عباس بنشاسته، روزنامهنگار: مهدی پیشوایی از اساتید حوزه علمیه قم و مدیرگروه تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) که در زمینه تاریخ اهلبیت(ع) آثار ارزندهای را به یادگار گذاشته، چندی پیش دار فانی را وداع گفت. از جمله آثار او میتوان به «سیره پیشوایان» اشاره کرد که وی در این اثر، زندگانی 12 امام را به صورت مختصر در یک جلد کتاب گرد آورده که به عنوان کتاب درسی طلاب در سراسر کشور انتخاب شده است. از آثار دیگر وی میتوان به ارزیابی انقلاب حسین (ریشههای تاریخی و اجتماعی و نیز آثار و پیامدهای حادثه کربلا)، امام حسن(ع) پرچمدار صلح و آزادی، پیشوای آزاده (زندگانی سیاسی و اجتماعی امام هفتم)، تاریخ اسلام (از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلام)، تاریخ خلفا، دورنمایی از زندگانی امام باقر(ع)، شخصیتهای اسلامی شیعه (زندگی نامه تعدادی از صحابه شیعی، مشترکاً با آیتالله جعفر سبحانی) و... اشاره کرد. اما مهمترین اثری که از مرحوم پیشوایی به یادگار مانده «تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا» است که زیر نظر ایشان توسط گروهی از نویسندگان تدوین یافته است. در مورد ویژگیهای تاریخنگاری این استاد تاریخ اسلام و کتاب مقتل جامع سیدالشهدا با جواد سلیمانی امیری عضو هیاتعلمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر میگذرانید.
یکی از آثاری که تحت نظارت مرحوم پیشوایی نگارش شده، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا(ع) است. وجه تمایز نوع کاری که در این کتاب صورت گرفته با دیگر مقاتل چیست؟
این مقتل جزء پروژه عظیمی بود که هشتسال طول کشید تا به نتیجه برسد. در این مقتل تمرکز روی حوادث روز عاشورا نشد، بلکه در مقدمات آن، مقاتل دیگر موردبررسی قرار گرفت و در فصلی تحت عنوان منابع تاریخ عاشورا، مقاتلی که نوشته شده نقد و بررسی شده است. یک فصل تحت عنوان فلسفه قیام عاشورا است و یک فصل بهنام زمینههای قیام عاشورا. این کتاب فصلی هم بهنام شیوه عزاداری در تاریخ دارد. همچنین آغاز حرکت امام تا روز عاشورا که به شهادت ختم میشود، بخش معظمی از این مقتل است.
در همه این فصلها، زمینهها و اقوال سایر مقاتل دیده شد، بهخصوص اینکه مقاتل بعد از قرن ششم هم دیده شده است. در فرآیند بررسی مقاتل دوستان به این نتیجه رسیدند که مقاتل تا قرن ششم و هفتم یکدیگر را تایید میکنند و از قرن هفتم به بعد مقاتل موید هم نیستند؛ یعنی اقوال متفاوت میشود. یکسری اقوال دیگری میآید که در اقوال دیگر نیست. طبیعتا اینها دستهبندی شد و قول اقوال مقتل ابیمخنف مبنا قرار گرفت و اقوال بقیه مقاتل با آن سنجیده شد.
ابیمخنف نخستین گزارش مستند را نوشته است. ایشان جزء راویان معتبر کوفه بود که نجاشی میگوید از چهرههای برجسته شهر کوفه است. هرچه او روایت میکرد سایر افراد میپذیرفتند. او مقتل را در 120 هجری نوشته است؛ یعنی 60 سال بعد از قیام عاشورا این مقتل را نوشت، لذا مقتل وی از معتبرترین مقاتل است. علامه شوشتری در کتاب قابوسالرجال خود میگوید صحیحترین مقتل، مقتل ابومخنف است. البته مقتل اصلی او در بستر تاریخ گم شد، ولی اقوال ایشان در تاریخ طبری آمده است و طبری از آن نقل کرد.
لذا این مقتل بهعنوان معتبرترین مقتل مبنا قرار گرفت و مقاتل دیگر به اقوال ابومخنف ضمیمه شده است. به هرترتیب برای نگارش مقتل جامع، همه کتابهایی که فکر میکنید بهعنوان مقتل مطرح است و احادیث و کتابهای رجالی دیده شده است.
در مقتل جامع زندگی اصحاب سیدالشهداء قبل از عاشورا استخراج شد، شبهات عاشورایی تحلیل و بررسی شد، پیامدهای قیام عاشورا در این کتاب بررسی شد. درمورد اربعین کلی صحبت شد که اربعین 40 روز بعد از شهادت امامحسین(ع) بود یا سال بعد بود. این اقوال در این کتاب بررسی شد. آمار و ارقام عاشورا اعماز تعداد سپاه امامحسین(ع)، تعداد سپاه عمربن سعد، تعداد کشتهها، شهدای کربلا، اسرا چه کسانی بودند و غیره بررسی شد. اسامی استخراج شد. بعد از 4-3 سال، کتاب در یکدوره سهسالهای زیرنظر حاجآقا پیشوایی دوباره بازبینی شد.
بعد از اینکه حدود 7 سال برای این مقتل زحمت کشیده شد، آن را به علمای بزرگ همانند آیتالله صافی گلپایگانی، آیتالله ابراهیم امینی، آیتالله استادی و برخی از علمای دیگر دادند و آنها این مقتل را مطالعه کردند و ارزیابی خود را نوشتند که بعضا مفصل بود. آیتالله صافی گلپایگانی ارزیابی خود را مفصل در این خصوص نوشت. ایشان خیلی از این کار خوششان آمد. آیتالله استادی فرمود این مقتل ماندگاری در تاریخ میشود. بسیاری از کارشناسان مقاتل اذعان کردند این قویترین مقتل است و بهعنوان مقتل نمونه و کتاب نمونه کتاب سال حوزه شد.
به هرحال مرحوم پیشوایی روی این مقتل بسیار زحمت کشید. از ویژگیهای ایشان این بود که اولا در آثار خود بسیار امانت در نقل را رعایت میکرد. من معتقد هستم کسی اگر مقتل جامع را مطالعه کند و تاریخ را بخواهد تحلیل کند، کمتر به اشتباه میافتد، اما اگر براساس هریک از مقاتل بخواهد تحلیل کند با مشکل مواجه میشود. این ویژگی موجب میشد کتاب استاد پیشوایی بهعنوان مرجع مطالعاتی برای محققان معاصر باشد و کتابهای او هم محل مراجعه محققان حوزوی و هم محققان دانشگاهی قرار گیرد. او علمی مینوشت و اسلوبهای علمی را رعایت میکرد. متناسب با فضای آموزشی، حوزوی و دانشگاهی مینوشت.
او در دایره باورهای مسلم کلامی شیعه نگارش میکرد. یعنی قائل نبود تاریخ سکولار است. برخی از مورخان ما معتقدند تاریخ سکولار است؛ یعنی شما تاریخ را مینویسید به دانش کلام توجه نکنید، یا به قرآن و احادیث در تاریخ توجه نکنید. این درحالی است که مثلا اطلاع شما از اینکه فردی که درمورد آن کار میکنید، علم لدنی دارد خود میتواند معیاری برای نقد گزارههای تاریخی باشد.
نکته بعدی این است که ایشان در دیدگاههای خود آرای شاذ نداشت. آرای شاذ یک اصطلاح حوزوی است. یعنی کسی در تحقیقات خود به یک اقوالی برسد که این اقوال را نتواند ازلحاظ اسناد معتبر و براهین و تحلیلهای محکم، استوار کند. اقوال شاذ در دیدگاه برخی مورخان دیگر وجود دارد. مورخانی هستند که یکباره برخی از مسلمات تاریخی را انکار میکنند و دلایل کافی هم ارائه نمیکنند.
تحلیلهای تاریخی استاد پیشوایی معقول است و استنادهای تاریخی صحیح است. وقتی یک چیزی را در تاریخ ادعا میکند، اسنادی که برای آن ارائه میدهد و برداشتهایی که از اسناد دارد، برای محققان قابلقبول است؛ یعنی فرد را قانع میکند.
نکته بعدی این است که ایشان قلم روانی داشت. یک نویسنده بود، آثار او آثار سنتی محض نیست. برخی آثار هست که به درد فضای حوزوی صرف میخورد و به زبان عربی سنگین یا فارسی سنگین و قدیمی نوشته شده است و به درد جامعه فرهنگی امروز ما نمیخورد. به کتاب منتهیالامال مراجعه کنید، چنین ادبیاتی دارد یا نفسالمهموم شیخعباس قمی، چنین ادبیاتی دارد، ارشاد شیخ مفید نیز چنین است.
اما اثر مقتل جامع، کتاب بهروزی است و به درد ادبیات رایج مردم میخورد. برای همین این کتاب کثیرالانتشار بوده است. جالب است بدانید آثار ایشان یعنی همان تاریخ اسلام و سیره پیشوایان برخی به چند زبان دنیا ترجمه شده است. سیره پیشوایان و تاریخ اسلام به زبان عربی، اردو، انگلیسی ترجمه شده است. مقتل جامع همین الان به عربی ترجمه میشود. یک جلد آن ترجمه کامل شده و به جلد دوم رسیده است. معتقدم آثار مرحوم پیشوایی ماندگار میشود. هر 4-3 اثر ایشان مخصوصا مقتل جامع ماندگار میشود.
نکته این است که این کتاب مقتل جامع هنوز شاید خیلی عمومیت پیدا نکرده است؛ یعنی بهنسبت زحمتی که برای آن کشیده شده، دیده نشده است. این را از چه جهت میبینید؟ فکر میکنید نیاز به زمان بیشتری دارد تا این مقتل شناخته شود یا عمومیت یابد یا این مساله وابسته به عناصر دیگری است؟
اینکه چرا این مقتل جانیفتاده، باید گفت چون دو جلد 800-700 صفحهای است و این ظرفیت در بدنه فرهنگی ما وجود ندارد که این کتاب را بخوانند. برای همین آیتالله ابراهیم امینی پیشنهاد کرد این را خلاصه کنید. ما از دل این، مقتلی بیرون آوردیم که تحت عنوان گزیده مقتل جامع است. آن یک جلد حدود 600 صفحه است. من معتقدم برای اینکه این مقتل در دست همه قرار گیرد، باید بازهم مختصرتر شود. یعنی این مقدمات فلسفه قیام و پیامدهای قیام عاشورا خلاصه شود و فقط متن مقتل آورده شود. اگر این اتفاق بیفتد، این مقتل شاید 300 صفحه شود. در آن صورت مراجعه به این مقتل بیشتر میشود. الان هم بین کسانی که دستی در مقاتل دارند کسی نیست که این مقتل را نشناسد. مگر کسانی که تعهدی درون خود احساس نمیکنند که حوادث را صحیح نقل کنند.
چه نقدهایی به این مقتل وارد شده است؟
برخی از نقدهایی که به این مقتل وارد شده نقدهای عالمانهای است، نقدهایی بعد از چاپ به دست ما رسیده که الان در گروه این نقدها را میآوریم و هفتگی جلسه داریم و اینها را اعمال میکنیم که در چاپ عربی و ویراستاری بعدی این مقتل این نقدهای جدید اعمال شود.
در جاهایی گفتهاند شما مساله حضرت اباالفضل(ع) که بالای فرات آمد و آب را گرفت و به یاد تشنگی سیدالشهدا(ع) افتاد و آب را روی آب ریخت چرا نیاوردید. ما بررسی کردیم و دیدیم در شرح الاخبار قاضی نعمان این قول آمده و میتوانیم این را مطرح کنیم. در گروه مطرح کردیم و گفتیم چون قاضی نعمان این را بیان کرده ما این را بیاوریم و این کار را کردیم. نقدها همگی تاکنون جزئی است. ما هم از این نقدها استقبال میکنیم.
علما در بحث واجبات و محرمات خیلی وسواس و دقت در احادیث و نقل آن دارند، ولی در مستحبات و مکروهات اگر تعارض جدی با مبانی نداشته باشد شاید آن دقت نظر و بررسی لازم صورت نگیرد، چون خدشهای به اصل ماجرا نمیزند. در نقل تاریخ هم آقای پیشوایی یا مجموعهای که این کتاب را مینوشتند این مساله را لحاظ کردند یا جزئیات هر قول و اتفاقی را بررسی کردند و این دقت نظر را در جزئیات هم داشتهاند؟
ما یک مبنا در اینجا داریم که میزان اعتبار و روش اعتبارسنجی در نقلهای تاریخی با نقلهای فقهی متفاوت است، ما در فقه نیازمند حجت هستیم. یعنی فقیه دنبال چیزی میگردد که برای او حجت باشد تا بگوید این واجب است یا آن حرام است. ولذا خبری که دال بر این است که یک چیزی واجب است باید صحیحالسند باشد که برای فقیه اطمینانآور باشد، ولی در تاریخ مورخان دنبال حجت نیستند، نمیخواهند فتوای شرعی بدهند. اینها میخواهند تصویری از حوادث گذشته برای آیندگان بماند. این حوادث گذشته در منابع تاریخی است. اقوال تاریخی چند دسته میشود؛ یک دسته مقطوعالکذب هستند، یک دسته مظنونالکذب هستند. این دو دسته را کنار میگذارند. یک دسته مشکوک هستند و دسته دیگر مقطوعالصدق هستند و یک دسته نیز مظنونالصدق هستند. آن دسته که مقطوعالصدق است یعنی اقوال متواتر تاریخی است را نقل میکنند. گاهی مورخ از اصل تجمیع قرائن استفاده میکند. میگوید اگر فلان قول دروغ بود، این همه مورخ کنار هم بدون اینکه با هم ارتباط داشته باشند این را نقل نمیکردند. پس این یک معیار است. لذا قولهایی که متواتر نیستند را از اصل تجمیع قرائن استفاده میکنند؛ این روشی است که مورخان دارند و همه مورخان اینچنین هستند.
وضع تاریخ اسلام خیلی بهتر از سایر تاریخها است. اگر به تاریخ ویل دورانت مراجعه کنید، اصلا صحبت سند نیست. یا تاریخ بیداری ایرانیان را بخوانید یا تاریخ مشروطه کسروی را ببینید، اصلا صحبت سند نیست. تاریخ اسلام باز سندی دارد هرچند همه موثق نیستند. پس مورخ دنبال قولی است که اعتبار لازم و شأنیت نقل را برای آیندگان داشته باشد؛ یعنی ازمنظر عقلا نقل این عقلایی و صحیح باشد و احتمال صدق آن و احتمال واقعیت داشتن آن معقول باشد.
در پایان اگر نکتهای درخصوص مرحوم پیشوایی باقی مانده، بفرمایید.
مرحوم پیشوایی همیشه از این موضوع گله داشت که چرا در جامعه ما به محققان و کسانی که کارهای فرهنگی عمیق میکنند، توجه نمیشود. فرمودند ببینید ضریح امامحسین(ع) درست کردهاند و چقدر سرمایهگذاری برای تجلیل از این کار کردند و از ایران به آنجا بردند، ولی ما 8 سال مقتلی را نوشتیم و تجلیل درخور از این اثر نمیشود. درحالیکه این مقتل درحقیقت تفسیر قیام عاشورا و حقیقت قیام عاشورا است. آن ضریح نماد است و روشن است این آثاری که سرگذشت این شخصیتها و آرمانهای این شخصیتها و ارزشهای حاکم بر گفتار و رفتار و ذهنیت آن شخصیتها را به جامعه القا میکند بیشتر اهمیت دارد، لذا ایشان از این موضوع ناراحت بود و از آن رنج میبرد. به هرترتیب شایسته بود بیشتر از ایشان تجلیل شود.
نکته بعدی اینکه ایشان با انقلاب اسلامی و ولایت فقیه هم همراه بود. دوستان انقلابی را حمایت میکرد. این گفتمان هماهنگی سیره امامحسین(ع) و انقلاب اسلامی را درک میکرد. اینها را از هم جدا نمیدید. برخی از آقایان سیره اهلبیت را میبینند، ولی به انقلاب اسلامی که میرسند سکوت میکنند، ایشان از انقلاب اسلامی و از تاریخ تطبیقی دفاع میکرد.
ایشان در جایی بحثی را مطرح کردند و به من گفتند عدهای میگویند نباید صدر اسلام را با زمان ما تطبیق کرد، شما مقالهای بنویسید روش تطبیق تاریخ با زمان ما چیست. من مقاله نوشتم و منتشر کردم و ایشان دوبار این مقاله را خواند و مرا تشویق کرد و آن را در مجله تاریخ اسلام چاپ کرد.
معتقد نبود باید تاریخ بهگونهای نوشته شود و بهگونهای تحلیل شود که در همان تاریخ بماند. ایشان بیان میکرد وقتی صدر اسلام را تحلیل میکنید حق دارید آن را بر زمانه خود و حوادث شبیه دوران خود تطبیق کنید.