کمال لطفی، فعال رسانهای: «عمار» نامی آشنا برای همه مسلمانانی است که اندک آشناییای با تاریخ صدر اسلام داشته باشند.
مردی که از آغازین روزهای رسالت نبی مکرم اسلام همراه و همپای حقیقت شد و تا واپسین لحظه عمر در دفاع از «ولایت» و همراهی با «امامت» مردانه ایستاد.
عمر سراسر مجاهدتش او را به نماد آگاهی اندیشمندانه و شناخت صحیح اسلام ناب محمدی«صلّیاللهعلیهوآله» و «بصیرت و بینش روشن» نسبت به فضای موجود در جامعه تبدیل کرد بهنحوی که با تکیه بر همین ویژگیها در مقاطع مختلف با دیدن دستها و دسیسههای دشمنان به مقابله پرداخت و با حضور بهنگام در عرصههای مختلف توانست با تبیین حقیقت دربرابر عملیات روانی دشمن بایستد و با روشن کردن حقایق و باز کردن گرههای معرفتی و تردیدهای بهوجود آمده در اذهان مردم، آنان را از افتادن در ورطه هلاکت و ایستادن در برابر حق نجات دهد.
اگر از نسل ما و علاقهمندان به انقلاب (با همه اختلاف سلایق موجود) این پرسش مطرح شود که چه کسی را شایسته ملقبشدن به «عمار انقلاب» میدانید بلاشک از اولین پاسخهای آنها «علامه محمدتقی مصباحیزدی» خواهد بود.
مردی که از عنفوان جوانی و با شناخت صحیح و بدون انحراف از مکتب اصیل نهضت امامخمینی(رحمتاللهعلیه) با ایشان همراه شد و در تمامی مقاطع زندگی، بدون لکنت زبان و با صراحت، در برابر انحرافات و برداشتهای نادرست از اسلام ناب ایستاد و در این راه ابایی از به جان خریدن انواع و اقسام اتهامات و اهانتها و زخمزبانها حتی از همسنگران و دوستان سابق و همصنفان خود نداشت.
بازخوانی مجاهدت بیبدیل و بینظیر عمار انقلاب در کوران فتنه دومخردادیها تکرار مکررات است.
در روزگاری که بسیاری از آنان که اگر آبرویی یا احترامی داشتند به برکت انقلاب و امام عزیز بود، از خوف قرار گرفتن در برابر آماج تیرهای سهمگین و زهرآلود دهها قلم و روزنامه زنجیرهای تکلیف! خود را در سکوت دیدند اما او بود که خود را سپر دین و انقلاب کرد و با خطبهها و سخنرانیها و تربیت شاگردان و کتب راهگشا در برابر امواج شبهات ایستاد. و البته اجر دنیوی خود را از مراد و مقتدای خود یعنی رهبر فرزانه انقلاب با تعاریف و تمجیدهای بیسابقه دریافت کرد.
«جنابعالی جزء برکات ماندگار حوزه علمیه قم هستید»، «بنده نزدیک به 40سال است که جناب آقای مصباح را میشناسم و به ایشان بهعنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسائل اساسی اسلام ارادت قلبی دارم اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیتهایی مانند علامهطباطبایی و شهیدمطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیمالقدر، خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر میکند.» (روزنامه جوان، ۱۴شهریور ۷۸،صص۱-۲)، «این هجومهای تبلیغاتی را که به شخصیتهای برجسته، به انسانهای والا و بااخلاق برجسته میکنند، اینها همهاش نشاندهنده اهداف و نیات دشمن است. یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتا این شخصیت عزیز، جزء شخصیتهایی است که همه دلسوزان اسلام و معارف اسلامی از اعماق دل باید قدردان و سپاسگزار این مرد عزیز باشند، مورد هجوم تبلیغاتی قرار میگیرند... حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم هر جایی که باشد، آنجا را دشمن زود تشخیص میدهد، چون حسابگر است دشمن آنجا را خوب میشناسد و به مقابلهاش میآید با مرحوم شهیدمطهری هم همینجوری برخورد کردند امروز شهیدمطهری در دنیا نیست البته امروز هم بعضیها هم شهیدمطهری را رها نمیکنند حتی امروز هم به او تهاجم میکنند لکن آن روزی که زنده بود، آن کسانی که بودند و دیدهاند، میدانند که با آن شهید عزیز چه کردند؛ چه اهانتها، چه ناشایستها و ناسزاها که به آن شهید مطهر و منور زده شد...» (مجله اشراقاندیشه، شاول، هفتهنامه پرتو سخن، ۲آذر ۷9).
«شخصیت علمی-فکری روشنفکری برجسته و عقبه تئوریک نظام» تنها بخشهایی از مثنوی هفتادمن تمجید و تایید رهبر انقلاب از این شخصیت فرزانه است.
پایانبخش این سابقه طولانی رفاقت و همراهی و وفاداری هم نماز تاریخی رهبر معظم انقلاب بر پیکر مطهر این عالم فرزانه بود که در تاریخ ثبت شد.
اما متاسفانه این روزها در سایه اهمال و بیاعتنایی شخصیتهای موثر و نهادهای قضایی، فردی مسبوقبهسابقه در هتاکی به شخصیتهای انقلابی و حتی نیروهای بدنه انقلابی، قلم خود را بهسمت این مرد بیبدیل چرخانده و اهانتهای بیشرمانه و بیسابقهای که نمونه آن درطول تاریخ حتی ازسوی افراد معاند و ضددین هم مشاهده نشده، روا داشته است.
یادمان نمیرود در دوره دوم خرداد و در اوج بدمستی حامیان دولت وقت، بهدلیل انتشار یک کاریکاتور علیه این عالم، حوزههای علمیه بسته و مراجع تقلید و بزرگان حوزه و اصناف و بازار همه برآشفتند و تحصنی تاریخی در مسجد اعظم در محکومیت این هتکحرمت برگزار شد که با پیام رهبری معظم انقلاب پایان پذیرفت.
اما اکنون نه یک کاریکاتور که بهراحتی دهها توهین و فحش رکیک و ناموسی و اهانت به مزار آیتالله مصباح منتشر میشود و کک کسی نمیگزد!
نه عالمی عمامه بر زمین میزند و نه حوزهای تعطیل میشود و نه رگ گردن مدعیالعمومی که اگر چند جوانی در گوشهای خطایی کنند، بلافاصله صدر تا ذیل آن مجموعه را تعطیل و همه را به محکمه دادگاه میکشاند، باد میکند!
بحث تنها بر سر توهین به مصباح عزیز نیست که آنهم در جای خود باید برخورد و پیگیری شود بلکه درد از آنجاست که فردی به توهم پشتیبانی توسط برخی افراد و نهادها، سالهاست همه حرمتها را شکسته و بسیاری را با فحاشیها و اهانتهای خود رنجانده و بعضا تشویق هم شده است.
بحث بر سر این است که اگر فرداروزی فردی از جناح یا جریان مقابل اهانتی یا توهینی بهمراتب پایینتر از هتاکیها و فحاشیهای این نازپرورده فلانیها به زبان یا قلم بیاورد، حوزههای علمیه و بزرگان حوزه و مدعیالعموم با چه رویی میتوانند برخورد با او را مطالبه کنند؟
آیا زمان آن نرسیده که عده معدودی از سپرداران متوهم مستظهر به حکومت بدانند اگر خطایی کنند بیش از آنان که انتسابی به جایی و فردی ندارند، مجازات خواهند شد؟
مخلص کلام آنکه اگر امروز در برابر این هتکحرمت بیسابقه سکوت شود، جامعه انقلابی و بدنه حامی نظام خواهد فهمید که سیاسیکاری و قبیلهگرایی آنچنان در بخشهای مختلف نفوذ و رسوخ کرده که اگر کسی به احدی از آنان بگوید «بالای چشم مبارکتان ابرو است» با مشت آهنین مواجه میشود اما اگر به مردی که رهبری عظیمالشأن انقلاب بر طهارت نفس و صراطمستقیم او شهادت داده و خود را سوگوار این برادر و رفیق قدیمی و عزیز دانسته، بدترین اهانتها و هتکحرمتها صورت بگیرد، صدایی از جایی برنخاسته و کک کسی نخواهد گزید.