ابوالقاسم رحمانی، دبیرگروه جامعه: حسین سرباز ره دین بود/ عاقبت حقطلبی این بود/ قسم به سفرههای خالی از نان/ نمیدهیم امان به غارتگران/ بریده بادا دست ستمگر/ اللهاکبر اللهاکبر؛ راستش اگر این شعر را اواسط روایتم از نمازجمعه روز گذشته لواسان مینوشتم، یعنی همانجایی که حاجآقا لواسانی از میان جمعیت بلند شد و بعد از اینکه مکبر نماز نامش را صدا کرد و بهسمت جایگاه برای خطبه رفت و یکدفعه این نوا تمام مصلی را گرفت، آنطور که دوست داشتم حق مطلب ادا نمیشد. خصوصا اینکه با هربار خواندن دوباره آن، صدای قرص و محکم پیر و جوانهایی که در مصلی لواسان بودند در گوشهایم میپیچد و خلاصه اینکه حس و حال خاص و ویژهای دارد.
ماجرا آنقدر فراگیر نیست که بخواهم از میانه راه شروع کنم، اما خب آنقدرها هم سربسته و درخفا نبود، اینکه یک امام جمعه، نمازجمعه را صرفا جایی برای هدایت به تقوای الهی ندید و پرچم عدالتخواهی را در جایی بلند کرد که پر بود از ناعدالتی و تبعیض و مانور سرمایههای بادآورده! حاجآقا لواسانی که از حوالی سال 93 به امامت جمعه لواسان رسید تا حدود 7 سال بعد، یک تفاوت اساسی با بسیاری از ائمهجمعه دارد. تفاوتی از جنس مطالبهگر بودن، عدالتخواه و ضدفساد بودن. منتها این امامجمعه عدالتخواه و به قول بچههایی که دیروز در آخرین نمازجمعه لواسان حاضر بودند، امامجمعه مشتی، به دلایلی که هنوز مشخص نیست، از این جایگاه کنار گذاشته شد. نیتی بر روایت اقدامات او در این چندسال امامت جمعه لواسان ندارم، چون آنقدر طولانی است که اگر گوشهای از آن را هم بنویسم، باید چند صفحهای اضافهتر از روزنامه را در اختیار بگیرم، اما براساس شواهد و آنچه همه مطالبهگران و دلسوزان متفقالقول به آن اشاره دارند، همین خوی مطالبهگری، همین پای کار بودن و عدالتخواه بودن، علت این برکناری و کنار گذاشته شدن است.
روز گذشته بهخاطر چند مساله، جمعی از دانشجویان، عدالتخواهان و دغدغهمندان جریان عدالتخواهی در کشور، در کنار عدهای از مردم لواسان که حسابی ناراحت از کنار گذاشته شدن حاجآقا لواسانی بودند، در مصلای این شهر گرد هم آمدند و انتقاد و گلایههای خود را ضمن تقدیر و حمایت از این امامجمعه ابراز کردند. مساله اول اصل همین اقدام بود، چرا امامجمعهای که اقدامات و مشی و مدل حضور و بروزش در یک منطقه پرفساد تا این حد موردتوجه عموم مردم بوده و برای حمایت از او چندین و چندبار از اقصینقاط کشور در این منطقه گرد هم آمدند باید کنار گذاشته شود؟ مورد دوم، عدم اعلام علت این اقدام بود. چرا و با چه استدلالی بهیکباره چنین تصمیمی گرفته میشود و شورای سیاستگذاری ائمهجمعه حاجآقا لواسانی را با این حد از اثرگذاری و اقبال عمومی از امامت جمعه لواسان کنار میگذارد؟ بههرحال از اصلیترین مطالبات در چنین اتفاقاتی علت آن است، علتی که در این فقره هم مثل خیلی دیگر از موارد، فعلا مشخص نیست و نشده! سومین مسالهای هم که باعث این گردهمایی و حضور پرشور در نمازجمعه لواسان شد، حمایت از عدالتخواهی و ادامه این مسیر بود. دانشجویان، طلاب و اقشار مختلفی که درد عدالت داشتند و دلسوز این جریان بودند، از راههای دور و نزدیک، حتی از خوزستان(!) خودشان را به لواسان رساندند، تا در این مراسم حاضر باشند و ضمن خداقوت و تقدیر از حاجآقا لواسانی گلایه خود را هم به گوش مسئولان برسانند و بپرسند چرا؟
همه بودند، هم عدالتخواهان و هم امنیتیها!
اواخر هفته گذشته بود که بعد از کنار گذاشتن حاجآقا لواسانی از امامت جمعه لواسان تشکلهای دانشجویی و فعالان اجتماعی و عدالتخواهی نسبت به آن واکنش نشان دادند و برنامهها و تحلیلها و البته نامهنگاریهایی را صورت دادند. کمی گذشت، تا اینکه فراخوانی از سوی همین تشکلها و فعالان جهت حضور در آخرین نمازجمعه لواسان با امامت حاجآقا لواسانی منتشر شد. پیرو همین ماجرا من هم به دو دلیل اول حمایت از این اتفاق و حمایت از چهرهای عدالتخواه در کسوت امامت جمعه و هم تهیه گزارشی از این حضور پرشور راهی لواسان شدم. مسیر همچون سابق آخر هفتهها پر بود از خودروهایی که به این منطقه خوشآبوهوا میرفتند، خودروهایی که اکثرا لوکس و برای صاحبان همان ویلاهای معروف لواسان است. به نزدیکی مصلی رسیدم و چون حدود 1.5 سال بود که آنجا نرفته بودم، گمانم بود که باید سوالی هم بکنم، منتها خودروهای انتظامی و حضور ماموران امنیتی و انتظامی خیالم را راحت کرد که راه را اشتباه نیامدهام. جوی سنگین که با دوربین به دست بودن بعضی و تصویربرداری از چهره نمازگزاران عجیبتر هم به نظر میرسید. وارد مصلی شدم و چند دقیقهای با دوستانی که میشناختم گعدهای گرفتیم و گپ زدیم تا اینکه حاجآقا لواسانی آمدند. خوش و بش کوتاهی کردیم تا اینکه موذن اذان داد و از حاجآقا دعوت شد برای آخرین خطبه به جایگاه برود. مصلی رفتهرفته پرتر میشد. نیروهای انتظامی و امنیتی هم بیشتر! همهچیز طبق روال همیشگی نمازهای جمعه پیش رفت، فقط مصلی اینبار پرتر از همیشه بود. حاجآقا که در جایگاه قرار گرفت، صدای شعرخوانی جوانان پلاکارد به دست که شعارهای اعتراضی و عدالتخواهانهای روی آن نوشته شده بود، بلند شد و این شعر را خواندند: «حسین سرباز ره دین بود/ عاقبت حقطلبی این بود/ قسم به سفرههای خالی از نان/ نمیدهیم امان به غارتگران/ بریده بادا دست ستمگر/ اللهاکبر اللهاکبر» سر آخر هم با یک تکبیر جانانه همه سکوت کردند و منتظر سخنان و خطبهخوانی حاجآقا لواسانی شدند.» خطبه اول طبق روال همیشگی نمازهای جمعه فضای عبادی داشت و به بیان برخی موضوعات دینی و عبادی گذشت. اما خطبه دوم، متفاوت شد و حاجآقا لواسانی که خوب میدانست این جمعیت، این جوانان و عدالتخواهان برای چه آنجا حاضر شدهاند، سر اصل مطلب رفت و آنچه منتظرش بودیم، گفت. نه شلوغی بود و نه بیانضباطی و نه تشویش و نه هیچچیزی که نیروهای امنیتی و انتظامی منتظرش بودند. همهچیز در آرامش. راستش را بخواهید یک نوعی از سرخوردگی، نوعی از ناامیدی در چشمان و سخنان جوانانی که در جمع حاضر بودند، دیده میشد. خیلی از اینها همانهایی بودند که حدود دو سال پیش و در ماجرای زمینخواریها و ویژهخواریهایی که در لواسان اتفاق افتاده بود در همین مصلی حاضر شده بودند و در حمایت از امامجمعه شهر کلی سر ذوق و کیف بودند. اما اینبار یک حس شکستی همه را آزار میداد. انگار لیدر این جریان، رهبریت این ماجرا در لواسان را از دست داده بودند و نتیجه آنهمه پیگیری و شور عدالتخواهی پوچ بود.
عدالت، فساد و تبعیض؛ 3 مساله اصلی لواسان بود
بالاتر از خصوصیات حاجآقا لواسانی گفتم و نوشتم، میخواستم بیشتر هم بنویسم، اما بهتر این بود که از حرفهای خودشان وام بگیرم و اصلا همانها را با هم مرور کنیم. خطبه دوم را تا آنجا که امکانش فراهم بود و سروصدای مصلی و جو حاکم اجازه میداد، نوشتم. حاجآقا لواسانی در خطبه دوم نمازجمعه دیروز گفت: «به فضل الهی 7 سال بنده در این مکان خدمتگزار نمازگزاران بودم. در اوایل که بنده آمدم، در سال 1393، پدر شهیدی به من گفت اگر میخواهید خطبه تقویمی بیان کنید ما خودمان میتوانیم. شما باید ببینید مشکلات و دردهای مردم چیست و دنبال همانها باشید. 7 سال خیلی خوب گذشت. کارهای نکرده زیاد است. اوایل که امامجمعه بودم خدمت حضرتآقا رسیدم، فرمودند شما نمیتوانید تمام مشکلات شهر را حل کنید. یکی دو مساله را پیدا کنید و روی همانها کار کنید و همان مسائل را پیگیری کنید. این سخن حکیمانهای بود. من مشکلاتی را که در منطقه داشتیم، مطالبه کردم. در لواسان اولویت چه چیزی بود؟ منطقهای خوشآبوهوا با ویژگیهای خاص خود چه مسائلی دارد؟ با مردم و بومی لواسان جلسه گذاشته و صحبت میکردم و مشکلات آنها را شناسایی میکردم. در منظومه فکری جستوجو کردم تا بدانم چه چیزی اولویت است و چه انتظاری از امامجمعه دارند. با مردم نشست و برخاست کردم. از نزدیک صحنه را دیدم و مشکلات مردم را احصا کردم. اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی را در این منطقه رصد و مشاهده کردم سه مساله اساسی در منطقه وجود دارد. مساله اول عقبمانده عدالت است. مساله دوم فساد و دیگری تبعیض است. این سه مورد کاملا مشهود بود. بار منفی که این سه مطلب داشت فاصله طبقاتی شدیدی ایجاد کرده بود، جریان اشرافیگری که کاملا در منطقه تنیده بود، در منطقه ما انسانهای متمول بسیاری داشتیم. یک مساله این بود که بهشدت کرامت انسانی خدشهدار میشد، همچنین آرمانها و اهداف انقلاب کنار گذاشته شده بود. وقتی درباره این مسائل در این منطقه صحبت میکردید، مسئولان وقت آن دوره در کنار گوش من میخندیدند! انقلاب و امام را نمیدانستند چیست و کیست! آرمانها و اهداف انقلاب در اینجا به عقب رانده شده بود. من مطالبه را آغاز کردم. به نظرم رسید بهترین راهی که بهعنوان امامجمعه باید دنبال کنم، بحث عدالت است.»
مشروعیت همه ما وابسته به عدالتخواهی است
لواسانی ادامه داد: «بحث مبارزه با فساد ذیل عدالت است، بحث مبارزه با تبعیض ذیل عدالت است. باید سراغ عدالت میرفتیم و عدالت را مطالبه میکردیم. خیلی مطالعه کردم و مطالب زیادی خواندم. بسیاری از مسئولان نمیدانستند عدالت به چه معناست. تصور ما این بود که عدالت بدین معناست که توزیع ثروت در دولت و قدرت سیاسی بهدرستی انجام شود. درنتیجه تصور خیلی دقیقی از بحث عدالت نداشتیم. مقاممعظمرهبری میفرمایند عدالت تکلیف دینی است و هرکسی این چیزها را از اسلام جدا کند، اسلام را نشناخته است. هرکسی عدالت را از اسلام جدا کند اسلام را نشناخته است. این تعبیر دقیقی است. با مصلحتاندیشی و محافظهکاری نمیتوان عدالت را حاکم کرد. حاکمیت دین خدا به معنای عدالتی شدن در معنای واقعی کلمه است. حاکمیت دین خدا در این است. اگر دین خدا را حاکم میکنید باید عدالت را برقرار کنید و اگر عدالت اجتماعی نباشد دین خدا حاکم نشده است حتی اگر در ظاهر اسم خود را جمهوری اسلامی بگذاریم. مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، مبارزه با تبعیض و عدالتخواهی است. اگر از عدالت عینی حرف میزنیم یعنی چیزی مثل باستیهیلز سر باز نکند و به همه دهنکجی کند، این ویلاهای عجیب سر باز نکند که دهنکجی کند. اگر نسبت به اینها سکوت کنیم، نامشروع هستیم. ما برای عدالت آمدهایم. باید عدالت را جاری کنیم والا فایدهای ندارد. دعوت به نظام اسلامی منهای اعتقاد راسخ و عملی در راه عدالت اجتماعی دعوتی ناقص بلکه دروغ و غلط است که غیراسلامی و منافقانه خواهد بود. عدالت قابل معامله نیست، حاکم بر همهچیزهای ماست. هیچیک از مسائل گوناگون، اعم از فرعی و مسائل حکومت اسلامی، نمیتواند با عدالت معامله شود. این اصل است. به تعبیر طلبهها عدالت بر همهچیز حکومت دارد. این بیان روشن و صریح رهبری است. حال عدهای عدالت را زیر پا میگذارند، عدهای فقط به منافع خود توجه میکنند، من باید سکوت کنم؟ من بیتفاوت باشم؟ دنبال مسئولیت بروم؟ اگر نماز میخوانم این نماز درست است؟ کسی که دعوت به تقوا میکند این راه درست است؟ در اسلام عدالت ناشی از حق است. عدالتورزی یک وظیفه الهی است. اینها تعبیر من نیست بلکه تعبیر رهبری است. پس حق نداریم سکوت کنیم. باید با تمام قوا بهدنبال عدالت برویم. حرف کلی و زیبا را ما نیز میتوانیم بیان کنیم، اما این حرفها توخالی است. بدون عدالت، بدون استقرار عدل توحید معنایی ندارد. فلسفه وجودی ما عدالت است. واقعا باید با فساد مبارزه کنیم. این تعبیرهای حضرتآقا است.»
بروز فساد تعجبآور نیست مبارزه نکردن با فساد تعجبآور است
امامجمعه لواسان گفت: «از عدالت و کرامت انسانی عقب ماندیم. بهعنوان انقلابی چه وظیفهای داریم؟ در هر جایی هستید، روحانی هستید، دانشجو هستید، کاسب هستید، امامجمعه هستید، باید در مسائل کشور دقت کنید. عدالت تندروی نیست بلکه حقگرایی است. این پرچم مطالبهگری را زمین نگذارید. رهبری درباره مبارزه با فساد چه میفرمایند؟ باز تکرار میکنند مبارزه با فساد کار جهادی است. هیچکسی نمیتواند برای این کار که برای انقلاب و نظام اسلامی تعیینکننده است، خود را کنار بکشاند و از این کار شانه خالی کند. همه باید در این زمینه فعال شوند. از این صریحتر چه میخواهید؟ از این جدیتر چه میخواهید؟ بروز فساد تعجبآور نیست، مبارزه نکردن با فساد تعجبآور است. این تعبیر را با دقت توجه کنید. من در منطقه ببینم فسادی رخ میدهد اما چشم خود را ببندم، نباید از من تعجب کرد؟ یکی از مشکلاتی که وجود دارد تبعیض نسبت به مردمی است که کار و جایگاهی نداشتند. اگر فردی دیواری میسازد سریع خراب میکنند و با شدیدترین وجه برخورد میکنند ولی با از ما بهتران این مواجهه نبود. سراغ ضعفا و افراد کوچک نروند و افراد اصلی را رها نکنند. یکی از ظلمهای بزرگ تبعیض است. با این نگاه تکلیف خود را فهمیدم. الان هم در پیشگاه خداوند شرمندهام که وظیفه خود را انجام ندادهام. بیشتر از این باید تلاش میکردم و باید از این امر استغفار کنم. به فضل الهی گروهی جوان و باانگیزه آمدهاند و هستند. در تهران و در سراسر کشور کار میکنند. این خیلی خوب است.»
حضور جوانان یعنی انقلاب زنده و پیشرونده است
حاجآقا لواسانی در پایان گفت: «این آخرین خطبه حقیر است و به معنای واقعی کلمه عنوان میکنم که واقعا ناراحت نیستم. هر چیزی که در دلم است، بیان میکنم که ذرهای به این جایگاه وابسته نیستم؛ چراکه بار مسئولیت امامجمعه از روی دوش این حقیر برداشته شد. این بار سنگینی است. تجربههای گرانبهایی را کسب کردم. نگاه به آرمانهای انقلاب، نگاه به امام، نگاه من به سیستم کشور، نگاه من به عدالت همانند بسیاری از مسئولان کشور نبود. مشکلات عینی و جزئی و درشت مردم را شناسایی کردم. اگر بخواهید عدالت را محقق کنید بدون مشارکت مردم امکان ندارد. عدالت توزیع قدرت است. کار دست مردم بیفتد، مردم در همه صحنهها حضور داشته باشند. نکته دیگر این است که در این مدت دوستان زیادی از اقشار مختلف پیدا کردم بهویژه از دانشجویان و دوستان رسانهای هم در لواسان و هم در شمیرانات و هم در تهران، در اهواز، همدان و شهرهای مختلف بودند. این برای بنده حقیر غنیمت است. من اصلا تصور نمیکردم این عکسالعمل ایجاد شود، این عکسالعمل هم در رسانهها و هم در فضای مجازی قابل مشاهده بود. از جاهای مختلف کشور با من تماس گرفته میشد. کسانی بودند که من نمیشناختم. از این عکسالعملها خیلی خوشحال و امیدوار شدم. میدانم این افراد که تعداد آنها کم نیست پای کار ایستادهاند یعنی انقلاب زنده و پیشرونده است. جوان ما محکم ایستاده است، جوان ما مطالبهگری میکند. با من کاری ندارد ولی برای او عدالت و آرمانهای انقلاب مهم است. این امیدواری برای من وجود دارد. انقلاب اسلامی با محافظهکاری و مصلحتاندیشی جلو نمیرود. در زمینه امربهمعروف و نهیازمنکر واقعا ایستاده و مصداقی وارد شدهایم. اگر اینگونه نباشد و اگر حرفی بزنید و به کسی برنخورد، وراجی میکنید. اگر حرفی بزنم و کسی چیزی به من نگوید، حرف من مفت است. شأن حرف به مصداقی بودن آن است. الحمدلله این بار از روی دوش من برداشته شد و از دوستان در شورای سیاستگذاری تشکر میکنم و به تصمیم آنها احترام میگذارم و اصلا نگران نیستم. از مردم شما لواسان حلالیت میطلبم. از عدالتخواهان انقلابی و دوستداشتنی، از طلبههایی که به بنده در این مسیر کمک و مشورت میدانند، تشکر میکنم.»
حاجآقا لواسانی نماز علی را دوست داشت و همسفره معاویه نشد
همانطور که گفتم از اقصینقاط کشور در این نمازجمعه حاضر شده بودند، یکی از آنها سیدعماد موسوی، طلبه عدالتخواه خوزستانی بود که زحمت راه را به جان خرید تا لواسان آمد و در این جمع حاضر شد. گفتوگویی با او هم داشتم و او به «فرهیختگان» گفت: «همانطور که حاجآقا در خطبههای نمازجمعه اشاره کرد، زمانی نمازجمعه، نمازجمعه واقعی است و فرق میکند که از فرمایش مقاممعظمرهبری تأسی بگیریم اینکه جریان مهم و موردنیاز آن منطقه چه چیزی است. همانطور که گفتند آن چیزی جز تبعیض، نابرابری، فساد و رانت نیست. بالطبع کاروان زر و زور هم پیدا میشود یعنی بهوسیله قدرت مالیای که دارند، قدرت نفوذ هم پیدا میکنند که این میتواند تاثیرگذار باشد. مشکل حاجآقا لواسانی این بود که در یک کلام همسفره این افراد نشد. اگر همسفره میشد همانند بندهخدایی در صدر اسلام که میگفت من نماز علی را دوست دارم و سفره معاویه(!) جنگ هم نمیکنم، چون خطر دارد؛ یعنی از هر طریقی استفاده میکرد و اگر حاجآقا لواسانی این کار را انجام میداد یعنی خیلی شسته و رفته در محراب میرفت و در تریبون آن چیزی که معمول است، بیان میکرد، آن چیزی را بیان میکرد که به آنها دیکته میشود، با آقایان هم همسفره میشد، این قضایا به این شکل رقم نمیخورد. حاجآقا قدم مطالبهگری و عدالتخواهی را برداشت و در طول تاریخ هر شخصی چه معصوم و چه غیرمعصوم حرف حق بزند، این حرف حق زدن هزینه دارد. این هزینهها مختلف است. آقا امیرالمومنین 23 سال خانهنشین میشوند، بعد در کمتر از 5 سالی که حکومت کردند برای اجرای عدالت درگیر جنگهای مهمی میشوند و درنهایت در محراب عبادت به شهادت میرسند. بنابر قولی معاویه جمله قشنگی میگوید که علی را در محراب عبادت کشتند بهخاطر عدالت! همان عدالتخواهی منظور است. وقتی بعد از کشته شدن عثمان مردم در خانه امیرالمومنین ریختند، امام میگویند بهقدری فشار آوردند و هجوم آوردند و عرصه را بر من تنگ کردند که حکومت را قبول کنم، نزدیک بود حسنین در زیر دستوپا بیفتند. به همان دلیل آقا امیرالمومنین این مسئولیت را قبول کردند. وقتی قبول کردند برخی افراد خاص تاریخ سهمخواهی از امیرالمومنین کردند. گفتند ما این انقلاب را به وجود آوردیم و سهمخواهی کردند ولی سهمی برای آنها درنظر گرفته نشد و عدالت علی را دیدند، جنگ به راه انداختند. این تاریخ است، تاریخ زبان گویاست که مدام تکرار میشود فقط جای انسانها تغییر میکند. حاجآقا لواسانی مطالبهگری کرد، آرمانهای انقلاب و اهداف آن را مطالبه کرد. همان اهدافی که قبل از سال 57 جوانان آن روز، بزرگان آن روز برای این اهداف سینه سپر کردند. همه نوع هزینه اعم از جانی، مالی و آبرو دادند تا انقلاب به اهداف خود برسد که یکی از این اهداف احقاق حق و اجرای عدالت است. متاسفانه ما نمیدانیم چه علتی دارد برخی حرکتهای بسیار تلخ در دوره ما رقم میخورد. آیندگان در رابطه با امروز ما قضاوت خواهند کرد. اینچنین نیست که به دست فراموشی سپرده شود. همانطور که در رابطه با مردم قدیم میگوییم ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند، آیندگان هم در رابطه با ما این مطالب را بیان میکنند.»
برای ناامیدسازی جوانان از این انقلاب خیلیها کار میکنند!
موسوی در ادامه به حضور جوانان و فعالان عدالتخواهی در این نمازجمعه و در حمایت از حاجآقا لواسانی اشاره کرد و گفت: «برخی بزرگان، دنیا را دایرهای تشریح میکنند. میگویند این دنیا دایرهای است، از همانجایی که شروع کردیم باید به همانجا ختم شود. دانه گندمی را کشت میکنید، زمانی رشد و تکامل مییابد که به همان گندم برسد. برخی اینچنین تشریح میکنند که دنیا با انفجاری خلق شده، با انفجار باید از بین برود. انقلاب ما انقلاب دو گروه بود. یکی پابرهنگان، مستضعفان، فقیران، کوخنشینان و دیگری جوانان بود. اینها اگر بخواهند انقلاب ما را بگیرند باید روی این دو موضوع کار کنند که الان روی این دو کار میکنند. میخواهند انقلاب را از بین ببرند، برای همین روی جوانان کار میکنند، جامعه را میبینید؟ یکی از آرمانها و اهداف انقلاب که قرار بود اسلام را صادر کنیم، نهتنها صادر نکردیم که واردکننده خیلی از آسیبها هم شدیم. روی جوانان کار میکنند. بهقدری بر مردم فشار اقتصادی میآورند و تبعیض را در عصر و دوره ما نمادین میکنند که همان پابرهنگانی که برای انقلاب قیام کردند برای ضد این انقلاب و ضد این نظام قیام کنند، یعنی هسته به هسته برسد. حضور جوانان در چنین جمعهایی امیدوارکننده است که انقلاب هنوز زنده است. اگر همرنگ جماعت شوید زنگ خطر به صدا درمیآید. خوزستان ما امالمصائب ایران است یعنی وقتی میبینیم حاجآقا در لواسان مطالبهگری میکند و داد از تبعیض و رانت و فساد میزند، ما در خوزستان لمس کردیم و گرفتار هستیم. بهخوبی درک میکنیم و بر خود واجب میدانیم در این مسیر برای حمایت از ایشان و دیگر عزیزان، که در این راه و مسیر انقلابی و آرمانهای انقلابی قدم برمیدارند، قدم برداریم.»