امیر فرشباف، پژوهشگر فلسفه: غرب جدید را متفکران متعددی از زوایا و نظرگاههای مختلف نقد کردهاند. از میان نقدهای فلسفی مثلا میتوان به نقدهای مارکس به سرمایهداری یا نیچه به متافیزیک و اخلاق مسیحی اشاره کرد؛ اما درمیان منتقدان، هیچکدام جایگاه مارتین هیدگر در نقد عمیق بنیادهای فکری غرب را ندارند. چه ما با طرز فکر هیدگر موافق باشیم و چه مخالف، یک چیز را نمیتوان انکار کرد و آن عمق تفکر او در نقد اساس تفکر فلسفی غرب و دوره تجدد بهطور خاص است که در هردو دوره تفکر او قابلتشخیص است. یکی از زمینههای فهم کنش نقادانه هیدگر، رویکردهای او نسبت به «اشیاء» در ادوار فکری اوست؛ در دوره نخست، تمایز «تودستی/ فرادستی» برجسته است و در دوره دوم، بحث «گردآمدن و حضور» مرکزیت پیدا میکند.
در متن پیشرو، نگارنده سعی دارد به واسطه توجه به افکار هیدگر متأخر و از طریق بازخوانی مقاله «شیء» که تحتعنوان «چیز» به فارسی ترجمه شده است(۱)، به تحلیل مفاهیم «نزدیکی»، «دوری» و «فاصله» و بررسی نسبت آنها با امکانات فضای مجازی بپردازد. بنابراین، پرسش متن حاضر این است که فضای مجازی بهطور کلی و برنامه کلابهاوس بهطور خاص، آیا امکان «گردآوردن و نزدیک ساختن» انسانها برحسب نظر انتقادی هیدگر را دارد؟
جوهره سخنرانی ۱۹۵۰ هیدگر با عنوان Das Ding که یکسال بعد در مجموعهای به نام «سخنرانیها و مکتوبات» منتشر شد، متضمن تحلیل فلسفی و بنیادی مفهوم شیء برخلاف مشربهای فلسفی متداول و جاافتاده است. هیدگر در این مقاله، شیئیت اشیاء را نه در موضوعیت (ابژه بودن)؛ بلکه در امکان گردآمدن، حضور و نزدیکی، براساس چهار وجه هستی یعنی «زمین»، «آسمان»، «فانیان» و «قدسیان» ملاحظه میکند و در این خصوص از تمثیل «کوزه» استفاده میکند.
در ابتدا چند فقره از فقرات مهم این مقاله، نقل و پس از آن سعی میشود به پرسش اصلی این نوشتار، یعنی پرسش از قابلیت حضور، گردهمآوردن و نزدیکی در فضای مجازی پاسخ داده شود.
نگاهی به مقاله «شیء»
هیدگر مقاله را با این عبارات آغاز میکند: «همه مسافتها، در زمان و فضا درحال کوتاهشدناند. امروزه انسان شبانه با هواپیما به جاهایی میرسد که پیش از این هفتهها و ماهها طول میکشید. اکنون وی لحظه به لحظه اخبار و وقایع را از رادیو دریافت میکند؛ درحالی که پیش از این اگر هم چیزی میشنید، سالها پس از وقوع میبود... .»
بلافاصله این توضیح را اضافه میکند که اینها «حذف دیوانهوار فاصلهها» هستند که «ضرورتا بهمعنای نزدیکی نیستند»، همانگونه که افزایش فاصله نیز لزوما به معنای دوری نیست. سپس میپرسد: «اگر نزدیکی نتواند علیرغم کاهش طولانیترین فاصلهها به کوتاهترینِ آنها دست بیابد آن را چه بنامیم؟ نزدیکی چیست اگر حذف پیوسته فاصلهها بازهم عقب رانده شود؟ اگر با عدمظهور نزدیکی، دوری نیز همچنان غائب بماند، پس نزدیکی چیست؟ در اینجا چه میگذرد وقتی در نتیجه حذف فواصل بزرگ، همهچیز به یک اندازه دور و به یک اندازه نزدیک است؟ این یکسانی چیست که در آن همهچیز نه دور است نه نزدیک؛ یا به دیگر سخن، بدون فاصله است؟ همهچیز در یک بیفاصلگی یکسان با هم جمع خواهند آمد، چگونه؟ آیا این گردهمآمدن همهچیز در بیفاصلگی، غیرزمینیتر از پاشیدن همهچیز از هم نیست؟»
هیدگر در ادامه برای فهم ماهیت «نزدیکی» به تحلیل «آنچه نزدیک است» یعنی «شیء» میپردازد و از تمثیل «کوزه» استفاده میکند. روش هیدگر در تحلیل ماهیت شیء درعین نقادانه و انقلابیبودن، حامل جنبههایی از دوره پیشین تفکر او یعنی دوره تأثر از پدیدارشناسی است که این خود نشانهای در تایید ادعای مفسرانی است که عقیده دارند دوره نخست و دوم هیدگر دو دوره متناقض و متخالف نیستند؛ بلکه دو زاویه نگاه متفاوت اما مرتبط هستند. هیدگر در اینجا هم رویکرد مدرن در تحلیل ذات اشیاء یعنی نگاه مبتنیبر دوگانه ابژه-سوژه را نقد میکند و معتقد است شیئیت شیء، به ابژه و موضوع شناخت در برابر فاعل شناسا (سوژه) بودن نیست و فهم اشیاء به صورت شیء بماهو متعین نمیتواند ما را به حقیقت شیء برساند. هیدگر همچنین تحلیل مکانیستی یک ماهیت یعنی تحلیل براساس علل فاعلی و مادی را نیز صحیح نمیداند و در بحث ایجابی خود درباره حقیقت اشیاء از تمثیل کوزه استفاده میکند. نکته مقدماتی که پیش از نقل عبارات هیدگر درمورد مثال کوزه و حقیقت چیزها لازم به ذکر است، این است که یکی از وجوه برجسته دوره دوم تفکر مارتین هیدگر، «اندیشه رهایی» است و رها شدن را هم در رویکرد انسانها نسبت به اشیاء میداند که برحسب آن، باید از هر نوع پیشداوری و استیلاجویی و اراده معطوف به قدرت نسبت به اشیاء پرهیز کرد و باید منتظر ماند تا حقیقت، خود را آشکار کند؛ زیرا تا وقتی که حقیقت، خود چنین اجازهای ندهد و از مقام خود تجافی نکند، انکشاف برای انسان روی نمیدهد.
اما آنچه هیدگر پیرامون مثال کوزه میگوید، -به زبان سنتی فلسفه- بیشتر میتوان اصالت غایت و صورت یا تاکید بر علل غایی و صوری تلقی کرد که مقوم ماهیت شیء هستند. نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که گاهی اگر هم از مفهوم «کارکرد» صحبت میکند، به معنای تحلیل پراگماتیستی نیست و «غایت» است که مدنظر اوست و از «صورت» هم باز «ایده» منظور نیست؛ چراکه هیدگر در مواضعی مستقلا نگاه ایدهآلیستی افلاطونی را نقد میکند. آنچه از اقوال هیدگر به نحو ایجابی میتوان استنباط کرد این است که صورت و غایت در تفکر او به لحاظی تالیف شدهاند و اگر هم بهطور مستقل از آنها یاد شد، به تحلیل عقل بود.
هیدگر در این مقاله، شیئیت کوزه را برحسب نگاه شاعرانه و هنرمندانه تفسیر میکند و در این کار به تفسیر اکهارت از چیز به معنای «آنچه هست» در برابر تفسیرهای متجدد از چیز به معنای «آنچه در مقابل فاعل شناسا بازنمایی میشود» متوسل میشود و شیئیت اشیاء را برحسب یک شبکه معنایی چهارگانه هنری یعنی تفسیر هستی براساس نسبت میان «زمین و آسمان و فانیان و قدسیان» تحلیل میکند. او معتقد است اندیشیدن به هریک از این مولفههای چهارگانه به تنهایی ممکن نیست و اندیشیدن به یکی، همزمان متضمن اندیشیدن به سه مولفه دیگر است. هیدگر درمورد این چهار مولفه متحد میگوید: «زمین، حامل سازندگی است، با ثمراتی که دارد تغذیه میکند؛ از آب، سنگ، نبات و حیوان مواظبت میکند... آسمان، مسیری برای خورشید و ماه است، درخشش ستارگان و فصول سال است... قدسیان، پیامآوران بشارتدهنده ربالنوع هستند، خداوند آنگونه که هست از دل سیادت پنهان آنان رخ میکند، یعنی همان چیزی که او را از هر مقایسه با دیگر موجوداتِ حاضر دور میکند... انسانهای فانی که میرندگان نام گرفتهاند نیز کسانی هستند که میتوانند بمیرند، مردن یعنی: مردن را چونان مردن توانستن. تنها آدمی است که میمیرد. حیوان نابود میشود...»
او کوزه را بهعنوان یک شیء و نه بهعنوان ابژه یا تمثّل، جامع این چهار وجه میداند و به تفصیل درباره آن سخن میگوید که ذکر آن در این فضا نمیگنجد، فقط بهعنوان آخرین نقلقول از هیدگر، به نحوه اتحاد و گردهمآمدن این چهار وجه و شیئیت اشیاء در این تالیف، اشاره میشود و پس از آن به سراغ پرسش اصلی میرویم. هیدگر میگوید: «چیز، با گردآوردن و وحدتبخشیدنِ چهارگانه میماند. چیز، جهان را چیز میکند و هرچیز در حدوث یگانگیِ بسیطِ (ساده) جهانِ چهارگانه میماند. اگر اجازه دهیم که چیز در چیز شدن خود در جهانِ جهانْشونده حضور یابد، به چیز، بهعنوان چیز اندیشیدهایم. با کشانیدن اندیشه به این راه به خود اجازه دادهایم تا به عالمیدن چیز توجه داشته باشیم. با اینگونه اندیشیدن، به خود رخصت میدهیم که متوجه بودن چیز چونان عالمیدن بشویم.»
کلابهاوس
شاید در عرف نگارش - مخصوصا یادداشتهای روزنامهای- چندان متعارف نباشد که مقدمات بحث، طولانی و حتی طولانیتر از ذیالمقدمه بشود، اما عذر نگارنده در توجیه این اتفاق این است که غنا و عمق و پیچیدگی تفکر مارتین هیدگر، مخصوصا هیدگر متأخر، هر مخاطبی را به احتیاط و دقت وامیدارد، بنابراین، بیان نظرات و نقل عبارات او مستلزم صرف وقت و دقت و توضیحات طولانی شد تا درحد توان به اصالت تفکر او آسیب وارد نشود و آرای او دچار تحریف و تفسیر به رأی نشود. البته تا همین حد هم نمیتوان با قطعیت ادعا کرد که افکار او همانطور که خودش میاندیشید ذکر شد ولی میتوان از تلاش نگارنده برای این کار سخن گفت و عذر خواست.
اما فضای مجازی و یکی از آخرین محصولات ارتباطی آن یعنی برنامه کلابهاوس را برحسب مقدماتی که درباره افکار هیدگر گفته شد، چگونه میتوان تحلیل کرد؟ آیا کلابهاوس مانند کوزه است؟ آیا مانند کوزه، اتحاد وجوه چهارگانه هستی یعنی زمین و آسمان و قدسیان و فانیان را نشان میدهد؟ آیا فضای مجازی قابلیت نزدیک کردن و گردهمآوردن چیزها و افراد را دارد؟
شاید برخی به این پرسشها پاسخ مثبت بدهند و بگویند فضای مجازی و بهطور خاص، کلابهاوس، انسانها را به یکدیگر و به سایر چیزها نزدیک کرده و نهتنها هر فرد، بلکه گروههای انسانی از دورترین نقاط در فضای مجازی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
اما همانطور که اجمالا در ابتدا نقل شد، هیدگر پاسخ میدهد که اینها فقط حذف فاصلههاست و نه نزدیکی حقیقی افراد و اشیاء. این حذف فاصلهها که بهدنبال رواج شبکههای اجتماعی ملاحظه میشود، تداوم همان یکسانسازی و یکدستسازی است که از مقتضیات جهان مدرن و استیلای همهجانبه ارادههای معطوف به قدرت است که تحلیل وسایل و اهداف آن فضای مبسوطی را میطلبد. همینقدر اشاره میشود که نظم حاکم بینالمللی کنونی براساس خواست و اراده توسعهطلبانه و استیلاجویانه یک یا چند ابرقدرت تاسیس شده و یکی از وسایل تحقق و تداوم و تقویت چنین نظمی هم فضای مجازی است که به لحاظ فرهنگی و ارتباطی از طریق حذف ظاهری فاصلهها، به کاربران القا میکند که در یک دهکده جهانی واحد، با اصول جهانشمول واحد و معین زندگی میکنند و راه رهایی و خروجی هم ندارند.
همین عدمامکان رهایی، یکی از مواقفی است که خلاف نگرش هیدگر است؛ هیدگر هرگونه پیشفرض، کنترل و استیلایی که جنبه تعیینکنندگی و محدودیتآفرینی داشته باشد و چیزها را در حالت دیگری غیر از «آنچه که هستند» ملاحظه کند، نفی میکند. از نظر او نسخههای جهانشمول جهان تجدد، امتحان خود را پس از روشنگری پس دادهاند و یکپارچهسازیهای صوری و سهلانگارانهای که با خوشخیالی یا با اغراض سیاسی، کثرتها و تمایزها را نادیده گرفتند، تبعات ویرانگری از خود بهجا گذاشتند. از نظر هیدگر، اکتشافات دوره تجدد، چیزی جز احتجاب نیستند؛ چراکه دوره تجدد، امتداد متافیزیک افلاطونی است که نحوه نگاهش به هستی همانگونه که اشاره شد، براساس بازنموده ایدههاست، نه رجوع به خود اشیاء و درگیری اگزیستانسی با ذات اشیاء. هیدگر همچنین، احتجاب عصر تجدد را احتجابی مضاعف میداند؛ چراکه علاوهبر استمرار طرز فکر افلاطونی، نوعی اصالت فاعل شناسا (سوبژکتیویسم) نیز آن را دربرگرفته و احاطه کرده است. فضای مجازی به این صورت، استمرار این احتجاب است؛ زیرا از یک سو، کارویژه اصلی آن، امکانی برای بازنمایی است، نه نمود افراد و اشیاء آنگونه که هستند و از سوی دیگر، همانطور که گفته شد، ذاتا ابزاری برای استیلا و سیطره است.
اما کلابهاوس! درباره نظر هیدگر درمورد چیز بودن چیزها گفته شد که او شیئیت اشیاء را براساس یک شبکه معنایی هنری و شاعرانه و البته متافیزیکی تحلیل میکند. او شیئیت را در گردآمدن و حضور و نزدیکی معنا میکند و گفته شد که مراد از نزدیکی، حذف فاصلهها نیست؛ بلکه بهمعنای گردآمدن حقیقی و برقراری نوعی نسبت اتحادی میان مولفههای چهارگانه یعنی زمین و آسمان و قدسیان و فانیان است و کوزه، یکی از مظاهر تحقق چنین نزدیکیای است که در عرضه و پیشکشی که در «عمل» دارد، اتحاد این چهار وجه را نمایش میدهد. درمورد کلابهاوس بهعنوان یکی از دستاوردهای متأخر فضای مجازی، علاوهبر بازنمایی و استیلا باید به همان حذف فاصله بهعنوان علتی سلبی اشاره کرد که نهتنها نزدیکی به معنای هیدگری را بهدنبال ندارد؛ بلکه بهعنوان حجابی ورای حجب دیگر، انقیاد، غربت و بیخانمانی بیشتر و عمیقتر انسان را به دنبال دارد. در کلابهاوس، افراد از نقاط مختلف جهان علیالظاهر گردهم میآیند و درباره موضوعات مختلف تبادلنظر میکنند، درحالی که باز، این نزدیکی و گردآمدن حقیقی نیست؛ بلکه همانطور که در تصاویر تلویزیونی، فاصله بین بینندگان و تصاویر حذف میشود، در کلابهاوس نیز صرفا فاصله فضای شنیداری میان گویندگان و شنوندگان حذف میشود.
این پدیدهها به تعبیر هیدگر در این سخنرانی، وسایل تحقق «امر دهشتناک» هستند که «اشیاء را از طبیعت خویش خارج میکنند»؛ امر دهشتناکی که «پریشانکننده» است و «اضطرابی بیامان» را بهدنبال دارد. در عصر ما امر دهشتناک و بیخانمانی انسان، یک چرخه دوری متقابل را میسازند که ثمرهاش از نظر هیدگر مشخص است: خروج انسان از سکونت در عالم. هیدگر راه رهایی یا همان راه شیء بودن شیءها را در بازگشت انسان به خانه میداند: «آدمیان همچون فانیان با سکنای در عالَم به عالَم آنگونه که هست نائل میشوند. فقط هرآنچه به جهان گره میخورد چیز میشود... .»
پینوشت:
١. هیدگر، مارتین. شعر، زبان و اندیشه رهایی. ترجمه عباس منوچهری. مولا. تهران.