کد خبر: 55799

اولی‌ها

رای‌اولی بودن از آن حس‌های ناب سال‌های پایانی نوجوانی است، نوجوانی که از حدود 13، 12سالگی، مستقل بودن را خواسته و به طرق مختلف تمرین کرده، این‌بار قرار است تجربه‌ جدیدی از استقلال -استقلال در بینش سیاسی- را برای خودش رقم بزند و از حق جدیدی که به تازگی از آن برخوردار شده استفاده کند.

ریحانه شفیق، پژوهشگر حوزه نوجوان: اگر یادتان باشد هفته‌ گذشته راجع به دهه هشتادی‌‌هایی صحبت کردیم که در انتخابات قبلی حق رای و به‌تبع آن وزنی در جهت‌گیری رای‌ها نداشتند، اما امسال رای اولی‌ها با جمعیت حدودا یک‌میلیون نفر، می‌توانند قدرتمند، سرنوشت انتخابات را رقم‌ بزنند. رای‌اولی بودن از آن حس‌های ناب سال‌های پایانی نوجوانی است، نوجوانی که از حدود 13، 12سالگی، مستقل بودن را خواسته و به طرق مختلف تمرین کرده، این‌بار قرار است تجربه‌ جدیدی از استقلال -استقلال در بینش سیاسی- را برای خودش رقم بزند و از حق جدیدی که به تازگی از آن برخوردار شده استفاده کند و پابه‌پای بزرگ‌ترها در سرنوشت اجتماعی که تا چندی پیش حضورش را به رسمیت نمی‌شناخته سهیم شود و آرام‌آرام، فعالیت‌های اجتماعی‌اش را به‌طور رسمی به‌عنوان عضوی از یک شهر و کشور آغاز کند. در ادامه با قلم یکی از رای‌اولی‌های دهه هشتادی، با حال و هوای این نسل همراه خواهیم ‌شد.
«بعد از دوران شیطنت‌ها و کله‌داغی نوجوونی کم‌کم به سنی رسیدم که هر بچه‌ای آرزوشه که بهش برسه.
سن 18 سالگی برای هرکسی یک معنی و مفهومی داره، برای بعضی‌ها شوق و ذوق ثبت‌نام رانندگی رو به همراه داره و شاگرد ممتاز‌ها هم برای ورود به دانشگاه لحظه‌شماری می‌کنند.
بعد عمری زندگی کردن این فرصت برای من و نسل هشتاد ایجاد شد تا ما هم بعد از یک دهه حرف شنیدن، مثل آدم‌بزرگ‌ها تصمیم‌های بزرگ بگیریم و برای کشورمون تاثیرگذار باشیم.
مناظره‌رو با دقت نگاه و صدای تلویزیون رو زیاد و کم می‌کنم، بین دعوا و تیکه‌پراکنی‌ها گوش‌هامو تیز می‌کنم تا شاید درباره‌ من نوجوون و رای اولی‌ها هم برنامه‌هاشون رو اعلام کنند.
هرکسی که از کنارم رد میشه به حالت تمسخر بهم میگه که الکی دلتو خوش نکن و آخرش بالاخره یکی انتخاب می‌شه.
گوش‌هام رو به حرفای بزرگ‌ترها تیز می‌کنم تا از تحلیل‌هاشون کمی یاد بگیرم، از راننده تاکسی‌ها تا افراد باتجربه و مسن‌های فامیل همگی نظرات مختلفی دارند و بعضی‌هاشون هم انصافا با عدالت حرف و نظرشونو اعلام می‌کنند.
پیش خودم یکمی حرف‌هارو جابه‌جا و حساب‌وکتاب می‌کنم تا حداقل نامزد موردنظرم رو تا حدودی انتخاب کنم.
بعد از محیط خونه، این روزا هرکجای کوچه خیابون‌های محله و بقیه جاهای دیگه حرف انتخاباته و بحث‌های کاسب‌ها و نظرات‌شون راحت به گوشم می‌رسه. بیشتر خیابون‌های اصلی شهر هم از پوسترهای نامزدهای انتخاباتی پر شده و ستادهای مختلف هم با تبلیغ نامزد موردنظرشون سعی می‌کنند بقیه رو جذب ستاد کنند.
در آخر به این نتیجه می‌رسم هیچ‌وقت برای تغییر و انتخاب دیر نیست و چه فرصتی بهتر از انتخابات که من نوجوون می‌تونم برای توسعه کشورم فرد مناسبی رو انتخاب کنم.
بالاخره منم عاشق کشور و وطنم هستم... .»
امیرحسین علی‌نیافرد

مرتبط ها