ابراهیم راستیان، پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع): اخیرا جناب حجتالاسلام غلامی در یادداشتی با عنوان «۱۱ مساله پیچیده آموزشوپرورش با زبان صراحت» به مسائل آموزشوپرورش در دولت آینده پرداختهاند؛ مسائلی که از نگاه ایشان باید در دولت آینده محور تحول در آموزشوپرورش قرار بگیرند. مسائلی که ایشان مطرح میکنند، عبارتند از: مساله عدالت آموزشی، مساله جذب و استخدام معلم و دانشگاه فرهنگیان، مساله اجرای سند تحول بنیادین، مساله متون و برنامهریزی آموزشی، مساله معاونت پژوهشی، مساله مالی، دیون و نوسازی مدارس، مساله پرورش استعدادهای درخشان، مساله انحصارگرایی مدیریتی، مساله فقدان ایده برای حکمرانی آموزشوپرورش، مساله نگرفتن خروجی مطلوب از آموزشوپرورش و کاهش اعتماد مردم به آموزشوپرورش. هرچند مسائل مذکور از جدیترین چالشهای آموزشوپرورش ما محسوب میشوند، ولی بهنظر میرسد باید مسائل اهرمیتر برای حل مسائل تربیت رسمی مدنظر قرار بگیرد که تحول در آنها باعث تحقق عدالت آموزشی میشود. فارغ از مسائلی که ایشان بهعنوان مسائل پیچیده مطرح کردهاند، در ادامه برخی مسائل دیگر تربیت رسمی بهصورت شفافتر بیان میشود.
تمرکزگرایی افراطی
مساله تمرکززدایی یکی از دغدغههای اصلی حکمرانی آموزش است، تا جاییکه تاکنون ضربههای مهلکی از حکمرانی آموزشی متمرکز خوردهایم. نظام آموزشوپرورش ما بهشدت گرفتار تصمیمات متمرکز و دستوری است که در آن تصمیمات، بدنه آموزشوپرورش مخصوصا بدنه اجرایی که در بافتهای جغرافیایی و فرهنگی متنوعی حضور دارند و اقتضائات منطقه خود را بهخوبی میفهمند، موردتوجه قرار نمیگیرد. به بیان بهتر، ساختار آموزشوپرورش بهنحوی است که تنوع جوامع و فرهنگها در آن دیده نمیشود و درنتیجه تصمیمات کاملا یکطرفه و از بالا به پایین اتخاذ میشود. طبیعتا در این نظام نقش مدیران، معلمان و مربیان مدارس در تصمیمسازی و تصمیمگیری آموزشی بسیار حداقلی است. گویا گروه محدودی از اندیشمندان که در پایتخت متمرکز هستند، برای تمام مدارس برنامهریزی میکنند و کادر اجرایی مدارس همچون کارگرانی هستند که صرفا باید دستورات ابلاغی مدیران ارشد آموزشوپرورش را اجرا کنند و هیچ دخالتی در تصمیمسازی و تصمیمگیری ندارند، لذا یکی دیگر از چالشهای اساسی عدم توجه به نقش واقعی کادر عملیات مدارس است که اگر این قشر محوری فعال نشوند، زحمات تمام ارکان تعلیم و تربیت رسمی هدر خواهد رفت.
کتابمحوری بهجای معلممحوری
یکی دیگر از چالشهای آموزشوپرورش کتابمحوری است. در نظام فعلی تربیت رسمی تلاش میشود با طراحی بستههای آموزشی یکسان برای تمام نقاط کشور، فرآیند تربیت دانشآموزان راهبری شود، درحالیکه براساس نگاه اسلام، محور تربیت، مربی و متربی است و کتاب ابزاری دراختیار مربی است که متناسب با شرایط سنی، فرهنگی و اجتماعی از محتوای آن درکنار دیگر منابع آموزشی استفاده شود. شکی نیست که کتاب بهعنوان یکی از منابع جدی آموزشی است، ولی متاسفانه محوریت کتابهای آموزشی در تدریس، معلم را از جایگاه اصلی خود دور کرده است. اولین مشکل کتابمحوری این است که تمام کشور باید از یک الگوی ثابت و محتوای واحد پیروی کنند که این مساله نهتنها مطلوب نیست، بلکه گاهی آسیبهای تربیتی جدی هم دارد. همچنین دیگر کتابهای آموزشی مفید و موثر که تالیف نظام تربیت رسمی نیست، به حاشیه میرود. از همه مهمتر اینکه معلم که باید محور تعلیم و تربیت دانشآموزان قرار بگیرد، تبدیل به یک عامل حاشیهای شده است که در بهترین حالت بتواند کتاب را بهخوبی تدریس کند.
ضعف بسترهای رشد معلمان
چالش دیگر آموزشوپرورش به وضعیت علمی و مهارتی معلمان عزیزمان بازمیگردد که هیچ بستر مناسبی برای بروز و فعلیت تواناییهای آنها درنظر گرفته نشده است. معلمان که خط مقدم مبارزه با جهل و جهالت هستند، وظیفه خطیری برعهده دارند. باتوجه به بسترهای جدید مجازی که دسترسی دانشآموزان را به مسائل متنوع جهانی بسیار گسترده کرده است، معلمان بهشدت نیازمند فهم مسائل و نیازهای دانشآموزان خود هستند که آن نیازها و مسائل را فضاهای آموزشی غیررسمی برای آنان ایجاد کرده است. همچنین معلمان برای یاددهی و یادگیریهای روشهای تربیتی معلممحور آموزش ندیدهاند و لذا خود معلمان به یکی از عاملان کتابمحوری تبدیل شدهاند، لذا یکی از چالشهای جدی آموزشوپرورش، نبود بسترهای آموزشی یا دانشافزایی لازم برای معلمان است که در آن بستر بتوانند در عرصه بینشی و گرایشی و مهارتی رشد دائمی داشته باشند.
سرگردانی در مسیر هدایت تحصیلی
هدایت تحصیلی یکی از دغدغههای مهم دانشآموزان و والدین و یکی از نقاط راهبردی در ساختار تربیت نیروی انسانی نظام است که البته امروزه این فرصت اجتماعی به یک چالش تربیتی تبدیل شده است که استعدادهای دانشآموزان را میسوزاند. از آنجا که فرآیند هدایت تحصیلی مبتنیبر آموزشهای رسمی است و این آموزشها نگاه کلنگر به دانشآموزان نمیدهد و همچنین برآمده از زندگی واقعی آنها نیست، نمیتواند در فرآیند استعدادیابی و هدایت شغلی دانشآموزان نقش حیاتی ایفا کند، هرچند گاهی موجبات ضلالت تحصیلی دانشآموزان را فراهم میکند. بهرغم اهمیت حیاتی هدایت تحصیلی که میتوان گفت اصل وجود نظام آموزشی به آن وابسته است، در نظام آموزشی ما بهصورت جدی جایی برای این موضوع درنظر گرفته نشده است.
فقدان نظام سنجش کارآمد
بدون شک یکی از ارکان اصلی نظام تعلیم و تربیت رسمی ارزشیابی و سنجش دانشآموزان است، تاجاییکه اگر سنجش و ارزشیابی بهنحو صحیحی انجام نشود، فرآیند آموزش و هدایت تحصیلی و رشد و تعالی دانشآموزان مختل میشود. یکی از چالشهای جدی مساله تعلیم و تربیت رسمی، فقدان نظام سنجش و ارزشیابی کارآمد است که ناخواسته رویکردهای حفظی را در فرآیند آموزشیمحور قرار میدهد. هرچند فرآیند آموزش در تمام مقاطع تحصیلی، بحرانی و نامطلوب است، ولی اوج این چالش، در کنکور ظهور میکند؛ چالشی که اکثر متخصصان تعلیم و تربیت اذعان به ناکارآمدی آن دارند، ولی متاسفانه تغییرات در آن کاملا حاشیهای است، درحالیکه بهشدت نیازمند تغییرات ماهوی نسبتبه مساله کنکور هستیم.
چالش آموزشهای مجازی و حضوری
آیندهپژوهان در عرصه آموزش چندسالی است که بهصورت جدی به آموزش مجازی و جایگزینی آن نسبتبه مدارس حضوری میپردازند و مدعی هستند این مساله بهزودی رخ خواهد داد. باتوجه به گسترش و همهگیری ویروس کرونا و تعطیلی مدارس، شاهد پررنگ شدن آموزش مجازی در مدارس بودیم؛ آموزشی که چالشهای جدی جدیدی روی نظام تعلیموتربیت رسمی ما باز کرد. فارغ از اینکه آموزش مجازی نمیتواند جای آموزش حضوری را بگیرد و اساسا مطلوب هم نیست که تمام آموزش کشور بهصورت مجازی شود، ولی نباید فراموش کنیم که نمیتوان آموزش مجازی را بهصورت کلی حذف کرد، بنابراین یکی دیگر از چالشهای آموزشوپرورش در دولت آینده، مساله آموزش مجازی و نسبت آن با آموزش حضوری خواهد بود که اگر این تناسب بهخوبی شناخته نشود، ضربههای مهلکی به بدنه تعلیموتربیت رسمی وارد خواهد شد.