سیدمهدی طالبی، روزنامه نگار: لبنان به دماسنج منطقه مشهور است و حالا دمای تحولات در این کشور بهشدت بالا رفته است. هر درگیری منطقهای میتواند از این کشور آغاز شده و به سرعت دیگر نواحی غرب آسیا را نیز تحتتاثیر قرار دهد. روز پنجشنبه درحالیکه امیدواری برای تشکیل دولت لبنان بالارفته بود، به ناگاه سعد حریری، نخستوزیر مکلف لبنان استعفا داد. او در اکتبر ۲۰۲۰ به تشکیل دولت مامور شده بود تا براساس طرح فرانسه برای حل مشکل لبنان بتواند لبنان را از بنبست کنونی خارج کند. حریری که روز پنجشنبه با میشل عون، رئیسجمهور لبنان دیدار داشت پس از خروج از جلسه به خبرنگاران گفت: «روشن است که نمیتوانیم با رئیسجمهور به توافقی برسیم. به همین دلیل خودم را از تشکیل دولت معاف میکنم.» حریری میگوید عون خواستار تغییر در فهرستی شده که او روز چهارشنبه بهعنوان اعضای کابیه جدید به وی تحویل داده بود. مشکل اصلی در تشکیل دولت لبنان به اصرار حریری برای تشکیل دولت مطابق خواست جبهه غربی-عربی مرتبط است. لبنان کشوری با طوایف مختلف است و در آن باید رئیسجمهور از میان مسیحیان، نخستوزیر از میان اهل سنت و رئیس مجلس از بین شیعیان انتخاب شود. حریری که خود به دلیل لزوم انحصار مسئولیت نخستوزیری در میان اهل سنت و ریاستش بر بزرگترین ائتلاف سیاسی سنی در پارلمان به نخستوزیری رسیده است، اصرار دارد وزرا تنها باید طبق خواست او تعیین شوند و نه رایزنی با احزاب پارلمانی.
حریری که رهبر یکی از خانوادههای مشهور اهل سنت لبنان است و بدون تجربهای خاص وارد قدرت شده در دوره اخیر به مدت 10 ماه تلاش کرد تا دولتی بهزعم خود غیرسیاسی تشکیل دهد. این درحالی است که دولت سیاسی تنها حربه جبهه غربی-عربی بود تا از این طریق قدرت برخلاف دموکراسی و پارلمان در دست متحد آنها یعنی سعد حریری به شکلی مطلق جمع شود. دولتی غیرسیاسی که در آن حریری بهعنوان نمادی از جایگاه خاندانها و سیاستزدگی در لبنان به نخستوزیری برسد و به اسم غیرسیاسی بودن تمام مسئولیتها را میان افراد سیاسی نزدیک به خود تقسیم کند.
این موضوع خشم بسیاری را در لبنان برانگیخت و بهویژه میشل عون، رئیسجمهور مسیحی لبنان که جریان متبوعش در پارلمان دارای قدرت است با آن مخالفت کردند. جبران باسیل رهبر جریان آزاد مسیحی لبنان که داماد میشل عون است ازجمله مخالفان اقدامت حریری است. حریری حزب او را که بزرگترین حزب سیاسی مسیحیان در پارلمان به حساب میآید را بهطور کلی از دولت کنار گذاشته و میخواهد خود وزرای مربوط به سهمیه مسیحیان را تعیین کند.
جبران باسیل متحد گروههای مقاومت لبنان به حساب میآید و آبانماه سال گذشته به دلیل اصرارش بر پیروی از رویههای سیاسی مرسوم در دموکراسی و مخالفت با تکرویهای حریری، مورد تحریم آمریکا قرار گرفت. مسالهای که نشان میدهد ثبات سیاسی لبنان از سوی واشنگتن مورد هدف قرار گرفته است و کاخ سفید میکوشد برخلاف خواست مردم لبنان دولتی منطبق با منافع خود بر سرکار بیاورد. اقدامات واشنگتن برای این کار البته از مدتها پیش آغاز شده است.
لبنان از سال 2019 به دلیل مشکلات اقتصادی و اعتراضات مردمی دچار بحران شده است. در پی اعتراضات سال 2019 سعد حریری از سمتش استعفا داد و درحالی که متهم اصلی مشکلات لبنان بود پس از استعفا وجههای اعتراضی به خود گرفت. در آن دوره آمریکا به دنبال ساقط کردن دولتهای لبنان و عراق بود تا در این دو کشور خلأ قدرت رخ دهد. این اقدام با مجبور کردن عادل عبدالمهدی، نخستوزیر سابق عراق به کنارهگیری از قدرت و استعفای حریری تا حدی رخ داد. از آن روز به بعد لبنان به شکلی مداوم درگیر تشکیل دولت بوده است. با گره خوردن اوضاع سیاسی و اقتصادی لبنان در 21 ژانویه 2020 (اول بهمن 1398) احزاب مقاومت و متحدانش حسان دیاب، نماینده مستقل پارلمان از اهل تسنن را به نخستوزیری رساندند اما انفجار مشکوک بیروت که به کشته شدن دهها تن انجامید و میلیاردها دلار به لبنان آسیب زد، باعث شد دولت او نیز بالاجبار استعفا دهد. انفجار بیروت در 4 اوت 2020 (19 مرداد 1399) تلاشهای سیاسی مقاومت برای ثبات در دولت را هدف گرفته بود و درنهایت نیز منجر به سقوط دولت دیاب در مدت تقریبی 7 ماه پس از انتخابش شد.
حالا در آستانه نخستین سالگرد انفجار بیروت جبهه غربی-عربی تلاش دارد بار دیگر پروژه ناتمام خود برای قبضه قدرت در لبنان را پیگیری کند. طرحی که مانند گذشته از استعفای حریری آغاز میشود. فرانسه پس از استعفای حریری قصد دارد به نمایندگی از غرب کنفرانسی بینالمللی برای نجات لبنان در 4 آگوست سال جاری (13 مرداد) برگزار کند؛ تاریخی که منطبق با سالگرد انفجار بیروت است. این کنفرانس که کمتر از سه هفته تا برگزاری آن زمان باقی مانده است نقطه آغازی برای بینالمللی کردن پرونده لبنان و تشدید فشارها بر مقاومت این کشور خواهد بود.
دورنمای میدانی وضعیت لبنان
تحرکات سیاسی و اقدامات رسانهای جبهه غربی-عربی اینگونه نشان میدهد که احتمالا روزهای سخت و خطرناک لبنان فرارسیده است. اما آیا واقعا صحنهآرایی شکلگرفته خطرناک و ترسناک است؟ برای این موضوع باید دید پیشینه درگیریهای لبنان چه بوده و درحال حاضر وضعیت چه تغییراتی نسبتبه گذشته داشته است. درحالیکه قدرت مقاومت در منطقه طی40 سال اخیر افزایشی خیرهکننده داشته، تواناییهای نظامی و سیاسی جبهه غربی-عربی با افتوخیزهای فراوان و ناکامیهای متعددی روبهرو بوده است. در حداقلیترین شرایط میتوان گفت بهنسبت گذشته توان جبهه غربی-عربی بدون تغییر باقی مانده است، اما قدرتمندتر شدن محور مقاومت قابل چشمپوشی نیست. در دهههای گذشته که محور غربی-عربی با محور مقاومتی کوچکتر روبهرو بوده، لبنان را صحنه شکستهای پیدرپی خود دیده است؛ روزهایی که بهرغم حضور نظامی آمریکا و فرانسه در لبنان و حملات رژیمصهیونیستی که به اشغال نیمی از این کشور منجر شد، نیروهای مقاومت لبنان با کلاشینکف و آرپیجی دربرابر آنها ایستادگی کردند، استقامتی که نتیجه آن خروج نیروهای غربی از لبنان در دهه80 میلادی و گرفتار شدن تلآویو در باتلاق جنوب لبنان بود. مقاومت درطی 18 سال مبارزه با رژیمصهیونیستی این رژیم را درنهایت در سال 2000 مجبور به خروج کامل از لبنان کرد و پس از آن نیروی «ارتش جنوب لبنان» را که ساخته تلآویو بود، در کمتر از 24 ساعت سرنگون کرد. پس از آن نیز حمله تلآویو در جنگ 33 روزه سال 2006 با شکست این رژیم روبهرو شد. مدتی بعد نیز جنگ سوریه آغاز شد که مقاومت لبنان نقشی موثر در آن ایفا کرد. مطالب بالا گذری بر اتفاقات مهم 40سال اخیر لبنان بودند.
با اینحال نمیتوان با خواندن پیروزیهای گذشته به موفقیتهای آینده امیدوار بود، مگر آنکه ارتباطی میان ایندو برقرار باشد. نقطه ارتباط میان گذشته و زمان حال اصلیترین مساله در تعیین نتیجه پیروزیهای آتی است. برای فهم این مساله در قضیه لبنان باید پرسید آیا مقاومت لبنان پس از پیروزیهای خود به راحتطلبی عادت کرده و از آمادگی دور شده یا از مبارزه خسته است. این پدیده موضوعی است که بهعنوان نمونه برای بسیاری از گروههای مبارز فلسطینی رخ داده است. برخی از این گروهها پس از سالها مقاومت از مبارزه خسته شدند و دیگر انگیزهای برای رودررویی تمامعیار با تلآویو ندارند. بعضی دیگر نیز پس از گرفتن برخی امتیازات از صهیونیستها و جامعه بینالملل بهراحتی عادت کردهاند و دیگر نمیتوان متصور بود چنین افرادی درصورت لزوم دستبه سلاح بردارند. باید دید آیا این مساله در لبنان نیز رخ داده است یا خیر. بررسیها نشان میدهد نیروهای مقاومت لبنان در تمام مدت دهه اخیر از سال 2011 تاکنون درگیر مسائل مبارزه با تروریسم در سوریه و عراق بودهاند و همچنان در برخی مواضع نظامی در سوریه مستقر هستند. ازسوی دیگر کادرهای نظامی و سیاسی مقاومت لبنان همچنان آمادگیهای پیشین خود را حفظ کرده و بهسختی در تلاش هستند ضمن حفظ موقعیت سیاسی خود به سلاحهای جدیدی دست پیدا کنند. در چنین شرایطی که مقاومت لبنان بیش از پیش قدرتمند شده و ارتباط خود را با گذشتهاش از دست نداده، ورود به درگیری با آن در لبنان میتواند تبعات گستردهای را دامنگیر متجاوزان کند.
آغاز جنگ نیازمند خروج برنده و بازنده است
جبهه غربی-عربی باید بداند تا مسابقهای آغاز نشده است، برنده و بازندهای نیز وجود نخواهد داشت، اما اگر رقابتی جدید در سطحی که «درگیری» یا «جنگ» نام بگیرد آغاز شود، آنگاه این درگیری الزاما دارای برندگان و بازندگانی خواهد بود. منطقه پر است از موارد جنگ و درگیری؛ همانند اشغال عراق که به قدرتگیری شیعیان انجامید، همانند حمله داعش که باعث شکلگیری حشدالشعبی شد، همانند درگیری سوریه که در آنجا اکثر نیروهای میدانی ضدمقاومت سرکوب شده و این نیرو با نفرات بالا در مرزهای مجاور فلسطین اشغالی مستقر شد، همانند اشغال لبنان در سال 1982 که منجربه پیدایش نیروهای مقاومت لبنان شد یا همانند یمن که اشغال عراق در سال 2003 باعث جوانه زدن مقاومت در آن شده و با حملات ائتلاف سعودی این جوانه تبدیل به درخت تناوری شد که امروز خاک سعودی را زیر آتش موشک دارد و دیگر کشورهای منطقه را زیر سایه ترس.
شعلهور شدن آتش در لبنان برنده و بازندهای خواهد داشت. نیروهای مقاومت لبنان همانگونه که در سطور بالا بررسی شد، نه از نبرد خسته شده و نه به راحتطلبی عادت کرده است. ازسویی جایگاه سیاسی آن دستنخورده باقی مانده و از سوی دیگر با کاهش نفرات و سطح کمی و کیفی تسلیحات روبهرو نیست و پایگاه مردمیاش نیز همچنان بدون ریزش مستحکم است. از جانب دیگر بهنظر نمیرسد بتوان در منطقه بهشکل جعبهای وارد جنگ شد؛ به این معنا که نیروهای آمریکایی و اروپایی بهشکل مستقیم و غیرمستقیم لبنان را به جنگ بکشانند و تنها انتظار پاسخ از جانب لبنان را داشته باشند؛ پاسخ از داخل این کشور قطعی است، اما این قطعیت شامل کشورهای دیگری نیز میشود.
کشیده شدن لبنان به جنگ بهسرعت نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه را وارد مدار درگیری کرده و ازسوی دیگر پایگاههای آمریکایی نیز در منطقه مورد حملات گاهوبیگاه پهپادی یا موشکی قرار خواهند گرفت؛ چیزیکه البته در شرایط فعلی نیز در سطوح پایین جریان دارد. همچنین در چنین شرایطی بیهوده است که نیروهای مقاومت لبنان در حداقلیترین اقدام محاصره دریایی را علیه رژیمصهیونیستی که 90 درصد تجارت آن به دریا وابسته است به اجرا درنیاورند و کشتیهای تجاری را در مسیرهای خود رها کنند. اگر آمریکا، اروپا و رژیمصهیونیستی بخواهند پس از پاسخهای مقاومت دست به اقدامات مستقیمتر و بزرگتر بزنند، چرخه خشونت نتیجهای جز «جنگ منطقهای» را بهبار نخواهد آورد؛ جاییکه آمریکا، متحدانش و مواضعش در منطقه زیر ضربات ناشناس و شناس قرار خواهند گرفت. واشنگتن این مساله را تقریبا کمتر از دو هفته پیش تجربه کرد؛ جایی که اصلیترین پایگاههایش زیر ضربات کوچک مقاومت قرار گرفتند و آسیبهایی جدی دیدند. در جنگ هدفگیری پایگاهها دیگر برای ارسال پیام نخواهد بود، بلکه پایگاهها برای کارکرد اصلیشان مورد هدف قرار میگیرند.
رسانهها چه میگویند؟
سایت خبری اورینت نیوز (orient news/ خبر شرق) متعلق به یک گروه رسانهای وابسته به غسان عبود تاجر، روزنامهنگار و چهره مخالف نظام سوریه است که از سال 2008 تاسیس شده و دفاتر مرکزی آن در دبی مستقر است. این سایت در خبری پیرامون استعفای حریری مدعی شده است که استعفای وی از مسئولیت نخستوزیری مکلف لبنان بهدلیل دخالتهای ایران بوده و تهران از طریق ابزارهای خود ابتکار سیاسی پاریس را خنثی کرده است. این رسانه ادعا میکند پس از استعفای حریری بهدلیل موانع موجود، درخواستهایی عمومی از سوی مردم، گروههای سیاسی لبنانی وجود دارد تا جامعه بینالمللی در اوضاع لبنان دخالت کند. مایکل عواد، تحلیلگر سیاسی لبنانی روز پنجشنبه در مصاحبه با اسپوتنیک عربی که به دولت روسیه وابسته است، گفته که استعفای حریری [بهدلیل پیچیده کردن اوضاع] باعث شده گزینههای بسیاری برای برای آینده گشوده شود، ازجمله آنکه رئیسجمهور سران لبنانی مانند روسای ائتلافها و احزاب پارلمانی را برای رایزنی درباره اوضاع کشور فرابخواند تا در مجمعی ملی برای آینده کشور تصمیمگیری شود. عواد همچنین معتقد است یکی از مسیرهای پیشرو احتمالا انتخاب شخصی مانند حسان دیاب نخستوزیر سابق لبنان است تا اداره دولت و مدیریت کشور را تا زمان انتخابات مجلس به وی سپرده شود. منظور عواد از انتخاب نخستوزیری مانند حسان دیاب روش انتخاب وی است که در آن فردی از میان اهل تسنن لبنان برای تشکیل دولت مامور میشود که جزء سران احزاب نیست، بلکه مستقل از آنها است. این تحلیلگر لبنانی میگوید احتمال دارد پیش از رسیدن موعد برگزاری انتخابات وضعیت کشور با حد انفجار برسد، زیرا بحران متراکم اقتصادی-اجتماعی کشور را تحتفشار قرار داده است.
سایت خبری العربیه وابسته به عربستان سعودی نیز بهنقل از منابع آگاه آورده که مصر در تلاش برای اثرگذاری بر وضعیت سیاسی امروز لبنان است. این منبع به العربیه گفته است قاهره تلاش دارد پس از استعفای حریری، مسائل سیاسی مرتبط با لبنان را در سطحی گستردهتر پیگیری و با تاکید بر لزوم حمایت از ارتش لبنان در سطح بینالمللی، جامعه بینالملل و جامعه عرب را برای جلوگیری از تسلط مقاومت لبنان بر این کشور بسیج کند. او میگوید برخی احزاب با نیروهای مقاومت لبنان به شکل پیدا و پنهان در صحنه سیاسی لبنان همکاری میکنند و به همین دلیل جامعه بینالملل بهدنبال تحریم این افراد است؛ این تحریمها شامل مسدود کردن دارایی سیاستمداران لبنانی در خارج از این کشور و جلوگیری از ورود آنها به برخی کشورهای اروپایی خواهد بود، به این دلیل که آنها مانع از انجام اصلاحات در لبنان شدهاند.
سایت لبنانی الوا که رویکردی ضدمقاومت دارد در دو گزارش به قلم رلی موفق و علی شنداب به بررسی استعفای حریری پرداخته است که هر دو مانند رسانههای سعودی به نقش مصر در لبنان پرداختهاند. گزارش رلی موفق بهطورکلی بر این محور قرار دارد که آیا حضور مصر در لبنان میتواند نفوذ ایران در این کشور را موازنه کند. همچنین علی شنداب در بخشی از گزارش خود به حضور مصر در لبنان و دلایل آن پرداخته است.
موفق در گزارش خود آورده است حریری پیش از استعفای خود در قاهره پایتخت مصر به دیدار عبدالفتاح السیسی رئیسجمهور این کشور رفت، زیرا این کشور با حمایت عربستان و دیگر کشورهای عربی و اروپایی بهدنبال آن است که جبهه عربی را بار دیگر به لبنان بازگرداند و نفوذ آن را احیا کند. در این گزارش آمده در طرح جدید سعی خواهد شد با تامین کمکهای بشردوستانه و حمایت از ارتش لبنان از بروز هرجومرج در کشور جلوگیری شده تا در زمان انتخابات مردم به اصلاحات رای دهند. در ادامه این گزارش نویسنده ادعا میکند بازگشت اعرب از دروازه مصر به لبنان باعث ایجاد نوعی تعادل در صحنه سیاسی این کشور میشود، زیرا نفوذ ایران در لبنان از طریق نیروهای مقاومت این کشور سبب برهم خوردن تعادل آن شده است. شنداب در گزارش خود میگوید وقعیت مصر در لبنان به روابط تاریخی بین دو کشور و امنیت اعراب مرتبط است. شندان یکی از دلایل امنیتی حضور مصر در لبنان را کاهش امنیت این کشور به دلی اقدامات ترکیه میداند که تنها در یک نمونه مزدوران وفادار به خود را از سوریه به کشور لیبی در همسایگی مصر آورده است.
آینده پیش رو
رسانههای ضدمحور مقاومت درحال پررنگسازی نقش مصر در لبنان هستند. مصر یکی از ستونهای جهان عرب است که بهدلیل مشکلات مالی و نیاز به دریافت کمکهای مالی از کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیجفارس، دهها سال زیرسایه آنها قرار داشته است. ظرفیت سیاسی و نظامی مصر بهدلیل این وابستگیها برای مدت زیادی مغفول مانده اما این نکته مشخص است که هرگاه دستهای قاهره برای مانور سیاسی از سوی اعراب باز شود، نیروی ذخیره یا سرکوبشدهاش میتوانند قدرتی بزرگ را تدارک ببینند. اعراب و متحدان غربی آنها بهدنبال استفاده از انگیزههای مصر برای برعهده گرفتن نقشهای عمده منطقهای هستند، موضوعی که سالها توسط خود آنها سرکوب شده بود.
مصر بهجز جایگاه بزرگ تاریخی خود در منطقه و جهان عرب دارای ارتش قدرتمندی است و از تعداد زیادی سیاستمدار برجسته بهره میبرد و همچنین تجار و نهادهای مصری ارتباط زیادی با جهان عرب دارند. از سوی دیگر ارتش این کشور به نسبت ارتشهای دیگر عربی از قدرت بالاتری برخوردار است. علاوهبر اینها مصر نزدیکی جغرافیایی به منطقه شامات و لبنان دارد. این ویژگیها باعث شده کشورهای عربی -که تمام راههای موجود را تا پیش از این آزمودهاند- اینبار سراغ ظرفیت مغفولمانده مصر بروند تا این کشور نیز یکی از متولیان پرونده لبنان در جبهه غربی-عربی شود.
یکی از خطهای رسانهای و سیاسی درحال اجرا، بینالمللی کردن بحران لبنان است تا از این طریق نیروهای خارجی را وارد این کشور کرد. پیشتر بشاره راعی، اسقف مسیحیان مارونی لبنان که از متحدان غرب و اعراب است خواستار دخالت خارجی در لبنان شده بود و حالا با استعفای حریری و پیچیده شدن وضعیت این کشور، درخواستها بار دیگر بهسمت بینالمللی کردن پرونده لبنان رفته است. در این دخالت بین المللی، نیروهای نظامی خارجی وارد لبنان خواهند شد تا بخشهایی از این کشور را کنترل کنند. برخی از ورود نیروهای آمریکایی و فرانسوی به لبنان بر اساس این طرح صحبت کرده بودند، طرحی که قرار است در ادامه به فاز برخورد نظامی رسیده و مقاومت لبنان خلع سلاح شود. روندهای کنونی اما نشان میدهد احتمال دارد بهجای نیروهای غربی، اینبار نیرویی عربی به لبنان اعزام شود که بیشتر نیروهای آن سربازان مصری خواهند بود.
بررسی رسانهها نشان میدهد جبهه غربی-عربی سعی خواهد داشت با حفظ تحریمها، وضعیت لبنان را همچنان متشنج اما قابل کنترل نگه دارد تا بهنوعی مردم لبنان را بهخاطر انتخابات سال 2018 -که مقاومت و متحدانش پیروز شدند- تنبیه کند. لبنان در سال 2022 باید شاهد برگزاری انتخابات پارلمانی باشد و غرب امید دارد با چنین وضعیتی و تنبیه مردم لبنان آنها را وادار به انتخاب متحدان غرب کند.
در سناریوی نخست اگر مردم به متحدان غرب رای دادند، پس از آن در زمینه ایجادشده، نیروهای عربی وارد درگیری با مقاومت خواهند شد تا با خلع سلاح این گروه، نگرانیهای رژیمصهیونیستی را برطرف کنند. در سناریوی دوم اگر مردم بار دیگر به متحدان مقاومت رای دادند، تحریمها همچنان علیه لبنان باقی مانده و در سایه هرجومرج نیروهای عربی به مقاومت لبنان حمله خواهند کرد. این طرحی است که احتمالا جبهه غربی- عربی در سر دارد اما باید دید واقعیات حاکم بر میدان اجازه شکلگیری چنین نقشههایی را میدهد یا خیر. مقاومت لبنان روزهای بدتری را پشتسر گذاشته و حملات مختلف ازجمله اشغالگری 18ساله صهیونیستها در جنوب نتوانسته است از قدرت آن بکاهد اما باید دید مصر چگونه به وادیای قدم خواهد گذاشت که بازیگران بزرگتر از قاهره شکستخورده از آن بیرون رفتهاند.