کد خبر: 58542

بررسی مینی‌سریال رزیدنت اویل که در آن ژاپنی‌ها به مسائل مهم سیاسی در خاورمیانه و نزاع 2 ابرقدرت چین و آمریکا بر سر انتشار یک ویروس پرداخته‌اند

ویروس چینی یا ویروس آمریکایی؟

«رزیدنت ایول: تاریکی بی‌نهایت» یک مینی‌سریال انیمه‌ای ژاپنی با تکنیک CGI است که توسط تی‌ام‌اس انترتیمنت و کیوبیکو ساخته شده و هفدهم تیر ۱۴۰۰ در ۴ قسمت از طریق نتفلیکس منتشر شد. این اثر به کارگردانی و نویسندگی ایچیرو هاسومی به همراه دیگر دست اندرکاران مخصوصا هیرویوکی کوبایاشی برنامه‌نویس سری بازی‌های این مجموعه تولید شده است. این انیمه اقتباسی از سری رزیدنت ایول است که توسط کپ‌کام ساخته و پرداخته شده است.

حمیدرضا ندیری: رزیدنت ایول به معنی «شر یا بدی پایدار» که در ژاپن با نام بایوهزرد و در ایران با نام اقامتگاه شیطان هم شناخته می‌شود، عنوان یک مجموعه بازی ویدئویی به سبک ترس و بقاست که توسط شرکت ژاپنی کپ‌کام و خالق آن شینجی میکامی ساخته و منتشر شده ‌است. ژانر ترس و بقا که عنوان فارسی آن تا حدود زیادی معنایش را هم مشخص می‌کند، یکی از زیرشاخه‌های ژانر وحشت است که در بازی‌های رایانه‌ای و اتفاقا با همین رزیدنت اویل به وجود آمد و در آن یک محیط ترسناک و فضایی رعب‌آور فراهم می‌شود و غیر از مقدار ناچیزی مهمات و سلاح چیز دیگری در اختیار قهرمان‌های قصه نیست. در این سبک، تمرکز گیم پلی بازی روی تلاش قهرمان اصلی برای بقاست و در مجموعه‌های داستانی آن هم در همین راستا با قهرمان همذات‌پنداری می‌شود. مجموعه رزیدنت ایول در حقیقت، نخستین بازی ارائه‌ شده در قالب ژانر ترس و بقاست و در ابتدا تنها یک بازی ویدئویی بود و سپس تبدیل به فرانشیز شد که از روی داستان آن، کتاب کمیک، رمان، نمایشنامه‌های آوایی و سری فیلم‌های سینمایی و انیمیشن هم ساخته شد. در ابتدا که اولین اثر از داستان رزیدنت ایول در سال 1996 در قالب یک بازی رایانه‌ای منتشر شد، انتظار نمی‌رفت این داستان به یک مجموعه بزرگ و محبوب برای طرفداران خاص خود تبدیل شود اما از آن سال تاکنون بیشتر از 25 نسخه بازی رایانه‌ای، 6 فیلم سینمایی، 4 انیمیشن سینمایی و یک سریال انیمیشنی به سبک CGI منتشر شده است. البته انتشار این داستان معروف، منحصر به هنرهای بصری نشده و به زمینه ادبیات هم ورود پیدا کرده است تا کتابخوان‌ها نیز از این داستان بی‌بهره نمانند. بنابراین 7 رمان با اقتباس از بازی‌های رزیدنت ایول منتشر شده است. چنین مجموعه‌ای با این وسعت از انتشار بازی، فیلم، انیمیشن و رمان، قطعا محبوبیت بالایی در بین بینندگان و خوانندگان خود داشته است. داستان کلی این مجموعه راجع‌به ویروس تی(سلاحی که باعث ایجاد جهش‌های بیولوژیکی و ایجاد مرده‌های متحرک و هیولاهای دیگر می‌شود) است که توسط شرکت خیالی آمبرلا خلق شده‌اند و البته تلاش چند شخصیت زن و مرد برای مهار و مبارزه با پیامدهای این ویروس. علاقه‌مندان به سینما حتما ماجرای فیلم «شیوع» محصول سال 2011 به کارگردانی استیون سودربرگ را به یاد دارند که یک اثر متوسط با استقبالی متوسط از جانت مخاطبان بود اما پس از شیوع کرونا، به دلیل شباهت‌هایی که بین وضعیت به وجود آمده و داستان آن وجود داشت، ناگهان با هجوم و استقبال بی‌سابقه‌ای از سمت بینندگان مواجه شد. سریال رزیدنت اویل هم که در سال ۲۰۲۱ منتشر شد، از آنجا که پایه داستانی‌اش براساس انتشار یک ویروس است، با دخالت دادن این ماجرا به رقابت یا نبرد آمریکا و چین، توانسته ارتباط خاصی بین مساله شیوع موهوم و معماگونه کرونا و داستان ۲۵ ساله رزیدنت اویل برقرار کند. در ضمن از آنجا که رویارویی چین و آمریکا تقریبا مهم‌ترین مساله سیاست بین‌الملل در جهان امروز است، در این قصه هم پایه درام قرار گرفته است. در ادامه به معرفی و بررسی این سریال جدید از مجموعه قدیمی و پرشاخ و برگ رزیدنت اویل خواهیم پرداخت که حدود یک ماه پیش انتشار آن آغاز شد.

مینی‌سریالی برای کمپین ۲۵ سالگی رزیدنت ایول

«رزیدنت ایول: تاریکی بی‌نهایت» یک مینی‌سریال انیمه‌ای ژاپنی با تکنیک CGI است که توسط تی‌ام‌اس انترتیمنت و کیوبیکو ساخته شده و هفدهم تیر ۱۴۰۰ در ۴ قسمت از طریق نتفلیکس منتشر شد. این اثر به کارگردانی و نویسندگی ایچیرو هاسومی به همراه دیگر دست‌اندرکاران مخصوصا هیرویوکی کوبایاشی برنامه‌نویس سری بازی‌های این مجموعه تولید شده است. ساخت موسیقی این اثر را موسیقیدان و آهنگساز معروف ژاپنی، یوگو کانو برعهده داشته است. همچنان که تقریبا مشخص است، این انیمه اقتباسی از سری رزیدنت ایول است که توسط کپ‌کام ساخته و پرداخته شده است و لئون اسکات کندی و کلر ردفیلد دو شخصیت اصلی داستان هستند. رویدادهای این سریال در سال ۲۰۰۶ و دو سال بعد از اتفاقات بازی Resident Evil 4 جریان دارد. این سریال بخشی از کمپین ۲۵ سالگی مجموعه رزیدنت ایول به‌حساب می‌آید که تحت نظارت تهیه‌کننده کپ‌کام یعنی هیرویوکی کوبایاشی تولید شده است. در اکتبر سال ۲۰۲۰، شرکت توزیع‌کننده آمریکایی توکیوپاپ یک رمان گرافیکی «به سبک مانگا» را براساس این مجموعه معرفی کرد که در کنار انیمه منتشر خواهد شد.

تکنیک CGI؛ اوج قدرت‌نمایی گرافیست‌ها در دنیای انیمیشن

توان محاسباتی رایانه‌ها از اوایل دهه 90 میلادی باعث شد که پیچیدگی نرم‌افزارهای گرافیکی نیز افزایش یابد و انیمیشن‌ها پیچیده‌تر از آن چیزی شوند که هنرمندان سنتی می‌توانستند خلق کنند. اینک انیماتورها می‌توانند مدل‌های سه‌بُعدی خود را در فضای 3‌بُعدی قرار دهند و آنها را به تعامل با اشیای محیط وادارند. دیگر زمان استفاده از لایه‌های 2بعدی سر آمده است و به جای آنها قطعات ظریف‌تری از اشیا وارد شده‌اند. این سطح از جزئیات باعث شده است که خروجی واقع‌گرایانه‌ای را به صورت انیمیشن‌های CGI مدرن شاهد باشیم. یکی از کاربردهای قابل توجه CGI در دهه 90 در فیلم «ترمیناتور 2: روز رستاخیز» جیمز کامرون بود. روبات‌های T-1000 این فیلم جنسی از فلز مایع داشتند که باعث می‌شد بتوانند به شکل هر چیزی که لمس می‌کنند درآیند. در همین زمان یک استودیوی تولید فیلم کوچک با کوشش خود روش تفکر افراد در مورد فیلم‌های انیمیشن را به کلی دگرگون ساخت. شرکت پیکسار به مدیریت انیماتور سابق دیزنی جان لستر(John Lasseter) یکی از نخستین انیمیشن‌های CGI واقع‌گرایانه را به نام داستان اسباب‌بازی در سال 1995 خلق کرد. انیمیشن‌های ۳بعدی CGI از انیمیشن‌های ساده کارتونی به دنیاهای کاملا واقع‌گرایانه شبیه‌سازی‌شده تکامل یافته‌اند. اینک CGI با ترکیب فیزیک و هنر، دنیا را به کوچک‌ترین جزئیات ممکن تجزیه کرده و مدل‌هایی را از آن قطعات بسیار کوچک ساخته است که در یک دنیای انیمیت شده با واقع‌گرایی خیره‌کننده‌ای به حرکت درمی‌آیند. برخی منتقدان از سقوط و شکست انیمیشن‌های سنتی صحبت می‌کنند و برخی دیگر حتی فکر می‌کنند که CGI بیش از آنکه به فیلم‌ها کمک کرده باشد به آنها ضربه زده است؛ اما شک و تردید در موفقیت CGI کار دشواری محسوب می‌شود. انیمیشن‌های CGI اولیه مانند داستان اسباب‌بازی با موفقیتی همراه بودند که هیچ‌کس جرأت وارد کردن انتقادی در این زمینه را ندارد. شاید بتوان چنین قضاوت کرد که انیمیشن رزیدنت اویل از بین تمام آثاری که تا به حال در سبک CGI ساخته شده‌اند، روی قله موفقیت تکنیکی ایستاده و مرزهای رئال‌مووی و انیمیشن را از تار مو هم باریک‌تر کرده است.

داستان

برای اینکه بدانیم «لئون اســـــــــکات‌کندی» کیست و چرا در این ماجرا حضور دارد یا اینکه «کلر ردفیلد» کیست و چرا پیگیر این ماجراهاست، باید به گذشته آنها رجوع کنیم که از حوصله این مطلب خارج است. اما خلاصه‌ای از گذشته آنها را در ادامه مطلب در قالب معرفی شخصیت خواهیم آورد. آنچه که مهم است، این است که فهم این داستان هیچ نیاز خاصی به داستان‌های قبل از خود ندارد و بررسی پیش رو، بیشتر روی محتوای این داستان متمرکز است تا خود داستان. هرچند به خود داستان هم انتقاداتی وجود داشت که در ادامه اشاره‌ای به آنها هم خواهد شد.

نسخه سریالی رزیدنت ایول، یعنی تاریکی بی‌نهایت در اصل به خاطر تولید شدن در ژاپن یک انیمه تلقی می‌شود، اما با سبک متعارفی که از انیمه‌ها سراغ داریم، تفاوت‌هایی جدی دارد. این مینی‌سریال با تکنولوژی CGI و با سبک 3‌بعدی تولید شده و کیفیت بصری فوق‌العاده بالایی در میان انیمیشن‌ها(حتی قوی‌ترین انیمیشن‌های غربی) دارد. این کیفیت بصری به حدی بالاست که انتظار می‌رود سال‌ها بعد با پیشرفت بیش از پیش تکنولوژی و مهیا بودن منابع اقتصادی برای تولید آثار، دیگر به جای ساختن فیلم‌های زنده و تجربی، از این تکنولوژی برای ساخت فیلم استفاده شود. داستان این نسخه در سال 2006 و بعد از اتفاقات نسخه چهارم بازی رزیدنت ایول جریان دارد. یک کشور ساختگی به نام پنامستان دچار جنگی داخلی شده و ارتش آمریکا برای ایجاد و برقراری صلح در این کشور دخالت نظامی می‌کند. این کشور به دو بخش نظامیان و شورشیان تبدیل شده و تقریبا به‌طور کلی نابود شده و جز ویرانه‌ای از آن باقی نمانده است. پنامستان از لحاظ جغرافیایی موقعیتی مشابه با افغانستان در دنیای واقعی دارد که برای حفظ سیاست‌های بین‌الملل، اسم این کشور به پنامستان تغییر داده شده است. حتی وضع کشور پنامستان نیز در مقایسه با افغانستان واقعی، مشابهت‌های بسیاری دارد. ابتدا این‌طور به نظر می‌رسد که دولت آمریکا برای انجام آزمایشات خود در رابطه با سلاح‌های بیولوژیکی، فرصت جنگ داخلی در پنامستان را غنیمت شمرده و آزمایشات غیرانسانی خود را در آنجا پیگیری می‌کند. در بحبوبه جنگ داخلی پنامستان یا همان افغانستان، قرار است این مجموعه از راز انتشار یک ویروس ناشناخته سر در بیاورد که مردم را تبدیل به هیولا یا همان زامبی می‌کند و به این پی ببرد که انتشار این ویروس کار آمریکاست؛ آمریکایی که حتی نظامیان خود را نیز به بهانه برقراری صلح به پنامستان فرستاده بود. اما از قرار معلوم تمام آن نظامیان آمریکایی که داخل پنامستان مستقر بودند، در اصل قرار بود که قربانی آزمایشات تسلیحاتی دولت آمریکا بشوند. کشور پنامستان طی چند سال آینده جز فقر و ویرانی و جنگ، چیزی را تجربه نمی‌کند و همچنان در بین چند قدرت نظامی دست‌به‌دست می‌شود. در این بین یکی از سربازانی که قرار بود کشته بشود، طی ماجراهایی زنده می‌ماند و با کمک یک نظامی دیگر تلاش می‌کنند تا از رازهای پشت پرده این جنگ و این ویروس ناشناخته سر در بیاورند. سال‌ها بعد طی یک حمله سایبری به کاخ سفید این دو مامور با لئون اسکات‌کندی به بهانه حفاظت از رئیس‌جمهور همکار می‌شوند. ابتدا وزیر دفاع آمریکا چین را متهم این حمله سایبری و حمله زامبی‌ها به کاخ سفید می‌داند. رئیس‌جمهور و معاونش با او بحث و مخالفت می‌کنند اما او با پافشاری خود می‌تواند رئیس‌جمهور و دیگران را راضی کند که چینی‌ها مقصر این قضیه هستند. لئون و دو همکار دیگرش برای جمع‌آوری اطلاعات و انجام عملیات به چین فرستاده می‌شوند اما در زیردریایی در مسیر چین، لئون متوجه خیانت آن دو مامور دیگر می‌شود. آنها به لیان می‌گویند که چین پشت این قضیه نیست و در اصل خود آمریکا مقصر تمامی این اتفاقات است. لئون ابتدا باور نمی‌کند اما در انتها با اتفاقاتی که بین او و دو مامور دیگر رخ می‌دهد متوجه می‌شود که حق با آنها بوده و مقصر این قضیه وزیر دفاع آمریکا بوده است. پس اگر حق با این دو مأمور بوده، از چه جهت گفته می‌شود که آنها خیانت کرده‌اند؟ مشکل اینجاست که این دو نفر در پی گرفتن یک انتقام کور از دولت آمریکا و به‌طور کلی‌تر جهان هستند. لئون به واسطه آن دو مامور یک تراشه، حاوی اطلاعاتی افشا‌کننده را از دولت آمریکا به دست می‌آورد اما زمانی که دوست قدیمی‌اش کلر از او درخواست افشاگری می‌کند، لئون مخالفت می‌کند و با این کار خود، روی جنایات وزیر دفاع سرپوش می‌گذارند تا آبروی دولت آمریکا را در جهان حفظ کند. در این سکانس بود که لئون اسکات‌کندی، به قهرمانی برای آمریکا تبدیل می‌شود که سختی‌های پی بردن به حقیقت را به جان می‌خرد تا آبروی کشورش یعنی آمریکا محفوظ بماند. تقصیرات هم نه به گردن دولت آمریکا بلکه به گردن وزیر دفاع است که جز افرادی اندک کسی از آن اطلاع ندارد. حال باید این پرسش‌ها را مطرح کرد که آیا این انیمه در راستای تطهیر چهره آمریکاست؟ آیا وسط کشیدن پای چین در این انیمه صرفا یک تکنیک ساده داستانی بود یا سیاست خاصی پشت این قضیه است؟ آیا چین و آمریکا هر دو در پخش ویروس مقصر هستند؟ اگر آنها مقصر هستند، نقش اصلی را دولت‌هایشان داشته‌اند یا سازمان‌های خصوصی‌شان؟ آیا این داستان معروف، به شیوع ویروس‌های مختلف ربطی دارد؟ آیا ویروس‌های دنیای واقعی همچون ویروس‌های داخل داستان سازمان‌یافته هستند یا کار طبیعت هستند؟ در صورتی که جواب این سوالات را بدانیم، بهتر می‌توانیم این انیمه را قضاوت کنیم. اما چیزی که واضح است و بدون مناقشه می‌توان آن را مورد اشاره قرار داد این است که در این مجموعه ژاپنی، چین به‌عنوان دیگری دیده شده است و داستان از چشم‌انداز آمریکایی‌ها روایت می‌شود.

لئون اسکات‌کندی

لئون اسکات‌کندی(Leon Scott Kennedy) یک مامور فدرال آمریکایی از بخش عملیات‌های امنیتی (D.S.O) است. لیان در سن ۲۱ سالگی بعد از فارغ‌التحصیل شدن از آکادمی پلیس درخواست پیوستن به دپارتمان پلیس راکون را داد. دلیل او برای این انتخاب شیوع قاتل‌هایی بود که از ماه می‌ تا ماه جولای سال ۱۹۹۸ در حوالی کوهستان آرکلی حضور داشتند. لیان بعد از وقایع شهر راکون به درجات بالایی رسید و آموزش‌های نظامی بیشتر او را به یک سرباز مخصوص با آزادی عمل بیشتر تبدیل کرده است. پس از فرار از شهر مصیبت زده راکون، لئون راه جداگانه‌ای را در پیش گرفت. او مجبور شد برای دولت آمریکا کار کند. به هر ترتیب او پس از پیوستن به سرویس دولتی آمریکا، رویدادهای زیادی را تا پنج سال بعد تجربه کرد، دسترسی به منابع عظیم دولتی آمریکا، حضور در مأموریت‌های بسیار سخت و غیرممکن، از این پلیس تازه‌کار یک مأمور زبده و شجاع ساخته بود. او در استفاده از اسلحه‌ها و همچنین مبارزات تن‌به‌تن بسیار قوی و شایسته شد، مخصوصا در مبارزه با چاقو. نخستین حضور محبوب‌ترین کاراکتر داستان رزیدنت ایول در بازی رزیدنت ایول 2 محصول سال 1998 است. آخرین حضور این قهرمان افسانه‌ای در سری بازی‌های رزیدنت ایول، نسخه ششم بازی این مجموعه بود. بعد از این نسخه، لئون به دلایل نامعلوم، دیگر در بازی‌ها حضور نداشت. ممکن است شاهد حضور غافلگیر‌کننده آن در سری‌های بعدی بازی باشیم. بعد از نسخه ششم بازی، لئون بیشتر در کارهای انیمیشنی و سینمایی حضور پیدا کرد و آخرین حضور او هم در همین سریال رزیدنت ایول تاریکی بی‌نهایت بود.

کلر ردفیلد

کلر ردفیلد(Claire Redfield) عضو کنونی سازمان حقوق بشر TerraSave است. او خواهر جوان‌تر کریس ردفیلد، عامل BSAA (امنیت بیوتروریسم) و عضو سابق استارز (سرویس نجات و تدابیر ویژه) است. کلر یکی از بازماندگان حادثه راکون سیتی در سال ۱۹۹۸ است. او که برای یافتن برادرش به این شهر آمده بود، با کمک لئون اسکات‌کندی از این شهر فرار کرد و جهت ادامه‌ جست‌وجو برای یافتن کریس به اروپا رفت. نخستین حضور کلر ردفیلد در بازی رزیدنت ایول 2 بود. کلر از همانجا بود که با لئون آشنا شد و بعد از ماجراهای شهر راکون به عضویت سازمان‌های مختلف که در رابطه با این ویروس تحقیق می‌کردند و به حمایت از بازماندگان می‌پرداختند درآمد. این شخصیت در «رزیدنت ایول: تاریخچه تاریکی» دچار تغییرات آشکاری در چگونگی طراحی خود شده بود. این درحالی است که در سناریو مربوط به شهر راکون در بازی «رزیدنت ایول: تاریخچه تاریکی» صداگذار آن تغییر نکرده بود. کلر ردفیلد تنها شخصیت اصلی در سری رزیدنت ایول است که در تمام حضورهایش در نسخه‌های بازی این سری از یک صداپیشه ثابت بهره برد. آلیسون کورت، صداپیشه انگلیسی این شخصیت بود. شخصیت کلر ردفیلد در نظرسنجی‌ها و رده‌بندی‌های مختلف در رسانه‌های گوناگون، عناوینی همچون برترین شخصیت زن در بازی‌های رایانه‌ای یا همچنین جذاب‌ترین شخصیت در بین شخصیت‌های بازی‌های رایانه‌ای را از آن خود کرده است. همچنین طراحی لباس و چهره این شخصیت نیز جزء جذاب‌ترین طراحی‌ها شناخته شده است. کسب این عناوین درحالی است که شخصیت لئون نیز همین عناوین را با جنسیت مذکر به نام خود کسب کرده است.

مرتبط ها