کد خبر: 57843

خار ابهام در پای جان جوان و نوجوان

خشم، به‌عنوان نوک کوه یخ، رفتار پرتکرار مردم ماست. حال، این خشم گاهی رد پای خود را در فضای مجازی باز می‌کند و منجر به لشکرکشی‌های مجازی می‌شود؛ مانند نمونه‌های اخیری که در سال‌ها و ماه‌های قبل دیده‌ایم. تشبیه خشم و رفتار خشونت‌آمیز به کوه یخی که در اقیانوس شناور است، تشبیه گویایی است. خشونت، رفتاری لحظه‌ای است ولی در شکل‌گیری‌ انگیزه‌های بروز خشونت، روندها و فرآیندهایی فرهنگی در جریان است که اساسا، همان‌هاست که اصل ماجراست؛ حتی اگر دیده نشود.

مهدی کاشفی‌فرد، فعال حوزه نوجوان: احساس دائمی، مبهم و ناخوشایند هراس و نگرانی، با منبع و ریشه‌های نامشخص؛ آشفتگی و اضطراب، وضعیت و حالت روانی این روزهای جامعه ماست. چنین حسی را بگذارید کنار فضای هویتی مبهم نوجوانی. چندی پیش کلیپی پخش شد درباره دختر نوجوانی که رفتاری خارج از عرف (البته برای ما)، از خود نشان می‌دهد. فضای مجازی ما را گرفتار خطاهای شناختی بی‌شماری می‌کند. نمونه‌اش همین کلیپ که انتشار آن، اصل موضوع را تشدید و آن را از حدود و ثغور واقعی‌اش خارج کرد. هربار که موضوعی اینچنینی پیش می‌آید، همه حکمی کلی را درباره نوجوان مطرح می‌کنند؛ درحالی که این نمونه، از موارد نادر است و نمی‌توان با آن درباره همه ساحت‌های نوجوانی و همه نوجوانان یکسان سخن به میان آورد. این پدیده صرفا، بهانه‌ای را برای صحبت‌کردن درباره چنین موضوعی فراهم می‌آورد تا درباره مسائل نوجوانی سخن گفته شود. نه‌تنها در میان نوجوانان که در میان سایر گروه‌های سنی، خشونت دیده می‌شود. خشم، به‌عنوان نوک کوه یخ، رفتار پرتکرار مردم ماست. حال، این خشم گاهی رد پای خود را در فضای مجازی باز می‌کند و منجر به لشکرکشی‌های مجازی می‌شود؛ مانند نمونه‌های اخیری که در سال‌ها و ماه‌های قبل دیده‌ایم. تشبیه خشم و رفتار خشونت‌آمیز به کوه یخی که در اقیانوس شناور است، تشبیه گویایی است. خشونت، رفتاری لحظه‌ای است ولی در شکل‌گیری‌ انگیزه‌های بروز خشونت، روندها و فرآیندهایی فرهنگی در جریان است که اساسا، همان‌هاست که اصل ماجراست؛ حتی اگر دیده نشود. یوهان گالتونگ، از اندیشمندان حوزه مطالعات تعارض و صلح، مثلثی را ترسیم می‌کند مشهور به مثلث ABC. این مثلث برای تبیین علت وقوع رفتار تعارض‌آمیز و خشونت‌آمیز می‌تواند کمک‌کننده باشد. آنچه تحت‌عنوان رفتار (behavior) خشم‌آلود سر می‌زند، بر پایه گرایش‌ها (attitude) و زمینه‌های رفتاری (context) شکل می‌گیرد. پایه مهمی از این مثلث را زمینه‌های روانی ایجاد می‌کند. رفتار خشونت‌آمیز را باید در‌ انگیزه‌های روانی جست. به همین دلیل است که خشونت مساله‌ای پرتوجه بین روانشناسان محسوب می‌شود. زیرا رفتاری است هیجانی که از روان فرد بر رفتارش جاری می‌شود. دوره نوجوانی دوره تعارض‌های پیچیده و جدی هویتی است که اگر نوجوانی از دل این جنگ هویتی سالم بیرون آید، تکلیفش بیشتر با زندگی‌اش مشخص است و اگر درگیر جنگ باقی بماند، شاید تا سال‌ها نتواند خود را پیدا کند. در روزگار رسانه‌های اجتماعی، دائما، هویت‌ها و ارزش‌های جدید به نوجوانان عرضه می‌شود. این را اضافه کنید به ارزش‌های سنتی جامعه ایران که از طریق خانواده، رسانه‌های رسمی، مدرسه و سایر مجاری و منابع معرفت‌ساز، به افراد منتقل می‌شود. هردوی این ارزش‌ها، قدرتمندند و در تضاد با یکدیگر. به همین دلیل، روان افراد دائما با چالشی تعارض‌آمیز روبه‌رو است که کدام را باید انتخاب کند. البته، مشخص است که نوجوان امروز، دیگر، یک نوجوان نقش‌پذیر نیست که هرچه به او گوییم، بی‌چون‌وچرا بپذیرد. نوجوان امروز، خودش، اصلی‌ترین آشوبگری است که بر هر چه بخواهد بر او تحمیل می‌شود، می‌شورد. او در فضای جذابی (فضای مجازی) سیر می‌کند که خیال خوش آن، در مقایسه با تباهی و سختی واقعیت، سنبه پرزورتری دارد. برای همین است که برخی نوجوانان امروز، به‌شدت به رفتارهای نمایشی در اینستاگرام علاقه دارند. علت رسانه‌ای‌شدن خشم و حتی، اینستاگرامی‌شدن خشم نیز همین است. به تعبیر ادوارد تی‌هال، مردم‌شناس، ما در فرهنگ زمینه‌‌قوی درحال کنش هستیم. در فرهنگ زمینه‌ضعیف، بخش اعظمی از معنا و پیام صراحتا منتقل می‌شود. نیاز نیست که خود را به صرافت بیندازیم که معنایی را درک کنیم. در مقابل، فرهنگ زمینه‌قوی، آنگونه که از نامش پیداست، زمینه نقش قدرتمندتری دارد. نمی‌توان بیرون از گود ایستاد و رفتاری را تحلیل کرد، بلکه باید رفتار را در زمینه وقوع آن تحلیل کرد. لذا، برای تحلیل خشونت در فضای مجازی با توجه به نمایشی‌بودن این فضا، باید از روش‌های قوم‌نگارانه برای نزدیک‌شدن به فضای ذهنی کسی که رفتار خشونت‌آمیز انجام می‌دهد، استفاده کرد. فرهنگ زمینه‌قوی، فرهنگی است که در آن معنا ضمنی پیام برجسته‌تر است و صراحت نقش کمتری دارد. اینکه ضمانت، جای صراحت را در انتقال پیام گرفته است، نشان می‌دهد ما در وضعیتی مبهم هستیم. نمی‌توان حکمی قطعی درباره پدیده نوجوانی صادر کرد. حتی رفتارهای خشونت‌آمیز نیز، هم برای ما مبهم است و هم برای خود فردی که چنین رفتاری را نشان می‌دهد مبهم است. ابهام، همنشین ترس و اضطراب است و به نظر می‌رسد این رفتارهای خشونت‌آمیز، ناشی از ترس و اضطرابی باشد که به سبب مشخص‌نبودن تکلیف‌مان با هویت‌مان، از ما سر می‌زند و در وجود ما خانه کرده است.

مرتبط ها