کد خبر: 56322

دولت سیزدهم می‌تواند احیاگر گفتمان سوم تیر باشد و نقایص مهم آن را هم رفع کند

سوم تیر ادامه دارد؛ بدون احمدی‌نژاد

در سال1400، رئیس‌جمهور اسبق وارد رادیکالیسمی شد که به‌نظر می‌رسد بازگشت از آن ناممکن است. احمدی‌نژاد با این کار خود را درکنار کسانی قرار داد که در گذشته هیچ نسبتی با آنها نداشت.

فرهیختگان: «سوم تیر» و گفتمانش برای خیلی‌ها تنها یک پیروزی در نهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری و روی کار آمدن مردی از جنس مردم نبود. برای آنها گفتمان سوم تیر احیای مجدد انقلابی بود که می‌توانست دیگر نباشد. اگر در سوم تیر، نام فرد دیگری به‌جز محمود احمدی‌نژاد از صندوق رای درمی‌آمد، نظریه بازگشتی انقلاب‌ها در ایران معنا پیدا می‌کرد که انقلاب‌ها محتوم به 3دوره حکومت میانه‌روها (تکنوکرات‌ها)، حکومت تندروها (انقلابیون) و درنهایت بازگشت به ارزش‌های نظام قبل یا به‌عبارتی اتمام انقلاب. اما سوم تیر و گفتمانی که از «عدالت»، «ساده‌زیستی»، «استکبارستیزی» و «خدمت به محرومان» سخن می‌گفت، در برهه‌ای روی کار آمد که برای دولت «توسعه سیاسی» تقریبا هیچ‌یک از این شعارها، دارای اهمیت نبود. احمدی‌نژاد با تمام شعارهای انقلابی گفتمان سوم تیر، در دولت نخست خود امیدها به بازگشت انقلاب به ریل اصلی‌اش را زنده کرد اما به‌مرور او با سیاست‌ورزی مختص به خودش، به نقطه‌ای میل کرد که در برابر همان گفتمان قرار گرفت. همین سیاست‌ورزی و محور دانستن فردی باعث شد تا یک نه بزرگ به احمدی‌نژاد و گفتمان عدالت‌طلبانه‌اش شکل بگیرد و در سال92 با وجود حضور کاندیدایی که گفتمان عدالت را تئوریزه می‌کرد، دولتی روی کار بیاید که دال مرکزی فعالیتش توسعه از مسیر سیاست خارجی بود و شعارهایی چون عدالت، استکبارستیزی و توجه به محرومان برایش فاقد کوچک‌ترین اهمیت بود. برخلاف گفتمان سوم تیر، در گفتمان اعتدال دولت یازدهم، طبقه متوسط و مرفه شهری مورد توجه بودند و بر همین اساس در ماه‌های ابتدایی دولت دوازدهم، اعتراضات بالا گرفت و در دی‌ماه96 به کف خیابان کشیده شد. به روایت برخی اقتصاددان‌های نزدیک به دولت کمتر از دوسال بعد و با وجود اینکه دولت امکان حمایت از دهک‌های پایین و مستضعفان را داشت، اما به‌دلیل طبقه رای‌اش که طبقه متوسط بودند، حمایتی از این طبقه نکرد تا اینکه در ماجرای افزایش ناگهانی قیمت بنزین، بزرگ‌ترین شورش توده شکل گرفت و چندده نفر از مردم کشته شدند. چندماه بعد از این رخداد، انتخابات مجلس یازدهم با مشارکت 42درصدی برگزار شد اما نمایندگانی بر سر کار آمدند که در برابر گفتمان دولت روحانی تعریف می‌شدند. روی کار آمدن مجلسی با شعارهای انقلابی و گفتمان نزدیک به سوم تیر، این امید تازه شد که شاید شرایط برای روی کار آمدن دولتی با همان شعارهای عدالت‌خواهانه وجود داشته باشد. با این حال اما این نگرانی وجود داشت که همچون سال92، مردم اقبالی به این گفتمان نشان ندهند؛ چراکه 16سال پیش یک‌بار به آن اعتماد کرده بودند و نتیجه مطلوبی را که گمان می‌کردند، نگرفته بودند. در میان تمام کاندیداهایی که برای انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کرده بودند، هیچ چهره‌ای به‌اندازه سیدابراهیم رئیسی توانایی بازتولید گفتمان عدالت را نداشت. او در دوسالی که ریاست قوه‌قضائیه را برعهده داشت، بسیاری از مفسدان اقتصادی و ابربدهکاران بانکی را پای میز محاکمه کشاند و توانست با عدالت کام مردم را شیرین کند. او آمده بود تا گفتمان سوم تیر را احیا کند اما این شانس را هم داشت که از تجربه انباشته‌شده دوره احمدی‌نژاد نیز بهره‌برداری کند. رئیسی برخلاف سال92 که کاندیدای گفتمان عدالت، مورد اقبال مردم قرار نگرفت، به‌واسطه عملکردش، در نظر مردم ستاره‌ای دست‌نیافتنی شده بود. او گفتمان سوم تیر را احیا کرده بود اما گفتمان سوم تیر منهای احمدی‌نژاد. رئیسی عدالت‌خواه بود اما نه عدالت‌خواه بدون تئوری. او عدالت‌خواه بود اما حاضر نشد آزادی بیان را پیش‌پای آن ذبح کند.

این برای محمود احمدی‌نژاد که قصد داشت با وجود انحراف معنادارش از شعارهای سوم تیر، همچنان رهبری آن بدنه اجتماعی را برعهده بگیرد، گران و سخت بود و بر همین اساس در انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم تلاش کرد مانع از آمدن بدنه‌ای شود که به شعارهایی از جنس عدالت معتقد بود. او با وجود اینکه می‌دانست در انتخابات صلاحیتش احراز نمی‌شود، اعلام کرد درصورت عدم احرازصلاحیتم، نه در انتخابات شرکت می‌کنم، نه از کسی حمایت می‌کنم و انتخابات را نیز به رسمیت نمی‌شناسم. این موضع‌گیری رادیکال احمدی‌نژاد درحالی اتخاذ شد که او در انتخابات پیشین، رای باطله داد. در سال1400، رئیس‌جمهور اسبق وارد رادیکالیسمی شد که به‌نظر می‌رسد بازگشت از آن ناممکن است. احمدی‌نژاد با این کار خود را درکنار کسانی قرار داد که در گذشته هیچ نسبتی با آنها نداشت. او درحالی رای نداد و تشویق به رای ندادن کرد که 12سال پیش به مهدی کروبی که علیه شورای نگهبان سخن گفت، انتقاد کرد. حالا در 1400 مهدی کروبی از حصر رای داد و محمود احمدی‌نژاد رای نداد. تحلیلگران می‌گویند او درگیر فردگرایی است و این فردگرایی رادیکال کنش سیاسی او را به چنین سمتی هدایت کرده است. او که خود در دولتی استاندار شده که با مشارکت کمتر از 51درصدی روی کار آمده و از طریق شورایی به شهرداری تهران و پس از آن به صندلی ریاست‌جمهوری رسید که با 12درصد واجدان شرایط روی کار آمده بود و سرلیست تنها 192هزار رای کسب کرده بود. اکنون فردی که در دولتی با چنین مختصاتی استاندار و در شورای شهری با چنین رایی شهردار شده است، کاهش مشارکت را به‌معنای زمین ‌خوردن کشور می‌داند. انتخابات1400 نشان داد احمدی‌نژاد برای حفظ بدنه حداقلی خود راهی جز رادیکال‌تر شدن ندارد. او درحال طی‌کردن مسیری در سیاست است که برای بدنه هوادارش هیچ جاذبه‌ای ندارد.

در این رابطه مطالب زیر را بخوانید:

محمدجواد عامری، دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

گفتمان سوم تیر همان شعارهای انقلاب بود (لینک)

 

میثم مهدیار، جامعه‌شناس در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

در دولت دوم احمدی‌نژاد گفتمان سوم تیر به فروپاشی رسید (لینک)

 

لطف‌الله فروزنده، معاون پارلمانی دولت دهم:

برای تحقق عدالت باید تئوری و برنامه مشخص داشت (لینک)

مرتبط ها