مهدیه نامداری، پژوهشگر حوزه نوجوان: رئیسجمهور، رئیس همه جمهور است؛ چه آنها که پای صندوقهای رای آمدهاند و چه آنها که یا خودشان نیامدهاند یا اصلا به سن رایدهی نرسیدهاند.
آن روزی که امامخمینی(ره) بهعنوان رهبر یک جامعه بهصورت رسمی اعلام کرد سربازان من، اکنون در گهوارهاند، کمتر کسی به معنای واقعی این جمله فکر کرده بود. سالها گذشت تا نخبگان تعلیم و تربیت به این نتیجه برسند که باید از خشت اول این دیوار را به درستی بنا کرد و بحرانهای جوانان، فساد اخلاقی و بیتعهدی افراد به دیگران را در سنین بالا نمی توان مداوا کرد. ماجرای دهه هشتادیها یکبار دیگر این واقعیت را نمایان کرد! آن روزها که برای رفتارهای متفاوتشان فقط اصطلاحات مختلف انتخاب میکردیم و آنها را از متن جامعه به یک حاشیه جدا میراندیم؛ از بزرگشدنشان غافل ماندیم! هیچ متوجه نشدیم به سن کنشگری نزدیک میشوند و از قضا هیچ قانونی مبنیبر الکترال بودن رای متولدان دهههای دیگر وجود ندارد و همانقدر که رای یک دهه پنجاهی اثر دارد، همان میزان تاثیر را، رای یک دهه هشتادی هم دارد.
از همه اینها که بگذریم، به یک تفاوت اساسی بین متولدان 80 و نسل ماقبل آنها یعنی متولدان 70 میرسیم. متولدان دهه 70 عمدتا فرزندان کسانی بودند که جنگ را درک کرده بودند و خاطره تلخ آن و سختیهایی که ناخواسته در مسیر زندگی تجربه کرده بودند، باعث شده بود در پی آن باشند که فرزندانشان در یک فضای امن نسبی بزرگ شوند و فقط به فکر تحصیل و کار و آینده شان باشند.
اما به نظر میرسد متولدان دهه 80 در ازای نادیده گرفتنشان توسط جامعه، در پی ثابت کردن اتحاد و تواناییهایشان هستند، فضای امن و ساکت حوصلهشان را سر میبرد و سر پرشورشان در پی اقدام و مطالبه است!
القصه، آقای رئیسجمهور، حالا که در مناظرات سیزدهمین دوره ریاستجمهوری، شما و رقبایتان در فرصتهای متفاوت به «نوجوانان» اشاره کردهاید، از صحبت درباره سلیقه موسیقاییشان تا برنامه برای رفع مشکلاتشان، هوشیار باشید که این نسل به خوبی رصد کرده و آنچه وعده داده شده است را مطالبه میکند. اما بین گفتوگوهای مناظره جای نیازهای اساسیتر نوجوانان میان حرفهای نامزدان ریاستجمهوری خالی بود!
1)در یکی از جلسات مناظره، مهرعلیزاده ابراز نگرانی کرده بود که جوانهایمان هزار دلیل برای رفتن دارند و یک دلیل برای ماندن ندارند؛ بله حق با شماست! اما کمی بیشتر دقت کنید، آنها که هنوز به جوانی نرسیدهاند، کلاس آیلتس رفتن را شروع نکردهاند و هنوز برای دانشگاههای کانادا درخواست پذیرش ارسال نکردهاند، «امیدشان» به آیندهای است که به دستان رئیسجمهور منتخب رقم میخورد! و آقای رئیسجمهور باید خیلی مراقب باشد که هر اقدامش یکی از هزار دلیل رفتن است یا همان یک دلیل ماندن!
2) رای اولی بودن فینفسه شوق خاصی دارد، اما مدیوم نگاهتان کسانی را ببیند که امسال این شوق را پس زده و برای خالی بودن جای «اعتماد» به پای صندوقها نیامده بودند! اعتماد، عمل را در پی دارد و اگر جای خالیاش به درستی پر نشود، میتواند دلیلی برای اقدامهای غیرعقلانی اما از سر ناامیدی باشد!
3) سالهاست هرجا سخنی از عدالت به میان میآید، «عدالت آموزشی» از تیترهای مهم آن است، این مهم هیچوقت تا قبل از این 17ماهه درگیری با کرونا، این همه نزدیک و قابل درک نشده بود. وقتی همان اتاقکهای کوچک که فقط نام مدرسه را یدک میکشیدند و در هر نیمکت سهنفر مینشستند که هرکدام از یک پایه و روستای مختلف بودند هم تعطیل شدند؛ وقتی همه روستاها اینترنت نداشتند یا اگر نت بود، دستگاهی نبود که با اتصال به آن در کلاسهای مجازی شرکت کنند؛ دیدیم که عدالت آموزشی خیلی از مرحله عقب مانده است. حالا اگر مساله تهران-ایران را کنار بگذاریم، جمع بسیاری از افرادی که به میدان انتخابات آمده بودند، از همین نیمکتها بلند شدهاند و امیدشان بر این است که بعد از این همه وعدهای که در مناظرات مبنیبر مبارزه با فساد و اجرای عدالت شنیدهاند، خودشان آخرین نسلی باشند که این قسم از آموزش ناعادلانه را تجربه کردهاند!
4) نسل 80 نسل جامعه اطلاعاتی است، چم و خم دنیای مجازی را بلد است و هرقدر در دنیای واقعی، فضای نامطلوب را تجربه کند، با مهارت فراوان میتواند آنچه مطلوب است را در فضای مجازی مطالبه کرده و دربارهاش جریانسازی کند؛ «فضای مجازی» زمین بازی این نسل است و قواعدش را آنها تنظیم و تعیین میکنند. پس رئیسجمهور باید آگاه باشد که با فیلترینگ، نادیده گرفتن مطالبات وایرال شده یا قطعی اینترنت، نهتنها نمیتوان این نسل را کنترل کرد بلکه با این اقدامات، آنها را ناراضی، خشمگین و محروم از حقوق مسلمشان میکند.
5) آقای رئیسجمهور، تا دو دهه گذشته اگر کسی از سنین نوجوانی شروع به پسانداز مالی میکرد، میتوانست به پشتوانه هرچند اندک مالی خود امیدوار بوده و نسبت به آن اطمینانخاطر داشته باشد، اما امروز قیمت دلار که مثل سن ملکه انگلیس همواره رو به افزایش است، معین زندگی ما شده است؛ و مساله اینجاست که این عدمثبات اقتصادی، امید به آینده و حتی انگیزه برای مولد بودن را از افراد سلب کرده است. سنین نوجوانی همان مرحلهای است که افراد با توجه به تواناییهایشان تصمیم میگیرند که در آینده در کدام حوزه مشغول فعالیت شوند؛ درحالیکه این عدم ثبات اقتصادی نوجوان را مجاب میکند که بهعنوان دلال و در نقش واسط وارد بازار کار شود که همین امر چرخه تولید را ناقص میکند. واقعیت این است که کسی با شنیدن شعار تولید داخلی، مجاب به ورود به این عرصه نمیشود، اگر فضا مهیا نباشد و امکانات لازم برای تولید فراهم نشود و اگر نوجوان حس «امنیت مالی» را از سنین کمتر درک نکرده باشد، حاضر به صرف نیروی خود در عرصه تولید نخواهد بود.
6) نوجوان امروز، همچون نوجوانهای چندین نسل قبل خود، همواره شنیده است که: دو صد گفته چون نیمکردار نیست! و راستش را بخواهید، همواره خود را در میدان شنیدن سخنهای بدون پشتوانه و عمل یافته است و اگر بنا بر تربیت نسل باشد، بخش زیادی از این تربیت حاصل تعامل با محیط اطراف است، پس آنچه امروز بر دوش شماست بار سنگینی است که این جریان را خلاف آنچه تاکنون بوده است، پیش ببرید و مرد عمل باشید.
7) این نسل جنگ هشتساله را ندیده است، اما سالهاست جنگهای منطقهای، موشکهای نقطهزن، جنگ اقتصادی و ماجرای برجام را مثل قوت روزانه به جان خریده است؛ همواره خود را میان خاورمیانه پرآشوب دیده و اخبار روزانهاش حمله داعش و طالبان و نرخ تورم و شاخص بورس بوده است! و این همه یعنی اینکه بهجای جنگ فیزیکی در میان یک جنگ روانی نابرابر دست و پا میزده و راستش را بخواهید خسته و فرسوده شده است. «آرامش روانی» حلقه مفقوده آن است، این اصل متاسفانه از توجه حکومت و حتی والدین دور مانده است. وقتی ماجرای قتل بابک خرمدین به دست خانوادهاش با همه جزئیات آن تشریح میشود و کسی حواسش به نوجوانی نیست که خانه را هم ناامن ببیند و فکر کند که اگر با عقاید خانوادهاش مساله داشت، ممکن است به دست آنها کشته شود، یک ضربه دیگر به پیکره زخمی امنیت روانی
نوجوان زده میشود.
8) باور اغلب افراد جامعه این است که نوجوان دهه 50 میتوانست اسلحه به دست بگیرد و به جنگ دشمن خارجی برود اما امروزه نمیتوان چنین حسابی روی نوجوانان دهه هشتادی باز کرد! اما راستش را که بخواهید، اگر دقیقتر نگاه کنید اسلحه دست نوجوان امروز را میبینید. در میان این همه آشوب و وقتی دنیا هر روز یک بازی جدید رو میکند که آنها را از پا بیندازد، علیرغم شکایتشان از وضعیت موجود و برخلاف نارضایتیشان از نادیده گرفته شدن، پای صندوق میآیند یا اگر نمیآیند برایش دلیل و برهان دارند، مطالبه میکنند و هنوز نگاهشان رو به آینده است. آقای رئیسجمهور، راستش را بخواهید، نسلی که بتوانید رویشان حساب باز کنید همین نسل 80 است که پایان دوره ریاستجمهوری شما دیگر جوان شدهاند، پس لطف بفرمایید و در کارتابل روزانهتان یک جای خالی برای رسیدگی به مطالباتشان در نظر بگیرید.