هماکنون در برههای از فصل قرار داریم که قرارداد بسیاری از بازیکنان به پایان میرسد و خیلی از آنها ممکن است دیگر آیندهای در این ورزش نداشته باشند. برخی خودشان به سراغ بازنشستگی میروند. بیشتر بازیکنان دوست دارند اینگونه فکر کنند که این کار برایشان همیشه ادامه خواهد داشت. خود من یکی از این افراد بودم و هرگز به این موضوع فکر نکردم که پس از کنار گذاشتن فوتبال چه اتفاقی برایم رخ خواهد داد. این شاید از ترس هم بود. چگونه کاری که از پنجسالگی تا اواسط 30سالگی انجام میدادید را جایگزین میکنید؟
متاسفانه من به سختی در این مسیر کسب تجربه کردم. پس از بازنشستگیام در سال 2013 دو سال از زندگیام لذت بردم، به گلف پرداختم، کارهای رسانهای انجام میدادم و با خانواده به تعطیلات میرفتم اما خیلی زود اتفاقاتی در زندگیام رخ داد که همانند پتکی بر سرم بود. این واقعیت که من دیگر فوتبال بازی نخواهم کرد و البته از دست دادن بیشتر پساندازم باعث افسردگیام شد؛ چیزی که در آن زمان انکارش میکردم. آن روزهای تاریک 12 ماه طول کشید و به الکل، مواد مخدر و قمار روی آوردم. از همسرم جدا شدم و با برادران و دوستانم هم درگیر شدم و همه این اتفاقات مرا گوشهگیر و منزوی کرد. درنهایت ترکیبی از کمکهای روانشناسان و حمایت دوستان و افراد نزدیک در زندگیام باعث شد دوباره به زندگی عادی برگردم. درحال حاضر بسیاری از بازیکنان قدیمی را میشناسم که سالهاست با این مسائل مواجه هستند و حتی بارها به خودکشی فکر کردهاند.
این نخستینبار است که مشکلاتم را بازگو میکنم و امیدوارم بتواند کمکی به نسل کنونی بازیکنان و کسانی که در دوراهی بازی یا بازنشستگی هستند، بکند. حتی اگر به یکی از این افراد کمک کند تا در دوران بازنشستگی قربانی چنین اتفاقاتی نشود ارزشش را خواهد داشت.
من در زندگیام هیچگاه دوست نداشتم احساس آسیبپذیر بودن داشته باشم اما حالا میفهمم درخواست کمک کردن از دیگران بیشتر از زمانیکه خودت میخواهی کارها را پیش ببری شما را قوی میکند. برخی بازیکنان برای آینده و زمان بازنشستگی خود برنامه دارند و اما اکثریت آنها مثل من بدون این برنامهریزی وارد آن میشوند و دوران سختی را تجربه میکنند. اما واقعا چرا این جایگزینی بسیار سخت است؟ جدا از مسائل مالی و مشکلاتی که پس از بازنشستگی در این زمینه رخ میدهد عوامل دیگری هم هستند که در سختتر شدن اوضاع تاثیرگذارند.
نخستین تفاوت کاهش فعالیت بدنی است. بهعنوان یک فوتبالیست بدن شما هر روز دوپامین و اندروفین ترشح میکند. هردوی این مواد باعث میشود شما احساس خوبی داشته باشید. اندروفین انرژی شما را حفظ میکند و دوپامین نیز احساس سرخوشی و شادی به شما میدهد چه این احساس را از طریق گل زدن به دست بیاورید و چه وقتی هواداران در ورزشگاه نام شما را صدا میزنند. حتی اگر هفتهای سه روز به باشگاه بروید نمیتوانید جایگزینی مناسب برای دوپامین به دست بیاورید و رفتهرفته احساس خستگی و فرسودگی میکنید.
موضوع دیگری که در دوران فوتبال وجود دارد این است که شما بهعنوان یک بازیکن حواستان تا حد زیادی از اتفاقات پیرامون پرت میشود. مثلا زمانیکه من در تاتنهام بازی میکردم پدرم فوت کرد. این ضربه بسیار بزرگی برایم بود اما وقتی شما وارد ورزشگاه میشوید و شور و شوق هواداران را میبینید از این ناراحتی تا حد زیادی کاسته میشود. تازه پس از بازنشستگی بود که من واقعا جای خالی پدرم را حس کرد و ناراحتی زیادی به سراغم آمد.
از طرف دیگر ترک فوتبال باعث میشود برخی کارها که قبلا برایتان انجام میشد دیگر به خودتان واگذار شود. در آن زمان وقتی یک عضو خانواده مریض میشد باشگاه برایش دکتر میفرستاد یا برای بلیت کنسرت تنها به ایجنت خود میگویید اما در دوران بازنشستگی دیگر از این حمایتها خبری نیست.
بهعنوان یک فوتبالیست برنامهریزی روزانه برای تمرین، بازی، خوردن، لباس پوشیدن و... دارید اما پس از بازنشستگی همهچیز تغییر میکند و حالا باید از خواب برخاسته و به دفترچه خاطرات خود نگاه کنید. شما دیگر محدودیتی برای مصرف مشروبات الکلی یا مواد مخدر ندارید و به تدریج غرق در چنین مشکلاتی میشوید.
من دوستان زیادی دارم که سابقه بازی در لیگ برتر را دارند و در حال حاضر ورشکسته هستند و سالهاست دچار افسردگی شدهاند. آنها برای فرار از این مشکلات به خودکشی هم فکر میکنند، اما من بهعنوان مثالی از شرایط بد بعد از بازنشستگی میخواهم تجربه خود را در اختیار همه قرار دهم.
مهمترین موضوعی که باعث شد تا از این وضعیت خارج شوم و به نوعی نقطهعطف زندگیام بود، بازگشت به آغوش خانواده و دوستان بود. من از تصمیمات بد و احساسهای وحشتناکی که داشتم خسته شده بودم و یکی از سختترین تجربیاتم این بود که بخواهم با کسانی که دوستشان دارم صادقانه صحبت کنم و بگویم در چه وضعیت بدی قرار دارم.
این تجربهای بسیار خوب برایم بود. آنها به حرفهایم به خوبی گوش دادند و احساس خوبی به من منتقل شد. من از رواندرمانی برای بهبود شرایطم استفاده کردم و حالا رابطه بسیار خوبی با فرزندانم دارم. یک شریک زندگی بسیار عالی هم در کنارم دارم و دوباره رابطهام با خواهر و برادرانم را ترمیم کردهام.
واقعیت این است که پس از بازنشستگی دیگر باشگاهها به شما اهمیت نمیدهند و جزء دارایی آنها محسوب نمیشوید. شما خودتان باید مسئولیتپذیر باشید. من در این مدت به باشگاههای مختلف رفتهام و در این زمینه با بازیکنان جوان صحبت کردهام. شاید برخی از آنها به این حرفها توجهی نکنند اما باز هم دوست دارم از آنها بخواهم برای آینده پس از فوتبال خود برنامهریزی کنید.