کد خبر: 56298

نگاهی به تازه‌ترین اثر سینمایی که در مورد چرنوبیل ساخته شده است

چند پاســــــخ به یک مسئله

اثر روسی چرنوبیل ثابت کرد که در موضع انفعال و پاسخگویی نمی‌توان اثری قوی و ماندگار ساخت

فیلم سینمایی چرنوبیل به احتمال زیاد از نظر بسیاری از کاربران حداقل ارزش یک‌بار تماشا کردن را دارد و اگرچه در آن فاجعه چرنوبیل با تمام ابعاد ویرانگرش دیده نمی‌شود و بیشتر به‌نظر می‌رسد که قرار بود حادثه بدی رخ بدهد اما نداد، با این حال بخشی از قضیه را روایت می‌کند که در سریال آمریکایی به آن توجه نشده بود.

میلاد جلیل‌زاده، روزنامه‌نگار: فیلم سینمایی چرنوبیل با نام انگلیسی «چرنوبیل: پرتگاه» که احتمالا یک کلمه اضافه‌تر از نام روسی‌اش دارد تا با مینی‌سریال معروف شبکه اچ‌بی‌او به همین نام اشتباه گرفته نشود، فیلمی است که اخیرا منتشر شده و به دلیل اینکه به‌نظر می‌رسد واکنشی از جانب روس‌ها نسبت به سریال ضدروسی شبکه اچ‌بی‌او باشد، باعث کنجکاوی و توجه خیلی از مخاطبان شد. این فیلم را دانیلا کوزلوفسکی کارگردانی کرده که خودش هنرپیشه مشهوری است و نقش اول کار را هم خودش بازی می‌کند. شخصیت مقابل او را اوکسانا آکینشینا بازی کرده که او نیز هنرپیشه مشهوری است. چرنوبیل یکی از ۱۴ فیلمی است که با حمایت مالی دولت روسیه سال گذشته ساخته شدند، اما به‌عنوان پاسخی نسبت به مینی‌سریال آمریکایی چرنوبیل چندان کارآمد نبود. این فیلم قصد سفیدنمایی از رفتار حاکمان شوروی را نداشت و حتی در بعضی فرازها طعنه‌هایی جدی به آنها می‌زد؛ اما اساسا موضعی که چرنوبیل، یعنی آن سریال آمریکایی درباره عملکرد شوروی در آن حادثه اتمی داشت و چیزی که زیرسوال برده بود، یعنی عدم شفافیت در اطلاع‌رسانی مقامات شوروی را کاملا رها کرده و به یک حماسه‌سرایی از تلاش امدادگران و آتش‌نشانان در مهار این خطر بزرگ می‌پردازد.

این فیلم آنقدرها که کاربران متعصب آمریکایی در وب‌سایت‌هایی مثل آی‌ام‌دی‌بی درباره‌اش بد می‌گویند، بد نیست اما اولا شاهکار هم از آب در نیامده و ثانیا وقتی همه منتظر یک جواب عمیق و هوشمندانه از طرف سینمای پرسابقه روسیه به سینمای آمریکا بودند، از قرار گرفتن در این جایگاه کنجکاوی‌برانگیز برای دیده شدن استفاده کرده اما پاسخ مستقیمی به ادعای آمریکایی‌ها نداده است.

این فیلم به احتمال زیاد از نظر بسیاری از کاربران حداقل ارزش یک‌بار تماشا کردن را دارد و اگرچه در آن فاجعه چرنوبیل با تمام ابعاد ویرانگرش دیده نمی‌شود و بیشتر به‌نظر می‌رسد که قرار بود حادثه بدی رخ بدهد اما نداد، با این حال بخشی از قضیه را روایت می‌کند که در سریال آمریکایی به آن توجه نشده بود؛ اینکه بعضی از مقامات دولتی روس هم در آن حادثه خیلی برای نجات جان باقی انسان‌ها فداکاری کردند. در ادامه به روندهای ضدروس در سینمای آمریکا طی سال‌های اخیر و واکنش سرد سینمای روسیه به آنها در دو بخش جداگانه پرداخته شده است، سپس این فیلم و بعضی از عوامل آن معرفی می‌شوند و نظر بعضی منتقدان روس راجع ‌به آن ارائه خواهد شد.

دانیلا والیریویچ کوزلوفسکی، کارگردان فیلم چرنوبیل، متولد سال ۱۹۸۵ میلادی، بازیگر، کارگردان و مدل روسی است که در زمینه فوتبال هم دستی بر آتش داشت. از بازی‌های معروف او می‌توان به فیلم‌های آکادمی خون‌آشام و خدمه پرواز اشاره کرد که هر دو آمریکایی هستند. او در روسیه هم فیلم‌ها و نمایش‌های فراوانی را بازی کرده و جوایز بسیاری گرفته است. کوزلوفسکی تابه‌حال حداقل در 40 فیلم سینمایی بازی کرده است اما به‌عنوان کارگردان، چرنوبیل دومین فیلم او پس از «مربی» در ۲۰۱۸ است که راجع‌به فوتبال بود و آن هم مضمونی شدیدا ناسیونالیستی و میهن‌پرستانه داشت. البته او مدت زیادی است که در اکران دیده نمی‌شود؛ بخشی به‌دلیل کووید- 19، بخشی به دلایل خانوادگی و بخشی دیگر به‌دلیل فعالیت‌های تئاتری. به‌طور قطع کسانی که پیش از این سریال آمریکایی چرنوبیل را دیده باشند، حساسیت بیشتری روی این فیلم روسی و بحث‌های پیرامون آن پیدا خواهند کرد.

ترکیبی از ژانرهای ملودرام و فاجعه

در آوریل 1986 یک کاپیتان آتش‌نشان به نام الکسی کارپوشین با معشوقه سابقش اولگا ساووستینا که 10سال پیش او را در شهر پریپیات ترک کرده بود، به‌طور اتفاقی دیدار می‌کند. اولگا یک پسر به نام آلیوشا دارد. کارپوشین شک می‌کند که این پسر خود او است. او به‌دنبال انتقال از این شهر است و آماده می‌شود تا پریپیات را ترک کند اما قبل از رفتن تلاش می‌کند رابطه‌اش با اولگا را بازسازی کند و همراه او و پسرش از این شهر بروند، ولی اولگا به چنین شرایطی تن نمی‌دهد. در همان شب حادثه چرنوبیل، آلیوشا و دوستانش با دوچرخه به نیروگاه هسته‌ای می‌روند و شاهد انفجار رآکتور هستند. این باعث آلوده شدن آلیوشا به رادیو اکتیو می‌شود، از طرف دیگر کارپوشین درگیر کار کمیسیون است. نتیجه‌گیری مذاکرات و بررسی‌ها ناامید‌کننده است؛ در زیر بلوک اضطراری مخزنی پر از آب وجود دارد که اگر سوخت گرم در آنجا بیفتد، یک انفجار حرارتی جدید رخ می‌دهد و در نتیجه آن، انتشار رادیواکتیو می‌تواند نه‌تنها کی‌یف، بلکه مسکو و بسیاری از شهرهای اروپا را پوشش دهد. تصمیم گرفته می‌شود گروهی از مهندسان را به آنجا بفرستند تا اتوماسیون را شروع کرده و آب را پمپاژ کنند یا در موارد شدید، شیر را به‌صورت دستی باز کنند. یک مقام ارشد می‌گوید که صندلی‌های تعدادی هواپیما برای شرکت‌کنندگان در عملیات اختصاص داده می‌شود تا آنها به سوئیس پرواز کنند؛ جایی که قهرمانان در یک کلینیک تخصصی برای درمان اثرات تابش رادیو اکتیو مداوا می‌شوند. کارپوشین که در آتش‌نشانی کار می‌کرد، ایستگاه را از لحظه ساخت بسیار خوب می‌شناسد و یک مسیر پنهان به هدف را پیشنهاد می‌کند، اما خودش حاضر به رفتن نیست. او به‌سمت شهر می‌رود و با رسیدن به اولگا متوجه می‌شود که آلیوشا به‌شدت بیمار است. همه ساکنان شهر با اتوبوس تخلیه می‌شوند و حال آلیوشا در جاده بدتر می‌شود. کارپوشین از اتوبوس پیاده می‌شود و با عجله به شهر برمی‌گردد. او با یکی از مقامات مذاکره می‌کند تا در صورت شرکت در این عملیات، به‌جای خودش آلیوشا را به سوئیس بفرستند و به این ترتیب به تیم نجات چرنوبیل می‌پیوندد... .

وحشت از روسیه در سینمای آمریکا

دوسال پیش بود که یکی از تلویزیون‌های کابلی آمریکا به نام اچ‌بی‌او و شبکه تلویزیونی بریتانیایی اسکای، به‌طور مشترک، با مینی‌سریال چرنوبیل توجه مخاطبان بسیاری را در سراسر جهان به خودش جلب کردند، حتی قبل از اینکه کسی آن را ببیند، قابل‌حدس بود که فضای سرگرمی‌های بصری، با یک پروپاگاندای ضدروس از طرف آمریکایی‌ها مواجه خواهد شد. پروپاگاندای ضدروس چیزی است که سینمای آمریکا در سال‌های اخیر زیاد سراغ آن می‌رود. از نمایش چهره مافیای روسیه به‌عنوان مخوف‌ترین و بی‌رحم‌ترین مافیای جهان گرفته تا انواع سرک کشیدن‌ها به دوران برقراری حکومت شوروی، مثل سریال ملکه شطرنج یا همین چرنوبیل، دوران جنگ سرد تمام شده اما آمریکا دست از سر روسیه بر نمی‌دارد و اتفاقا چندسالی است که دوباره به‌طور جدی سراغ آن رفته است.   این رویکرد آمریکایی‌ها می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد که قطعا خیلی از آنها بیرون سینما قابل ارزیابی‌اند اما به‌هرحال وقتی می‌دانیم یک فیلم یا سریال، اگرچه درون قالب‌های سرگرمی می‌گنجد، به نیت تبلیغ یک‌سری اهداف سیاسی خاص تهیه شده است، امکان دارد باعث گارد گرفتن ما در برابر آن شود. این البته درمورد همه مخاطبان محصولات فرهنگی صدق نمی‌کند و مخاطبان عام، گارد بازتری دربرابر تبلیغات سیاسی دارد که لابه‌لای محصولات سرگرمی ارائه می‌شود. به هرترتیب مینی‌سریال چرنوبیل در زمانی منتشر شد که جهان از سیستم سرمایه‌داری به‌تنگ آمده بود و از مقالات و واکنش‌های گوناگون رسانه‌ای و علمی گرفته تا اعتراض‌های میدانی مثل آنچه در هامبورگ و شهرهای مختلف فرانسه و شیلی رخ داد، خیلی‌چیزها این وضعیت را به‌خوبی نشان می‌دادند. دیگر جهان دوقطبی نبود و هیچ‌کدام از حکومت‌های لیبرال، از ترس نفوذ کمونیسم، لااقل مقداری ملاحظه قشرهای ضعیف‌تر جامعه را نمی‌کردند. خود آمریکا هم در دورانی که هنوز شوروی زنده بود، تقریبا دولت رفاه داشت اما پس از حذف رقیب، دیگر تعارف‌ها را کنار گذاشت. شاید چنین مسائلی باعث شده بود که خیلی‌ها مجددا آرزوی جهان دوقطبی را کنند و مینی‌سریال چرنوبیل یکی از حملاتی بود که به این خاطره وسوسه‌برانگیز می‌شد. غربی‌ها در سیستم سرگرمی‌شان مرتبا فعالیت‌هایی می‌کنند که اصطلاحا به آنها «علیه فراموشی» گفته می‌شود، مثلا با اینکه ۷۵ سال از پایان جنگ جهانی دوم گذشته، برای اینکه کسی دوباره هوس نازیسم را نکند، هنوز درباره جنایات هیتلر فیلم می‌سازند. البته از چشم‌انداز و زاویه دید خودشان و طبق همین متد، بر علیه دوران دوقطبی جهان و برقراری حکومت کمونیستی شوروی نیز یک‌سری آثار خلق می‌شوند. در این مینی‌سریال، نقطه ضعف کمونیسم شوروی، عدم شفافیت در سیستم حکمرانی آن دیده شده بود و به‌رغم متعادل بودن لحن مجموعه، از سر و روی آن غرض‌ورزی نسبت به رقیب معدوم‌شده آمریکا می‌بارید. از طرفی این مجموعه هنگام اوج گرفتن کشاکش‌ها بین اوکراین و روسیه منتشر شد و کارکرد تبلیغاتی آن هم از این جهت کاملا قابل فهم است. این اثر شاهکار نبود اما کار خوش‌ساختی به‌حساب می‌آمد و در حمله به شوروی نیز نهایت ظرافت را به‌کار گرفته بود و سعی داشت در دام نمایش چهره‌ای کاریکاتوری و بیش از اندازه منفی نسبت به شوروی نیفتد.

خونسردی عجیب روس‌ها دربرابر هالیوود

از روزی که مینی‌سریال چرنوبیل ساخته شد، همه منتظر پاسخ روسیه به آن با تولید یک فیلم یا سریال بودند. البته تولیدات هنری اگر از موضع ابتکار عمل خلق نشوند و تولید آنها جنبه واکنشی داشته باشد، در اکثر مواقع اثر چندان موفقی از آب در نخواهند آمد. در هر صورت در مقابل آمریکا، شوروی هم از یک سینمای باشکوه برخوردار است که سابقه‌ای درخشان دارد و هنوز حتی در بین فیلم‌های عامه‌پسندشان گاهی می‌شود ویژگی‌های سبک ناب فیلمسازی روس را دید. البته مهارت در فیلمسازی با داشتن شبکه بزرگ تولید و توزیع فرق دارد، دومی را آمریکا دارد و روسیه ندارد. روسیه همین امروز هم اگر بهترین فیلم دنیا را بسازد، ممکن است از معمولی‌ترین فیلم آمریکایی کمتر دیده شود، چون آمریکا سلطه فراگیری بر بازار توزیع فیلم در سراسر جهان و رسانه‌های پوشش‌دهنده اخبار سینمایی دارد. بعد از اینکه مینی‌سریال چرنوبیل ساخته شد، خیلی‌ها منتظر پاسخ سینمای روسیه به آن بودند. ابتدا یکی، دو کار ساخته شد که کاملا مشخص بود تولیدشان از روی عجله و صرفا با نیت بی‌پاسخ نگذاشتن آمریکایی‌ها بوده است اما بالاخره فیلمی جلوی دوربین رفت که دقیقا با آن مینی‌سریال آمریکایی همنام بود، کارگردان و بازیگر اصلی‌اش در آمریکا نیز فیلم‌های مهمی بازی کرده بود و خلاصه پاسخ اصلی‌تر سینمایی روسیه به مینی‌سریال چرنوبیل به‌نظر می‌رسید. راستش این است که این فیلم اگرچه لااقل ارزش یک‌بار دیدن را دارد و ممکن است خیلی از مخاطبان آن را بپسندند، اما چیزی جز یک واکنش نیست. اگر نام و آوازه آن پیچیده، به خاطر آن است که پاسخی از جانب روس‌ها به یک فیلم آمریکایی مشهور دانسته شده است؛ همان پاسخی که احتمالا خیلی‌ها انتظارش را می‌کشیدند. روس‌ها در برابر سینمای آمریکا آرایش واکنشی گرفتند و از موضع ابتکار عمل برخورد نکردند. به علاوه، واکنش نشان دادن به روس‌ستیزی سینمای آمریکا هم فقط همین یک‌بار است که اتفاق می‌افتد و آنها از کنار موارد متعدد دیگری که طی این سال‌ها دیده شده، سوت‌زنان و سر به هوا عبور کرده‌اند. فیلم‌هایی که با مواضعی در نقد سیستم سرمایه‌داری آمریکا یا جامعه آن ساخته شده باشند، در سینمای سال‌های اخیر روسیه بسیار کم‌تعداد هستند یا وجود ندارند و در چنین بستری نمی‌شود با یک عدد فیلم تک‌افتاده و بدون عقبه گفتمانی، جواب یک اثر پربیننده آمریکایی را داد. حتی در سالن‌های سینمایی داخل روسیه، نمایش فیلم‌های آمریکایی رونق خوبی دارد و بسیاری از سریال‌های روسی، کپی مجموعه‌های آمریکایی هستند. این وضع اگرچه طی سال‌های اخیر مقدار کمی بهتر شده، اما هنوز عجیب است که وارثان آیزنشتاین و پدوفکین تا این اندازه دربرابر موج روس‌ستیزی سینمای آمریکا و بعضی متحدانش مثل هند که آن هم سینمای پرمخاطبی دارد، منفعل عمل می‌کنند. البته بخشی از مشکلات سینمای روسیه به سیستم پخش جهانی آن برمی‌گردد، مثلا هرسال آنها فیلم‌های فوق‌العاده جذابی می‌سازند که برای سرگرمی و برای مخاطبان عام در نقاط مختلف جهان می‌تواند جذاب باشد اما خارج از روسیه کسی حتی از ساخته شدن خیلی از این فیلم‌ها مطلع نمی‌شود. در چنین شرایطی فیلم‌ چرنوبیل به‌ این دلیل که پاسخی در برابر مینی‌سریال آمریکایی چرنوبیل به‌حساب آمده، در سراسر جهان مخاطبانی پیدا می‌کند، حال آنکه در همین سال گذشته، سینمای روسیه آثار خیلی جذاب‌تری از این فیلم داشت.

بررسی‌ها و رتبه‌بندی‌های فیلم در نگاه منتقدان روس

این فیلم ارزیابی‌های متفاوتی را از منتقدان روسی دریافت کرد و نظرات درباره آن به‌شدت متفاوت بود اما به‌طورکلی می‌‌توان گفت نظر چندان مثبتی از جانب سینمایی‌نویسان روس دریافت نکرد.  تیمور علی‌اف از رسانه«2x2»، این فیلم را «ملودرامی شنیع و بدون چهره انسانی» خواند. او می‌گوید بسیاری از لحظات دراماتیک فیلم یادآور فیلم‌های معروف دیگر (جی. جی. آبرامز، تارکوفسکی و دیگران) است. او شخصیت‌های اصلی و رابطه آنها را قانع‌کننده ندانست: رفتار الکسی همیشه از یک افراط به افراطی دیگر منتهی می‌شود و او به‌طور کلی اولگا را «یک حفره خالی» می‌نامد، زیرا او به‌وضوح در پس‌زمینه شخصیت اصلی گمشده است. در عین‌حال منتقد به کار دوربین عالی کسنیا سردا و همراهی موسیقی توسط اولگ کارپاچف اشاره دارد و درباره موزیک کار می‌گوید به‌طور مناسب آنچه را روی صفحه رخ می‌دهد، تکمیل می‌کند اما او به‌عنوان کلی فیلم را «ناکام در همه جبهه‌های سینما» ارزیابی کرد.  وادیم بوگدانوف، از Intermedia. ruمعتقد است که این فیلم قطعا از کیفیت بالایی برخوردار است. یک سبک بصری قوی، کار متقاعد‌کننده بازیگری کوزلوفسکی و آکینشینا، موسیقی متن به‌یادماندنی و کارهای زیادی که روی لوازم جانبی، مجموعه‌ها و جلوه‌های ویژه انجام شده است. سرگئی اوبولونکوف از Kino. mail. ru معتقد است که نه کارگردان و نه نویسندگان، هیچ‌کدام نفهمیده‌اند که چه نوع فیلمی را می‌خواهند بسازند: ملودرام تلویزیونی؟ فیلم پرفروش با جلوه‌های ویژه یا نواری که برای یادآوری وقایع وحشتناک 35 سال پیش طراحی شده است؟! همچنین یوجین فیلم را بسیار دور از وقایع حقیقی و بیشتر شبیه ملودرام با عناصر یک فاجعه تشخیص داد.

مرتبط ها