کد خبر: 57035

مهدی کاموس:

چرا نوشتن برای کودک امروز دشوار است؟

ما در انسان‌شناسی کودک امروز مشکل داریم، ارتباط روزمره نویسنده با کودکان قطع شده و اغلب کتاب‌هایی که منتشر می‌شوند براساس فانتزی‌های نویسندگان پشت میز نشین و یا براساس خاطرات کودکی و زندگینامه‌ای نوشته می‌شوند. این شرایط ما را به مسیر خوبی نمی‌رساند، پس باید راهکارهایی برای غلبه بر آن بیندیشیم.

مهدی کاموس، نویسنده و پژوهشگر: کودکان امروز را دو عامل مهم جهانی شدن و فناوری‌های نو تحت‌تاثیر خود قرار داده است. این تاثیر تاحدی جدی است که باید بگویم وقتی از کودک امروز حرف می‌زنیم نه با کودک سال 1400 که با کودک سال 2021 مواجه هستیم و این یعنی روبه‌رو شدن با کودکی که آینده و هویتی چندگانه و متغیر دارد. درحال تغییر مداوم است و به همین دلایل هم خلق اثری ادبی که بتواند او را جذب و یا درگیر خود کند، کار بسیار دشواری است. آن هم برای ما که در انسان‌شناسی کودک امروز ضعف جدی در ارائه نظریه فرهنگی و آینده‌نگاری داشته و هیچ سناریویی برای نسلی که با این نظام جهانی رشد می‌کند، نداریم. نمی‌دانیم چگونه و با چه ویژگی‌هایی بتوانیم او را سازگار و همراه با فرهنگ ملی و مذهبی‌مان بار بیاوریم و متاسفانه فکری به حال این نیازها نکرده‌ایم که هیچ... حرفی هم از آنها نمی‌زنیم. وضعیت کلی کتاب کودک در ایران دو ملاحظه جدی دارد که ذهن و زبان کودکان را تحت‌تاثیر خود قرار داده است. هرکدام از این دو مبحث را هم باید جداگانه بررسی کرد تا به تصویر درستی برسیم از شرایطی که با آن مواجهیم.

در بررسی تغییراتی که ذهن کودک امروز در مواجهه با جهانی شدن و فناوری‌های نو به آن رسیده، با سه نکته مهم روبه‌رو هستیم؛ اول این‌که ظرفیت آرزو و تخیل کودکان بسیار بالا رفته است. دیگر نمی‌توان با نوشتن یک رمان فرانکشتاینی او را تحت‌تاثیر قرار داد. کودک امروز انواع داستان‌ها از ژانر وحشت گرفته تا فانتزی‌ها و جادوگری‌ها را در انیمیشن‌ها و فیلم‌ها می‌بیند، انواع بازی‌های رایانه‌ای و موبایلی را تجربه می‌کند و در کنار اینها سریال و فیلم‌های بزرگسالان را هم تماشا می‌کند. ذهن او داستانی و داستان‌زده شده است، ازاین‌رو پایان داستان را حدس می‌زند، گره‌افکنی‌ها و تغییرات شخصیت‌ها را می‌شناسد و غافلگیر نمی‌شود، پس نوشتن برای او بسیار دشوار است. نکته دوم این است که کلیشه‌های ذهنی او بسیار افزایش پیدا کرده‌اند، انواع و اقسام اسطوره‌ها را می‌بیند و برایشان تصویر ذهنی دارد، شجاعت مرد عنکبوتی، طنازی باب‌اسفنجی، قدرت هالک و... او را دارای ذهنی کرده که خلق شخصیت تازه برایش دشوار است، نویسنده و شاعر کودک باید بتواند شخصیتی قوی‌تر و خاص‌تر از کلیشه‌های ذهنی کودک بسازد که این هم کار بسیار دشواری است. نکته سوم و بسیار مهم هم این است که ذهن کودک امروز با زندگی آپارتمانی، عدم توجه به نیازهای دوران کودکی، نبود رتبه‌بندی برای گرفتن اطلاعات و مواجهه‌اش با محیط اطراف به ذهنی عامه‌پسند بدل شده که تحت‌تاثیر سبک زندگی و ادبیات عامه‌پسند است. برای مواجهه دوباره با کودکان این نسل در یک مدرسه ابتدایی درس دادم و برایم عجیب بود که بچه‌ها درباره گرانی، سیاست و اقتصاد حرف می‌زنند و دغدغه‌ها و صحبت‌هایشان مناسب سن آنها نیست.  در مقوله زبان کودکان امروز هم تحت‌تاثیر آموزش‌های رسمی و غیررسمی دچار تفاوت‌های بسیاری شده‌اند، همچنین مقوله‌های جهانی شدن و گسترش کتاب‌های ترجمه هم تاثیر زیادی بر نوع تفکر و طبعا زبان این نسل می‌گذارند. جملات رسمی را درک نمی‌کنند و همه‌چیز به سمت ساده‌سازی پیش می‌رود. این اتفاق هم منجر به نوعی تفکر مبتذل و سطح پایین در زبان کودک می‌شود. کپی-پیست، کراش کردن و خیلی موارد مشابه دیگر به زبان این کودکان راه یافته و این موضوع هم نوشتن را برایشان دشوار می‌کند.

ما در انسان‌شناسی کودک امروز مشکل داریم، ارتباط روزمره نویسنده با کودکان قطع شده و اغلب کتاب‌هایی که منتشر می‌شوند براساس فانتزی‌های نویسندگان پشت میز نشین و یا براساس خاطرات کودکی و زندگینامه‌ای نوشته می‌شوند. این شرایط ما را به مسیر خوبی نمی‌رساند، پس باید راهکارهایی برای غلبه بر آن بیندیشیم. نوشتن و گفتن از این راهکارها مفصل است، اما در اینجا به دو مورد اشاره می‌کنم: اول اینکه در حوزه سیاستگذاری فرهنگی و اقتصادی در حوزه کودک و نوجوان توجه‌مان را به ادبیات تالیفی معطوف کنیم، نه فقط تالیف کتاب‌های شعر و داستان که تولیدات‌مان را در حوزه‌های بینارشته‌ای هم بالا ببریم تا مجموعه کتاب‌هایی داشته باشیم برای درک بهتر نویسنده و رفع ضعف‌هایش در مواجهه با کودک، از جامعه‌شناسی تا انسان‌شناسی و روان‌شناسی کودک را مدنظر قرار دهیم و حواس‌مان باشد که در حوزه مباحث دانشگاهی نسبت به کودکان خیلی ضعیف عمل کرده‌ایم. در این شرایط نویسنده ما هم ضعیف عمل خواهد کرد و اقتصاد نشر به سمت کتاب‌های ترجمه خواهد رفت، اتفاقی که این سال‌ها شاهدش بوده‌ایم... .

راهکار دوم را هم در ارتباط مستمر نویسندگان کودک و نوجوان با مخاطبان اصلی‌شان می‌دانم. این‌که از پشت میزها خارج شوند و با بچه‌ها باشند و از طریق شناخت درست و نزدیک برایشان بنویسند. از طرف دیگر این نکته هم مهم است که نویسنده کودک باید منزلت اجتماعی داشته باشد، در آموزش‌وپرورش و صداوسیما معرفی شود و مردم اهمیت وجود او را درک کنند. متولی ادبیات کودک و نوجوان باید آموزش‌وپرورش باشد که بیشترین مواجهه را با بچه‌ها دارد و اتفاقا در بسیاری از کشورها هم چنین روندی در جریان است. در این شرایط نویسنده‌ها دیگر ویترینی و بافاصله بچه‌ها را نمی‌بینند و یاد می‌گیرند با این نسل که در مواجهه با جهانی شدن و فناوری‌های نو قرار گرفته، چگونه بنویسند و عمل کنند، و آموزش‌وپرورش هم می‌تواند شرایط را چه از لحاظ فرهنگی و چه اقتصادی به سمت بهترشدن سوق دهد.

مرتبط ها