امنیت مقولهای چندبعدی است. امنیت از نظر علمی دارای دو حوزه مادی و غیرمادی است. حوزه مادی شامل امنیت نظامی، امنیت خطوط تجاری، امنیت خطوط هوایی و مواردی از این دست میشود. در حوزه غیرمادی نیز مواردی مانند امنیت روانی، امنیت اخلاقی وجود دارند.
در جهان فعلی آنچه برای بررسی و تحلیل امنیت جریان دارد، بررسی علمی و تجربی این مقوله و یافتن راهحل برای حل مشکلات آن است. در این میان اما صحبت از دیگر ظرفیتها برای بررسی و تامین امنیت با غفلت و حتی تمسخر روبهرو میشود. البته این دیدگاه گرچه نادرست است، اما ریشه در جریانات تاریخی بهویژه در جهان مسیحیت دارد؛ جایی که روحانیون مسیحی در کلیساها تلاش کردند دین را در تضاد با علم نشان دهند. رواج خرافات توسط کلیسا و فریب مردم توسط روحانیون مسیحی در غرب که خود متاثر از تفکرات الحادی در یونان باستان و رم بودند، باعث شد تا راهکارهای دین برای اداره جامعه بهطور کلی «مضحک» فرض شود. انحرافی که در مسیحیت رخ داد باعث شد تا عالمان و دانشمندان برای رهایی از یوغ ارتجاع کلیسا، سکولاریسم را برای خود برگزینند تا با منحصرکردن دین به حوزه شخصی بتوانند علم را در جامعه بهپیش ببرند. پیشرفتهای علمی غرب و مبناشدن علوم بهدستآمده از این تمدن در جهان باعث شد تا ایدههای غربی مانند سکولاریسم در دیگر مناطق جهان از جمله آسیا و آفریقا نیز فراگیر شود. پیشرو بودن غرب در علوم باعث شد دیگر دیدگاههای غربی خود را بر جهان مسلط کنند. اما باید دانست عملکرد کلیسا در اروپا نباید تنها معیار تفسیر از دین باشد. این تنگبینی باعث میشود تنها به امنیت از منظر علم توجه شود که امری مثبت است، اما در ادامه این نگرش مانع از بهرهبرداری از متون دینیای میشود که از اتفاق تعارضی با علم نداشته و حتی مبلغ آن هستند.
اندیشمند فرهیخته شهیدبهشتی یکی از برجستهترین افرادی است که علیرغم طی مدارج عالیه در حوزه، موفق شده است با طی مدارج دانشگاهی به دکتری فلسفه نیز دست پیدا کند. او بهجز این مساله بهدلیل تسلط به زبان انگلیسی و حضور در آلمان شناخت خوبی از تحقیقات اروپاییان داشت و بهخاطر ارتباطاتش با مجامع علمی و دانشجویان ایرانی در داخل کشور و اروپا، دیدی جامعنگرانه به علوم و دین بهدست آورده بود.
شهیدبهشتی که در فلسفه دستی داشت در کنار بهرسمیت شناختن مکاتب امنیتی موجود در جهان که بر اساس تجربه و بهصورت علمی ایجاد شده بودند، سعی کرد تا با ارائه تعاریفی دینی از امنیت، خلأ چنین موضوعی را بین علم و دین پر کند. همانگونه که در علم امنیت ابعاد مادی و غیرمادی گوناگونی دارد، در دین نیز چنین تقسیمبندیای وجود دارد. در این میان شاید تفاوتهایی از جهت اهمیت و ترجیح یک حوزه بر دیگری وجود داشته باشد، چنانکه از دیدگاه شهیدبهشتی براساس دین، امنیت روحی مقدم بر همه امنیتهاست و از طریق سازندگی روحی حاصل میشود. از نگاه شهیدبهشتی لازمه بهدست آوردن امنیت روحی جنگیدن با شیطان باطنی است. از این منظر چنین جهادی برای کسب امنیت روحی، منشأ تمامی تلاشها برای کسب دیگر امنیتها خواهد بود. بهعنوان نمونه اگر فردی شیطان باطنی خود را شکست داد و به امنیت روحی دست پیدا کرد، درصورتیکه کشورش مورد حمله قرار گیرد، بدون ترس به مقابله با دشمن خواهد شتافت. اگر امنیت روحی حاصل شده باشد، فرد دیگر دست به اختلاس نخواهد زد تا امنیت اقتصادی کشور دچار خلل نشود. اگر فردی امنیت روحی داشت با قدرتطلبی، انتشار شایعات و دروغگویی بهدنبال کسب قدرت از طریق خدشهدار کردن امنیت روانی جامعه برنخواهد آمد. این اندیشمند اما امنیت را گرچه از حوزه شخصی آغاز میکند، اما بهسرعت آن را به جامعه نیز مرتبط میسازد.
شهیدبهشتی برای آنکه جامعه دچار انشقاق و ازهمپاشیدگی نشود تا مردم پناهگاهشان را از دست بدهند، معتقد است باید شکلی از جامعه ایجاد شود که مبنایش هدف، عقیده و ایدئولوژی مشترک باشد. ازهمگسیختن چنین جامعهای بسیار مشکل و دشوار است و میتواند با کارایی بالا، جامعه و افراد تشکیلدهنده آن را به پیش برده و حتی جهان را نیز تکان دهد. این دانشمند اما در کنار «ایدئولوژی» وجود «رهبری صحیح» را نیز برای موفقیت جامعه لازم میداند. اساسا ایدئولوژی بدون فردی که به ایدئولوژی آگاه بوده و رهبری جامعه را در دست داشته باشد، موضوعی بیمعناست. این رهبری حافظ اجرای صحیح یک ایده برای هدایت جامعه است و مانع از اشتباه برداشتها از ایده شده و اگر جامعه در راه رسیدن به هدف دچار بنبستهایی شد با نشاندادن و ترسیم دورنمای آن باعث پیدایش گشایش در افق دید مردم میشود تا آنها خموده نشده و راه را رها نکنند.
شهیدبهشتی برای تضمین موفقیت جامعه برای رسیدن به هدفهای عالی و امنیت پیداکردن در موضوعات مختلف، یک موضوع را مهم تلقی میکند و آن نیز اراده است. از این نگاه، آگاهی، دانش، قدرت و سلامت امتیازات بزرگی است، اما بزرگترین مشکل انسان چه در زمانی که این امتیازات را نداشته و چه هنگامی که از آنان برخوردار بوده «ضعف اراده» است. از نگاه این دانشمند از منظر دینی هنگامی که حضرت آدم(ع) نتوانست در زندگی مرفه خود دربرابر یک محدودیت کوچک تاب بیاورد و با فریبخوردن از شیطان بهسمت چیدن میوه ممنوعه رفت، مشخص شد انسان اراده نیرومندی ندارد. به همین دلیل برای اصلاح ضعف اراده، آدم به محیطی آمد تا بالاجبار این نقیصه را جبران کند. در این محیط باید پشتوانههایی برای اراده قرار داده میشد تا اراده با اتکا به آنان قدرتمند شود. این پشتوانهها شامل قانون، ایمان و حکومت هستند که میکوشند در ترکیب با یکدیگر ارادهای قدرتمند برای انسان بسازند.
ایمان یکی از عناصری است که پشتوانه اراده انسان در زندگی است. زمانی را فرض کنید که این عنصر از زندگی حذفشده و جامعه قرار است تنها با آگاهی اداره شود. آیا میتوان امیدوار بود انسانها تنها با آگاهی دست به اقدامات مخرب نزنند! بهعنوان نمونه آیا این آگاهی برای بسیاری وجود ندارد که موادمخدر تخریبکننده روان و جسم انسانها است؟ پس چرا با وجود این آگاهی همچنان ضعف اراده بر انسان مستولی شده و فرد و جامعه را دچار معضل میکند! در اینجا ایمان به خداوند و دین میتواند عنصری ارزشمند باشد که با پشتیبانی از اراده انسان آن را تقویت کرده و موفق به عبور از وسوسهها کند. از دیدگاه شهیدبهشتی «علم» انسان را بر طبیعت مسلط میکند، اما «ایمان» آدم را بر خود مسلط میسازد، پس امکان لغزش پای علم وجود و نیاز است تا ابزار دیگری آن را اصلاح کند.
بررسی اندیشههای شهیدبهشتی که تلاشی برای خلاصی مقوله امنیت از تنگنای سکولاریسم است، نشان میدهد افق دیدگاههای این اندیشمند ضمن دربرگرفتن حوزههای علمی بهدلیل نگرش به افقهای بالاتر و درنظر گرفتن ابعاد روحی انسان و ابدی بودن این مخلوق، از تعالی بالاتری نسبت به مکاتب غربی برخوردار است. بهنوعی میتوان گفت سکولاریسم نباید داعیهدار علم باشد، بلکه این سکولاریسم است که با محدودکردن جامعه باعث میشود تا انسان تنها به بخشی از داشتههای خود در حوزه علمی دسترسی داشته باشد و مانع بهرهگیری از ذخایر دینی میشود. دربرابر این دیدگاه متعصبانه، شهیدبهشتی کوشید هر دوشاخه را بههم پیوند داده و از آنان یک روند پیوسته بسازند و به مسیر ساختگی گذشته که در غرب شکل گرفته بود، پایان دهد.
منبع: دیدگاه امنیتی شیعه با تاکید بر اندیشه آیتالله شهیدبهشتی؛ لکزایی، نجف