زینب مرتضاییفرد، روزنامهنگار: هنوز هم با شنیدن نامش ما دهه شصتیها میرویم به صفحههای پایانی کتاب فارسی اول ابتدایی و زیرلب میخوانیم: «خوشا به حالت ای روستایی... » جعفر ابراهیمیشاهد نویسنده و شاعر کودک و نوجوان هفتادساله شده اما هنوز هم مینویسد. البته این روزها داستانهایی برای گروه سنی نوجوانان و بزرگسالان مینویسد و منتشر نمیکند. حتما میپرسید چرا، ما هم همین را پرسیدیم و در آستانه روز ادبیات کودک و نوجوان با او درباره این نوشتن دشوار و خیلی چیزهای دیگر حرف زدهایم.
نوشتن برای بچهها به ظاهر راحت است، اما اهل فن میدانند شاید سختترین کار باشد. چطور سالها این دشوار را انجام دادید؟
ما در ادبیاتیک مبحثی درخصوص شعر و متن سهلوممتنع داریم، از این نظر بوستان و گلستان سعدی حرف اول را میزنند، چون زبان و بیان ساده دارند و هرکسی میتواند آنها را بخواند و بفهمد. اما اینکه این متون راحت خوانده میشوند، به این معنی نیست که راحت نوشته شدهاند، اتفاقا نوشتن به این مفهوم بسیار سخت است، خصوصا اگر قرار باشد برای کودک و نوجوان نوشته شود. طبیعتا نویسنده باید هم ادبیات معاصر را خوب بشناسد و هم با ادبیات کلاسیک مانوس باشد. همچنین بتواند جهان را از جایگاه کودک و نوجوان نگاه کرده و روایتش کند. مثلا من که در این حوزه کار میکنم با ایستادن کنار درخت و تماشای آن نمیتوانم دربارهاش برای کودک بنویسم، باید بنشینم و درخت را با قامت یک کودک تماشا کنم. درواقع باید اول جهان کودک را شناخت و بعد برای نوشتن درمورد آن تلاش کرد.
خاطرات کودکی و نوجوانی نویسنده بهکارش نمیآید؟
مسلما میآید. کسی که کودکی و نوجوانی خود را دوست ندارد نمیتواند در این بخش کار کند. کسی موفق میشود که درحال رفتوآمد مداوم به جهان کودکی خود باشد، کودک درونش فعال باشد و بتواند همیشه از نگاه کودکی خودش و همچنین بچههای امروز با جهان پیرامونش ارتباط بگیرد.
بچههای امروز زیاد انیمیشن میبینند و این آثار هم اغلب غیرایرانیاند. این موضوع ارتباط با کار نویسنده ایرانی را برایشان دشوار نمیکند؟
گفتم نویسنده باید مدام خود را بهروز کرده و نگاه و درک بچههای امروز را از جهان ببیند و بشناسد. اما گروه سنی نوجوان ممکن است در این نوع برخوردها خیلی تغییر کند، درحالی که این اتفاق برای کودک کمتر رخ میدهد. کودکان در همه جای جهان خصلتهای مشترک دارند و درطول تاریخ چندان تغییر نکردهاند. حتی بسته به اقلیمها و شرایط مختلف هم میبینیم که کودک باز کودک است و محبت و مهر را به شیوه خودش میفهمد. مشکلات زندگی اما تغییر میکنند و نویسنده باید حواسش به این موضوع مهم باشد، این شناخت نیازهای روز کودک است که میتواند نویسنده را موفق کند تا هم آثار خوبی خلق کرده و هم به جهان مخاطب خود نزدیک شود.
اوج فعالیت شما و همنسلهایتان در ادبیات کودک و نوجوان در دهه 60 بود. شما آن زمان چگونه به فضای ذهنی بچهها نزدیک میشدید؟
ادبیات کودک و نوجوان در پنج دهه گذشته رشد خیلی خوب داشته و از سالهای پایانی انقلاب تا همین امروز دیدهایم کلی آثار خوب برای این گروه سنی خلق شده است. اما حالا زندگی نسبت به زمان ما خیلی تغییر کرده، مثلا ما با نوشتن شعر و داستان برای کودکان میتوانستیم زندگیمان را بگذرانیم، هرچند خیلی معمولی... اما حالا دیگر شدنی نیست. زندگی سخت شده و اصولا نویسندگی کودک و نوجوان نمیتواند شغل اول و تنها شغل یک نفر باشد.
کار برای شما راحتتر بود یا شاعر و نویسنده امروز؟
از بعضی جهات برای ما. هم مسائل اقتصادیای که به آن اشاره کردم و هم اینکه ما زمانی کارمان را شروع کردیم که به مفهوم امروز شعر و داستان برای کودکان وجود نداشت یا خیلی کم بود، بههمین خاطر هم با اقبال خوبی مواجه میشد و بچهها و پدرومادرها به کتابخوانی توجه نشان میدادند. حالا اما بچهها کلی سرگرمی دیگر دارند و فروش کتابی با تیراژ 500 تا هم دوسال زمان میخواهد تا به فروش برسد، درحالی که ما کتاب با تیراژ 20هزار تا داشتیم که به سرعت هم تمام میشد. اما از یک طرف دیگر هم کار نویسنده امروز راحتتر است، کلی استاد دارد برای آموزش و ادبیات کودک و نوجوان، رشته دانشگاهی هم دارد. همچنین کلی منبع در دسترسش است، از آنچه نسل ما نوشته تا دیگران و همین هم شرایط را برای خلق یک اثر خوب در اختیارش میگذارد. ما استادی نداشتیم و آزمون و خطا میکردیم.
اگر امکان انتخاب داشتید، دوست داشتید نویسنده امروز باشید یا همان دهه شصت؟
به قول سعدی «در اگر نتوان نشست... » اما اگر واقعا امکانش بود دلم میخواست نویسنده امروز باشم، ما هموارکننده راه ادبیات کودک و نوجوان بودیم و تلاش کردیم کار را به یکجایی برسانیم، هرچند در سن 70سالگی تا حدودی احساس موفقیت دارم اما این را هم میدانم که امروز امکانات خیلی بیشتر است و کارکردن شیرینتر و بهتر. البته من هنوز هم مینویسم اما منتشر نمیکنم. با تیراژهای پایین و حقالتالیفهای امروز ترجیح میدهم فعلا چیزی منتشر نکنم. شاید شرایط بهتری پیش بیاید... از طرف دیگر هم در سنی هستم که وسواس دارم و نمیتوانم به سادگی کاری چاپ کنم، آدم در این سن میخواهد اگر چیزی چاپ میکند، بهترین باشد...
چه مینویسید؟
داستان کوتاه برای نوجوانان و بزرگسالان. حدود 80 داستان تا الان نوشتهام.
دوست دارید به کودکی هم برگردید؟
بله. من دوست داشتم موزیسین شوم اما در کودکی من امکانش نبود، فقر زیاد بود و موسیقی گران. میدانم که اگر سراغ موسیقی رفته بودم هم خیلی موفق میشدم، هرچند ادبیات و موسیقی و نقاشی را به هم پیوسته میدانم اما فکر میکنم من در موسیقی میتوانستم کارهای بسیار خوبی انجام دهم. اما حالا هم راضی هستم، ما نسلی بودیم که تلاش کردیم برای بچهها کار کنیم و حال بهتری برایشان رقم بزنیم، ادبیات کودک و نوجوان را جدی بگیریم و برسانیم به نسلهای بعدی نویسندگان. این اتفاقات هم به شکل خوبی افتاده است. آدم مگر چه میخواهد از دنیا؟