کد خبر: 60720

علی لندی، قهرمان فداکار دهه هشتادی؛ قاعده یا استثنا؟

غیرتستان

تغییرات نسلی و تغییر در رفتار و کردار و شخصیت، ذاتا امر طبیعی و وابسته به متغیرهای بسیاری است. هیچ‌کس هم منکر آن نیست، اما ساختن تصویری انتزاعی از نوجوانان و نسبت دادن برخی ویژگی‌های عجیب و غریب به آنها و این ادعا که این نسل نه به چیزی پایبندی دارد و نه شباهتی به نسل‌های قبلی، ظلم بزرگی است که به آنها می‌شود.

ابوالقاسم رحمانی، دبیرگروه جامعه: «اگر من بودم هم حاضر می‌شدم این کار رو انجام بدم؟» گاهی بعضی اتفاقات بلافاصله چنین سوالی را در ذهن آدم ایجاد می‌کند که واقعا در شرایط مشابهی، اگر من حضور داشتم، حاضر به انجام کاری می‌شدم که جان و سلامتی‌ام را به خطر بیندازد؟ طبیعتا نمی‌توان پشت میز و در شرایط عادی بدون هیچ فوریت و مشکلی به این سوال پاسخ داد و اگر هم پاسخی بدهیم، نمی‌توان خیلی روی آن حساب و اعتماد کرد. اما خب ذهن ناگزیر از رجوع به این سوال در شرایط خاص است. احتمالا این چند روز خبر از خودگذشتگی نوجوان ایذه‌ای را شنیده‌اید. حتی بیشتر از آن حتما پیگیر احوال او هم بودید و پس ذهن‌تان، بعد از عبور از آن سوالی که بالاتر طرح کردم، برای سلامتی این نوجوان شجاع دعا هم کردید. منتظر بودید که خبر بعدی که از احوالش می‌شنوید، برخلاف روال همیشگی اخبار، تلخ نباشد و خبری از سلامت و روند بهبودی‌اش باشد. آن شبی که تلویزیون گزارشی از احوال علی لندی 15ساله داد، آن لحظه‌ای که با 90 و چند درصد سوختگی دستانش را تکان می‌داد، سوای اینکه من را یاد اسطوره دیگری هم انداخت که در ادامه به آن اشاره می‌کنم، نور امید در دل‌مان روشن شد که حتما از پس این همه سوختگی هم برمی‌آید و دوباره به زندگی برمی‌گردد. اما خب این‌بار هم دچار اشتباه شدیم و دعا و خواست ما سرانجام خوبی نداشت.
سوای روایت مجاهدتی که این نوجوان 15ساله کرد و حتما همه در جریان آن هستید و می‌دانید که برای نجات دو خانمی که درگیر آتش‌سوزی شده بودند به دل آتش زد و سرانجام خودش سوخت، شجاعت این شخصیت ایذه‌ای مساله مهم‌تری است که باید به آن اشاره کرد. بعد از فوت علی، شبکه‌های مختلف مجازی را پیگیری می‌کردم، یک جایی، یک نفر، یک جمله خوبی نوشت، گفته بود علی اسطوره ملت ما نیست، واقعیت مردم و نوجوانان ماست. واقعیتی که نه علی اولین آن بود و نه آخرینش. اگر مبدا این واقعیت‌ها را خیلی عقب درنظر نگیریم، از محمدحسین فهمیده تا امروز، چند نوجوان داشتیم که در بزنگاه، یعنی همان‌جایی که ما مدام در ذهن‌ خود را تصور می‌کنیم و کاری که ممکن است انجام دهیم یا خیر، از جان‌شان گذشتند و این‌طور ماندگار شدند؟ حتما خیلی! دوست دارم لیست تک‌تک‌شان را بنویسم، اما خب ترس از قلم‌افتادن نام یکی از این نوجوانان فداکار و از جان‌گذشته، مانع می‌شود.

از این نسبت‌ها که عبور کنیم و روایت شجاعت علی لندی را هم در ذهن مرور کنیم، خصوصا وقتی که از سن‌و‌سال این نوجوان مطلع باشیم، یک چیز دیگری هم حسابی ذهن را مشغول می‌کند و آن، فهم و باور عمومی نسبت به نوجوانان است. در همین اینستاگرام و تلگرام چه فیلم‌ها و عکس‌ها و محتواهایی منتشر می‌شود و سعی در تبیین ویژگی نوجوانان دارد. چه اوصاف و تشبیهات عجیب و غریبی از این نسل می‌کنند و آنها را تافته جدابافته‌ای از همه می‌دانند. اما آیا واقعیت اینهاست؟ تغییرات نسلی و تغییر در رفتار و کردار و شخصیت، ذاتا امر طبیعی و وابسته به متغیرهای بسیاری است. هیچ‌کس هم منکر آن نیست، اما ساختن تصویری انتزاعی از نوجوانان و نسبت دادن برخی ویژگی‌های عجیب و غریب به آنها و این ادعا که این نسل نه به چیزی پایبندی دارد و نه شباهتی به نسل‌های قبلی، ظلم بزرگی است که به آنها می‌شود. ظلمی که متاسفانه، اغلب از سوی کسانی صورت می‌گیرد که ادعای تخصص در حوزه نوجوان‌ها را دارند. من متخصص این حوزه نیستم، ادعایی هم ندارم، روزنامه‌نگارم و برمبنای مشاهدات و تجربیات و اطلاعات حرف می‌زنم، می‌نویسم و نتیجه‌گیری می‌کنم. علی لندی نه در شمال تهران زیست کرده بود و نه منتسب به نسل دهه 60 و 50 و... بود. یک پسربچه نوجوان دهه هشتادی، با مرام و معرفت همین نسل و شجاعتی که اگر از من بپرسید، ساخته و پرداخته همین نسل از نوجوانان ایران است. فارغ از تمام بدفهمی‌ها و بدگویی‌ها درباره نوجوانان امروز.

در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید:

مرثیه‌ای برای یک نوجوان شهید (لینک)

 

سوپرهیروی سیاهی‌لشکر! (لینک)

 

جان دادن را هیچ‌وقت روایت نمی‌کنند (لینک)

مرتبط ها