کد خبر: 59990

درباره دهه هشتادی‌ها و تمایزشان با نسل‌های پیش از خود چه اطلاعاتی وجود دارد؟

آمارهای محرمانه، پژوهش‌های اندک

فاصله بین یک پدر و مادر دهه شصتی با فرزند دهه هشتادی، فارغ از دختر یا پسر بودنش، بیش از دو دهه شده است و این یکی از مهم‌ترین وجه تمایز دهه هشتادی با دهه‌های پیشین خودشان است. یک پای این تمایزات در حوزه جامعه‌شناسی دیده می‌شود و قابل بررسی است. اگر زمانی، یک‌بار در هر دهه ساختارها و چارچوب‌های اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی تغییر می‌کردند حالا اما به هر ۴ یا ۵ سال یک‌بار تبدیل شده‌اند.

سیدمهدی موسوی‌تبار، روزنامه‌نگار: «باهوش‌تر»، «پردردسر»، «درس نخوان‌تر»، «پرمشغله‌تر» و... اینها فقط تعدادی از صفاتی است که به بچه‌های دهه هشتادی می‌دهند. عده‌ای هم خودشان را راحت کردند و به این طفلی‌ها لقب «گودزیلا» یا «هویلا» داده‌اند. مساله اصلی و غیرقابل کتمان اما این است که دهه هشتادی‌ها با نسل‌های قبلی خود تفاوت چشمگیری دارند. گفته می‌شود ساختارهای ذهنی، فرهنگی و اجتماعی این نسل تغییر کرده و تن به رفتن در مسیر نسل‌های قبلی نمی‌دهند. براساس آمار غیررسمی عموم‌شان با درس خواندن مشکل دارند و یکی از مهم‌ترین اولویت‌هایشان کسب درآمد است. دیگر ملاک‌ها و ارزش‌های دهه‌های گذشته برای نسل‌های جدید کار نمی‌کنند و با شتاب تغییر می‌کنند. فاصله بین یک پدر و مادر دهه شصتی با فرزند دهه هشتادی، فارغ از دختر یا پسر بودنش، بیش از دو دهه شده است و این یکی از مهم‌ترین وجه تمایز دهه هشتادی با دهه‌های پیشین خودشان است. یک پای این تمایزات در حوزه جامعه‌شناسی دیده می‌شود و قابل بررسی است. اگر زمانی، یک‌بار در هر دهه ساختارها و چارچوب‌های اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی تغییر می‌کردند حالا اما به هر ۴ یا ۵ سال یک‌بار تبدیل شده‌اند. همین سرعت تغییرات باعث به وجود آمدن خصایصی در فرد یا نسل می‌شود که کار ارتباط با آنها و آنها با دیگران را سخت‌تر می‌کند.

اینکه قمه‌کشی «هلیا» یا هنرنمایی آن نوجوانانی که به «عصر جدید» آمدند را نماد دهه هشتادی‌ها بدانیم بحث ثانویه است. شاید مهم‌تر و ضروری‌تر آن باشد که تفاوت و یژگی‌های این نسل را به رسمیت بشناسیم و بپذیریم. یادمان نرفته است که برای دهه هفتادی‌ها همچنین صحبت‌هایی می‌شد و با گذشت زمان، کمی اوضاع بهتر شد. شاید آن زمان که «مجتمع کوروش» در بهار ۹۵ میزبان بزرگ‌ترین گردهمایی خودجوش دهه هشتادی‌ها بود وزارتخانه‌ها یا مدیران تصمیم‌گیر متوجه می‌شدند که آنها فقط قصد داشتند به همه بگویند که آنها هستند و آمده‌اند و می‌خواهند دیده شوند. و این دیده شدن متفاوت از خودنمایی غریزی جوانانه بود. آنها بنا به دلایلی فکر می‌کردند که می‌توانند به خانواده یا جامعه کمک کنند و از آن سال تاکنون به روش‌های مختلف حضور خودشان را نشان دادند.

برای تهیه این گزارش سراغ مراکز فرهنگی و آماری متعددی رفتیم و از آنها پرسیدیم که اساسا برای نسل هشتادی یا نسل‌های مختلف، پژوهش‌ها یا نظرسنجی‌هایی انجام می‌شود؟ و این داده‌ها برای استفاده و تاثیر بیشتر در اختیار مثلا وزارت آموزش‌وپرورش یا سازمان صداوسیما قرار می‌گیرد یا خیر؟ بعضی از این سازمان‌های آماری تا به حال تجربه‌ای در نظرسنجی پیرامون دهه هشتاد و مسائل آنها نداشتند و گروهی دیگر که داشتند آن را محرمانه و غیرقابل چاپ می‌دانستند. آنها معتقد بودند که در میدان جنگ فرهنگی هستیم و انتشار هر اطلاعاتی از این نسل، می‌تواند به دشمن در ضربه زدن به این طبقه سنی کمک کند. گروهی دیگر هم بودند که اصلا نیازی به تحقیق و آمار را حس نمی‌کردند. آنها با تکیه بر تحقیقات اوایل یا اواسط دهه 90، برای امروز این نسل برنامه‌ریزی می‌کردند و معتقد بودند که بین نسل‌ها تفاوت مبنایی چندانی وجود ندارد. ضرورت برگزاری نظرسنجی برای دانستن نیازها و مصارف نسل‌های مختلف از بدیهیات است و واضح‌تر از آن کمک به انتشار این اطلاعات برای فهم عمومی خانواده و جامعه است. خروجی بی‌تفاوتی، پنهان‌کاری یا محرمانه کار کردن‌های بی‌تاثیر، می‌شود اقبال میلیونی این نسل از یک قطعه موزیک «تتلو» و کمک‌های مالی آشکار و دور از چشم خانواده این نسل به آن خانواده. اثرات این کاستی‌ها و پنهان‌کاری‌ها در زمان‌هایی مانند قمه‌کشی، اعتیاد یا خودکشی دیده می‌شود. دانستن اینکه مثلا یک نوجوان مثلا 15 ساله، ساعت بیشتری از وقت خود را به دیدن برنامه‌های ماهواره‌ای، بازی‌های کامپیوتری یا فضای مجازی اختصاص می‌دهد و شاید کمتر از 10 درصد برنامه‌های تلویزیون خودمان را می‌بیند چه خطری ایجاد می‌کند؟ دانستن اینکه هدف اصلی سایت‌های قمار و شرط‌بندی، دهه هفتادی‌ها و هشتادی‌ها هستند و گردش مالی این دو نسل در این سایت‌ها فلان مبلغ است کمک به دشمن است؟ شفافیت و پذیرفتن این نسل و همه نسل‌ها راه درست و اصولی است و نه مخفی‌کاری و بی‌تفاوتی.

شبیه به نسل Z؟

شهرزاد کیافر، کارشناس ارشد ارتباطات در یادداشتی نوشته است: «اگر دهه شصتی‌ها عاقلانه‌تر و البته محتاط‌تر تصمیم می‌گرفتند و صحبت می‌کردند و دهه هفتادی‌ها هم بیشتر به فکر پیشرفت فردی بودند تا سازمانی، هشتادی‌ها اما لذت طلب‌تر و بیشتر دنبال حال خوش‌شان هستند. آنها به هیچ سازمانی وفادار نیستند و در عین حال آماده‌اند افکار و عقاید خود را هم به سرعت تغییر دهند و اصلاح کنند.  گروهی دیگر اما این نسل را به نسلz تشبیه می‌کنند. گروهی از جامعه‌شناسان از رسانه به‌عنوان ابزاری برای طبقه‌بندی نسل‌ها استفاده کرده‌اند و براساس معیار رسانه، آنها را به سه نسل «X»، «Y» و «Z» تقسیم کرده‌اند. نسل X که در سال‌های پس از ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۱ پا به عرصه عمل اجتماعی گذاشته، با رادیو و تلویزیون به‌عنوان رسانه مرسوم زمانه‌اش، انس گرفته است. نسل Y از ۱۹۸۲ تا حدودا سال ۲۰۰۰ میلادی حیات اجتماعی داشته و به تدریج علاوه‌بر رادیو و تلویزیون، با شروع و رشد اینترنت در جهان مواجه شده است. و اما نسل Z که اختلافاتی درباره بازه زمانی‌شان وجود دارد مشخصا از سال 2000 میلادی و با رشد همزمان جهان فناوری و گسترش رسانه‌های جدید، تکامل‌یافته و مشخصه عمده آنها اینترنت است. آنها نسل نت هستند. زیست آنها از بدو تولد با «زیست دیجیتال» آمیخته است‌. از این حیث در ساختار فرهنگی با نسل پیشین تفاوت‌های زیربنایی دارند.»  عباس نعیمی، استاد دانشگاه درباره این نسل و شباهتش به نسل z معتقد است: «گفته می‌شود دهه هشتادی‌ها رواداری فرهنگی بیشتری دارند، پلورالیسم در تفکر جنسیتی آنها پررنگ است، تنوع قومی بالاتری دارند، به واسطه شبکه‌های اجتماعی تلاش می‌کنند بر امر واقعی روزمره اثر بگذارند و حتی جریانات سیاسی را تغییر دهند‌. با این توضیحات به نظر می‌رسد بتوان متولدین دهه هشتادی ایران را دارای خصایل مشابه دانست اما موانعی نیز بر سر این تطبیق وجود دارد. خاصه محدودیت‌های بیشتر رسانه‌ای و اینترنتی در ایران‌ و وجود هسته سخت‌تری از فرهنگ موروثی. بنابراین تطبیق نمی‌تواند کامل باشد.» حالا شاید راحت‌تر بتوان نتیجه‌ای برای این تشبیه یافت. این نسل به واسطه تسلط و تخصصش در حوزه اینترنت و فضای مجازی، ابزارهایی دارد که نسل‌های قبلی‌اش به این شدت، آن را نداشتند. این ابزار گاهی علیه خودشان استفاده می‌کنند. در دو سال اخیری که کشورمان دچار کرونا بوده، این تخصص و تسلط به اشکال دیگری خودش را نشان داده است. در آموزش آنلاین، مشکلات فنی دهه هشتادی‌ها به مراتب کمتر از دهه نودی‌ها بوده اما پیچیدگی‌هایی نیز داشته که باعث بروز ابهامات و مشکلات برای مدیران و معلمان شد.  سلیقه متفاوت این نسل در انتخاب موسیقی، فیلم و حتی ورزش هم قابل توجه است. این علایق اگر مورد تمسخر قرار بگیرد، مانند همان کاری که تلویزیون با موسیقی رپ می‌کند، نتیجه‌اش می‌شود لجبازی و پافشاری بیشتر این نسل در علایق‌شان و عدم رغبت به اصلاح سلیقه و احتمالا تعامل با هنرها و سبک‌های دیگر موسیقی.

با زبان خوش ببینیدشان!

متولد سال 80، الان 20 ساله شده است و آرام آرام باید شاهد ورود این گروه به جامعه کاری، فرهنگی و اجتماعی بشویم. گروهی از جامعه‌شناسان حتی برای این دهه هم قائل به دسته‌بندی هستند. نیمه دومی‌ها را در گروهی قرار می‌دهند و نیمه اولی‌ها را جداگانه بررسی می‌کنند. آنها که وسواسی‌تر هستند و حساسیت بیشتری دارند حتی قائل به سه دسته هستند. این طبقه با همه تفاوت‌هایش نشان داده که اگر جدی گرفته شود و با او محترمانه و با زبان خوش و آغوش باز رفتار شود اتفاقا همراه است و می‌تواند در موقعیت‌های مختلف کمک دست کشورش هم باشد. به این نکته مهم باید توجه شود؛ وقتی مادران و پدران دهه شصتی، کار سختی برای تعامل و ارتباط با فرزندان دهه هشتادی خود دارند پس تشکیل جلسات مدیران دهه 20 و 30 و 40 در اتاق‌های دربسته و تصمیم‌گیری برای دهه هشتادی، بدیهی است که نتایج مطلوبی که نخواهد داشت هیچ، بلکه اثرات مخربی پیش خواهد آورد. وزارت آموزش‌وپرورش، سازمان صداوسیما، وزارت ورزش و جوانان و حتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای مدیریت بر این نسل و همچنین نسل‌های بعدی، نیاز به شناخت دقیق و جدی آنها دارد و دیگر نمی‌شود با الگوهای دهه 60 و 70 مدیریت کرد.  این نسل آمادگی دارد که خودش را به تمام ارکان جامعه تحمیل کند و چه بهتر که در یک بستر مناسب این اتفاق بیفتد.  عباس نعیمی، استاد دانشگاه درباره ویژگی‌های این نسل و خروجی روحیات خاص آنها می‌گوید: «این نسل که کمتر پژوهش فراگیر درباره‌اش وجود دارد ذهن بازتری را نمایندگی می‌کند. با این حال می‌توان تردید کرد که این ذهن باز دارای جهت‌گیری روشنفکرانه و دغدغه‌مند باشد. خاصه اینکه گاه به سمت نوعی پوچ‌گرایی حرکت می‌کند‌. سرخوردگی از وضعیت محیطی در این نسل پررنگ است از این جهت مطالبه‌گری دوچندان نیز دارد.» این استاد دانشگاه درباره جنس و انواع این مطالبه‌گری معتقد است که این مطالبه‌گری گاه بی‌محاباست و به خشونت خیابانی می‌رسد. احتمالا می‌توان تصریح کرد که خصلت‌های محافظه‌کارانه نزد آنها کمتر است. این یک «جسارت وجودی» است که باید به آن اعتنا کرد و در ساحت فلسفه اجتماعی قابل فهم است. این جسارت مشروط به تغذیه فکری یا مشروط به هویت‌یابی نظری، می‌تواند مبدل به «کنشی مدنی» شود و در فقدان آن به «لمپنیسم شهری» تبدیل شود. این تمایزگذاری لازم است‌.

مرتبط ها