زینب مرتضاییفرد، روزنامهنگار: هر موجودی آغاز و پایانی دارد، روزی به این جهان میآید و روزی هم از این جهان میرود. در این اصل هر چیزی حتی ساختههای دست بشر هم با آفریدههای خدا سرنوشتی یکسان دارند و تولد و مرگ را تجربه میکنند. آنچه زندگی ما انسانها و سرنوشتمان را از دیگر موجودات جدا میکند، عقل و قوه ناطقه است. ما امکان زندگیای متفاوت از دیگر موجودات را داریم و به همین دلیل هم بیشتر از آنکه آغاز و پایانمان مهم باشد، باید میانه زندگی را به دقت نگاه کنیم، اینکه در فرصت زنده بودنمان -که میدانیم محدود هم هست- چه کردهایم و چه اعمالی از ما سرزده است. وقتی پای بزرگان و اندیشمندان به میان میآید اما بیشتر ذهن جامعه معطوف میشود به چگونه رفتن یا مرگ آنها.
در گذر زمان جامعه از این مرحله هم عبور میکند و دوباره برمیگردد برسر این نگاه که فلان متفکر بزرگ چه دیدگاهی داشته و چه تاثیراتی در زمان حیات خود بر جامعه و جهان گذاشته اشت. امروز سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی است، یکی از اندیشمندان بزرگ ایرانی که نظرات پیرامون او بسیار متفاوت است، برخی دوستش دارند و او را از بنیانگذاران فکری انقلاب اسلامی میدانند، کسی که باعث شده در زمان حیاتش جوانان زیادی به مذهب گرایش پیدا کنند. برخی دیگر هم نظری متفاوت درباره او داشته و نگاهش به دین و روحانیت را مورد نقدهای تندی قرار میدهند و البته از قلم نیندازیم عده دیگری هم هستند که از او نفرت دارند و عامل گرایش جوانان و بخشی از جامعه را به انقلاب اسلامی در اندیشههای او میدانند، از ساختن جوکهای سیاه درباره شریعتی و تخریب چهره او در جامعه که حدود یک دهه پیش اوج گرفته بود، بسیار لذت میبردند و معتقد بودند باید این اندیشمند ایرانی را در چشم مردم نابود کرد. طبیعتا تکلیف ما با این دسته آخر که روشن است و میدانیم نگاه و خواستهشان چیست و طبیعتا هم میدانیم رفتارشان دور از انصاف و نگرش علمی است و باید از کنارشان آرام گذشت.
اینکه شریعتی کیست و چه کرد، چه تاثیری بر انقلاب اسلامی ایران داشت واندیشههایش را چطور باید نقد و بررسی کرد، سوالاتی است که بسیاری از اهل فن تا به امروز به آن پاسخ دادهاند و حتما آیندگان هم با نگاه خود سراغش رفته و تحلیلش خواهند کرد، اما میدانیم او در کشورهای همسایه هم بر جوانان تاثیر بسیاری داشته و حتی اورهان پاموک، نویسنده ترکیهای برنده جایزه نوبل ادبیات، میگوید آثارش را خوانده و از او تاثیر گرفته است. نگاهی میاندازیم به شریعتی و آثارش. مردی که جامعه هنوز بیش از هر چیز او را با نام برخی آثارش و مرگی که در ذهنش مرموز و مشکوک بوده است، میشناسد.
مختصر از آغاز تا پایان یک زندگی
علی شریعتیمزینانی، نویسنده، اندیشمند، فعال فرهنگی و از پژوهشگران نامی حوزه مبانی دینی در تاریخ معاصر ایران و از نظریهپردازان انقلاب اسلامی ایران است. او بهعنوان چهرهای روشنفکر و اسلامی فرد بانفوذی در اندیشه بسیاری از جوانان انقلابی بود. ۲ آذر ۱۳۱۲ در مزینان از توابع سبزوار متولد شد، اجداد شریعتی از عالمان دین بودهاند و پدرش هم استاد محمدتقی شریعتی عالم به علوم نقلی و عقلی و استاد دانشگاه مشهد بود.
در سال ۱۳۳۷ پس از دریافت لیسانس در رشته ادبیات فارسی بهعنوان شاگرد اول کلاس برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاده شد. در آنجا به تحصیل علومی چون جامعهشناسی، مبانی علم تاریخ و تاریخ و فرهنگ اسلامی پرداخت و با اساتید بزرگی چون ماسینیون، گورویچ و ژانپل سارتر آشنا شد. در سال ۱۳۳۴ با یکی از همکلاسیهای خود به نام پوران شریعترضوی ازدواج کرد. او همزمان با جریان نهضت ملی ایران به رهبری مصدق، با قلم و بیان خود و نوشتههای محکم و مستدل از این حرکت دفاع میکرد. پس از سالها تحصیل با مدرک دکتری در رشتههای جامعهشناسی و تاریخ ادیان به ایران بازگشت. در همان دوران نیز فعالیتهای بسیاری در زمینههای سیاسی و مبارزاتی و اجتماعی داشت. در سال ۱۹۵۹ میلادی به سازمان آزادیبخش الجزایر پیوست. شریعتی در طول مبارزات مردم الجزایر برای آزادی دستگیر شد و مورد ضرب و شتم پلیس فرانسه قرار گرفت و روانه بیمارستان و از آنجا به زندان فرستاده شد. علی شریعتی در زندان با مبارزان بزرگ ملتهای محروم نیز آشنا شده و با «گیوز» مصاحبهای کرد که در سال ۱۹۶۵ در توگو چاپ شد.
در سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت. در سال ۱۳۴۴ مدتی پس از بیکاری، اداره فرهنگ مشهد، استاد جامعهشناسی و فارغالتحصیل دانشگاه سوربن را بهعنوان دبیر انشا کلاس چهارم دبستان در یکی از روستاهای مشهد استخدام کرد. پس از مدتی در دبیرستان به تدریس پرداخت و درنهایت بهعنوان استادیار تاریخ وارد دانشگاه مشهد شد. در سال ۱۳۴۸ به حسینیه ارشاد دعوت شد و خیلی زود مسئولیت امور فرهنگی حسینیه را به عهده گرفت و به تدریس جامعهشناسی مذهبی، تاریخ شیعه و معارف اسلامی پرداخت. در این محل است که دکتر شریعتی با قدرت و نیروی کمنظیر و با کنجکاوی و تجزیه و تحلیل تاریخ، چهرههای مقدس و شخصیتهای بزرگ اسلام را معرفی کرد. کلام محکم و قاطع، بافت منطقی جملات با اتکا به پشتوانه فنی و عمیق فکریاش هر شنوندهای را در کوتاهترین مدت سراپا گوش میساخت.
در سال ۱۳۵۲، رژیم پهلوی، حسینیه ارشاد را که پایگاه هدایت و ارشاد مردم بود، تعطیل و شریعتی را به مدت ۱۸ ماه روانه زندان کرد. در مهرماه سال ۱۳۵۳ ساواک در اوج محبوبیت شریعتی تلاش کرد او را وادار به همکاری کرده و برایش شوی تلویزیونی درست کند ولی پاسخش چنین بود که اگر خفهام کنند سازش نخواهم کرد و حقیقت را قربانی مصلحت خویش نمیکنم. دکتر در ۲۵ اردیبهشتماه ۱۳۵۶ تهران را به سوی اروپا ترک کرد تا دورانی جدید را با مطالعه و مبارزه آغاز کند.
صبح روزی که شریعتی فوت میکند دوستانش که به خانه او رفتهاند او را درحالی پیدا میکنند که از پشت بر زمین افتاده و بینیاش به نحوی غیرعادی سیاه شده و باد کرده است. پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی، انجام معاینات اولیه، تنظیم صورتجلسه و انجام سایر تشریفات اداری بر خلاف بیان عدهای بدون آنکه لزومی به کالبدشکافی دیده باشند، علت مرگ را ظاهرا «انسداد شراین و نرسیدن خون به قلب» اعلام میکنند. او در ۴۳ سالگی در انگلستان درگذشت و هماکنون پیکرش در مکانی نزدیک حرم زینب(س) در دمشق سوریه به امانت سپرده شده است.
آثار شریعتی بالغ بر ۴۰ کتاب است که بسیاری از آنها به زبانهای انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی، عربی، اردو، ژاپنی، ترکی استانبولی، کردی و زبانهای جنوبشرقی آسیا، ترجمه شده است.
چرا شریعتی مهم است؟
علی شریعتی بیگمان از روشنفکران مطرح و تاثیرگذار در روزگار معاصر ایران است. افکار، نوشتهها و آرای او در مدت سه دهه تاثیرات شگرفی بر ادبیات، وضعیت روشنفکری و تحولات اجتماعی ایران نهاد که هنوز هم این تاثیرات به انحای مختلف تداوم خود را حفظ کرده است. او نگرشی نوین به تاریخ و جامعهشناسی اسلام عرضه کرد، بازگشت به تشیع حقیقی و انقلابی را نیرویی برای تحقق عدالت اجتماعی قلمداد میکرد و از اینرو او را احیاگر مذهب و سنت در جامعه میدانند که البته سخنرانیهایش علیه سلطنت وقت هم موجب شهرتش بوده است.
هدف اساسی شریعتی در تمام سخنرانیها و نوشتههایش، برانگیختن و به حرکت درآوردن تمامی جامعه بهخصوص نسل جوان بود. او در نامهای به پسرش مینویسد: «صحبت از جامعهای است که نیمی از آن خوابیدهاند و افسون شدهاند و نیمی دیگر که بیدار شدهاند، درحال فرارند. ما میخواهیم این خوابیدههای افسون شده را بیدار کنیم و واداریم که «بایستند» و هم آن فراریها را برگردانیم، و واداریم که بمانند.»
حامد الگار، استاد کرسی مطالعات خاورمیانه و ایران در دانشگاه برکلی کالیفرنیا درباره شریعتی میگوید: «به نظر من، کار دکتر شریعتی مهمترین عامل در روند زمینهسازی انقلاب بود. صرفنظر از اینکه چه قضاوتی درباره فلان گفته، یا فلان نظریه دکتر شریعتی داشته باشیم، این موفقیت او را نمیتوان انکار کرد که به بخش عظیمی از طبقه متوسط از خودبیگانه، هویت اسلامی بخشید.»
فلسفه سیاسی شریعتی، ترکیبی از سنتهای اسلامی با افکار انقلابی است. براساس اندیشههای او، اسلام بزرگترین انقلاب را در تاریخ اجتماعی و معنوی انسان ایجاد کرد. این برداشت شریعتی از جامعهشناسی، قرآن و دیگر منابع اسلامی ناشی میشود. از نظر این روشنفکر دینی تنها دو نوع جامعه میتواند وجود داشته باشد؛ جامعه متکی بر توحید و جامعه متکی به شرک. او اختلاف میان دو جهانبینی(توحید و شرک) را یک اختلاف ساده نمیپندارد و معتقد است که نبرد تاریخ، جنگ میان این دو جهانبینی بوده است.
شریعتی تاکید دارد که بازگشت به اسلام راستین با رهبری روشنفکران مترقی صورت خواهد گرفت. وی در کتاب: چه باید کرد؟ میگوید: «روشنفکران مترقی شارحان واقعی اسلام پویا هستند.» به باور بسیاری از متفکران، شیوه اندیشیدن علی شریعتی هنوز هم میتواند راهحلی برای چالشهای امروز جامعه ایرانی و مسائل ایرانیان باشد اما اینکه چطور میتوان از دستگاه فکری او برای حل چالشهای امروز جامعه بهره گرفت جای بحث بسیار دارد، چراکه این رویکرد مورد نقد بسیاری از تحلیلگران اجتماعی است.
شاعرانگیهای شریعتی
این اندیشمند و اسلامشناس آثار زیادی دارد که رفتن سراغ بخش تئوریهایش در کتابها دانش بسیار و حتی فضایی میزگردگونه میطلبد و خلاصه نوشتنش کار سادهای نیست. بخش دیگری از آثارش که هم اندیشههای او را در خود دارند و هم سالهای بسیار برای مخاطبانش جذاب بودهاند، برمیگردد به کتابهایی که شاعرانگیهای خاص ذهن او را دارند؛ مخاطب هم اندیشههای او را ناخواسته میخواند و هم با نگاه لطیف شعرگونه او ارتباط خوبی برقرار میکند. در ادامه چند نمونه از این دست آثار شریعتی را با هم مرور میکنیم.
کویر
دربردارنده مجموعه مقالات شریعتی است. این کتاب از ابعاد مختلفی اهمیت دارد. کویر مکانی است که شریعتی در آن متولد و بزرگ شده و درواقع کویر استعارهای است برای نشان دادن جایگاه این مرد روی زمین پس از سقوط مفهومی. کویر همچنین در جایی توسط افراد متفکر برای یک زندگی معنویگرا انتخاب شده است.
کویر برخی خاطرات و عقاید و بینشهای نوگرایانه شریعتی را در خود دارد که با زبان شاعرانه توضیح داده شدهاند. او گاهی در داخل کتاب به نقلوقولهای دیگر عرفا و روحانیون در ادیان مختلف اشاره میکند، بهعنوان مثال او از عین القضات همدانی بهعنوان برادر یاد میکند و به جای مقدمه خود از یک قسمت طولانی از همدانی یاد کرده است. ظاهرا وقتی در شرایطی کتاب همدانی را خوانده، بسیار تحتتاثیر او قرار گرفته است.
همچنین به نظر میرسد شریعتی با استفاده از شیوهای هنرمندانه و خلاقانه و با شناخت علمی و دقیق از اسطورههای اقوام گوناگون و آگاهی نسبت به کارکردها و قابلیتهای مختلف اساطیر برای پرورش بعد ادبی و توسع بار معنایی آثار ادبی، شخصیتها و روایات دینی و غیردینی ملل مختلف را برای بیان مفهوم کهن الگویی «بازگشت به خویشتن» در کنار هم قرار میدهد، مضمونی که مسلطترین اندیشه در کل کویریات دکتر شریعتی است.
در بعضی جاها او اساطیر یونانی و اسلامی و دیگر فرهنگها را در کنار هم قرار میدهد و برای بیان مفهوم مورد نظرش به شکلی خاص به کار میگیرد. این نوع کاربرد بهترین شکل اسطورهپردازی یعنی اسطورهپردازی مبتنیبر ترکیب و انطباق اساطیری است. راستی به نظر بخشهایی از کویر به آنچه امروزه جستارنویسی مینامیم نزدیک نیست؟
او در بخشی از کتاب شب کویر را اینطور توصیف میکند: «آنچه در کویر زیبا میروید خیال است... تنها پرنده نامرئی که آزاد و رها همه جا در کویر جولان دارد... کویر انتهای زمین است. پایان سرزمین حیات است. در کویر گویی به مرز عالم دیگر نزدیکیم... درکویر خدا حضور دارد... و آن تیرهای نورانی که گاهی برجان سیاه شب فرو میرود تیر فرشتگان نگهبان ملکوت خداوند در بارگاه آسمانیاش که هرگاه شیطان و دیوان هم دستش میکوشند به حیله گوشهای از شب را بشکافند و به آنجا که قداست اهوراییاش را گام هیچ پلیدی نباید بیالاید... پردهداران حرم ستر عفاف ملکوت آنهارا با این شهابهای آتشین میزنند و به سوی کویر میرانند. بعدها معلمان و دانایان شب خندیدند که: نه جانم! اینها سنگهاییاند بازمانده کراتی خرابه و درهم که چون باسرعت به طرف زمین میافتند از تماس با جو آتش میگیرند... شکوه و تقوا و شگفتی و زیبایی شورانگیز طلوع خورشید را باید از دور دید. اگر نزدیکش رویم از دستش دادهایم! لطافت زیبای گل در زیر انگشتهای تشریح میپژمرد! آه که عقل اینها را نمیفهمد!»
نیایش
یکی از وجوه بسیار اساسی دنیای مدرن امروزی تاکید بر عقلانیت است. در جهان کنونی هرچه جلوتر رفتیم و پیشرفت کردیم به قول «ماکس وبر» گرفتار «قفس آهنین» شدیم که خود ساختهایم، احساس عرفانی و معنوی یکی از مهمترین ابعاد وجود انسانی کمرنگتر شده و به حاشیه رانده شده است. به همین علت هم از اواخر قرن بیستم نوعی بازگشت و احیای دین در بیشتر نقاط جهان مشاهده میشود.
نیایشهای دکتر علی شریعتی از فرازهای مشهور آثار اوست، نیایشهایی آموزنده و جهتبخش که هیچوقت کهنه نمیشود. اما آنچه در این کتاب «نیایش» میخوانیم بسیار وسیعتر و فراتر از اینهاست و به واقع تأملات و دیدگاههای این متفکر درباره این نیاز عمیق بشری در آن گرد آمده است.
کتاب با دعای بیستم از صحیفه سجادیه شروع میشود. سپس دفتر اول میآید که حاوی ترجمه کتاب «نیایش» از الکسیس کارل دانشمند معروف اروپایی است. این دفتر با ترجمهای از مترجم، یعنی دکتر علی شریعتی آمده است و در ادامه دیدگاههای الکسیس کارل درباره نیایش بیان شده است. دفتر دوم حاوی دیدگاههای خود دکتر علی شریعتی درباره نیایش است، البته با تکیه بر سلوک و نگرش حضرت امام سجاد(ع)، با محورهای آگاهی، عشق، نیاز و جهاد در نیایش. دفتر سوم متن نیایشهای معروف دکتر شریعتی را در خود دارد و خود حاوی دو نیایش یک و ۲ است. دفتر چهارم باز به امام سجاد(ع) میپردازد، با عنوان «زیباترین روح پرستنده» و کتاب در انتها با پیوستهایی خاتمه مییابد که حاوی مآخذ، یادداشتها و توضیحات ناشر، دعای اول صحیفه سجادیه و فهرستهای اعلام است.
در بخشی از کتاب آمده است: « خدایا! مرا یاری ده تا جامعهام را بر سه پایه کتاب، ترازو و آهن استوار کنم و دلم را از سه سرچشمه حقیقت، زیبایی و خیر سیراب سازم. خدایا! مسئولیتهای شیعه بودن را - که علیوار بودن و علیوار زیستن و علیوار مردن است و علیوار پرستیدن و علیوار اندیشیدن و علیوار جهاد کردن و علیوار کار کردن و علیوار سخن گفتن و علیوار سکوت کردن است- تا آنجا که در توان این بنده ناتوان علی است، همواره فرایادم آر... .»
فاطمه فاطمه است
«فاطمه فاطمه است» نام کتاب کوچکی از علی شریعتی است که از روی سخنرانی سال ۱۳۴۹ او تدوین شده است. این متن در کتابی با عنوان «زن» منتشر شده کتاب شامل این آثار است: «فاطمه فاطمه است، انتظار عصر حاضر از زن مسلمان، سمینار زن و متنی که از یک نوار گفتوگوی خصوصی پیاده شده است.» این گفتوگو در زمستان سال ۱۳۵۵ (پس از آزادی دکتر از زندان) انجام شده و تحت عنوان «حجاب» معروف شده است. در این قسمت موضوعات مختلفی مورد بحث قرار میگیرد، ولی چون قسمت اعظم آن با مطالب بخشهای اصلی هماهنگی و نزدیکی دارد، به این مجموعه ضمیمه شده است. در مجموعه آثار این کتاب، دکتر علی شریعتی میکوشد تا ضمن بیان شخصیتی از اصلیترین چهره زن شیعه، از او بهعنوان یک نمونه و الگو یاد کند که به تنهایی مبین ارزش زن در اجتماع و در نگاه اسلام است. او در این اثر میکوشد تا فاطمه(س) را نه بهعنوان فرزند پیامبر که بهعنوان زنی مستقل معرفی کند که بررسی شخصیت خود او، به تنهایی، وجههای از یک زن مسلمان را ترسیم میکند.
در بخش پایانی و مشهورترین بخش این سخنرانی «فاطمه فاطمه است»، شریعتی چنین میگوید:
«خواستم بگویم فاطمه دختر خدیجه بزرگ است، دیدم فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه دختر محمد است، دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه همسر علی است، دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه مادر حسنین است، دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه مادر زینب است، باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هست و اینهمه فاطمه نیست. فاطمه، فاطمه است.»