کد خبر: 54441

خون می‌چکد از حنجره‌ سبز اذان‌ها

قرمز شده دیوار و درِ مسجدِ این شهر/ خون می‌چکد از حنجره‌ سبزِ اذان‌ها/ بر بامِ فلک نیست مگر طائرِ فریاد/ از خاک نخیزد مگر آواز فغان‌ها/ پرسید که این شهر که گفتید، کجا هست؟ جایی که به پیری نرسیدند جوان‌ها

احمد شهریار، شاعر فارسی‌زبان پاکستانی:

از زخمِ تنت آتشی افتاده به جان‌ها
بند آمده از شدتِ دردِ تو زبان‌ها
غم بود و الم بود و جفا بود و ستم بود
ما هرچه شنیدیم از اینها و از آنها
در مدرسه این‌بار سرِ درسِ ریاضی
غلتیده به خون بود عددها به توان‌ها
قرمز شده دیوار و درِ مسجدِ این شهر
خون می‌چکد از حنجره‌ سبزِ اذان‌ها
بر بامِ فلک نیست مگر طائرِ فریاد
از خاک نخیزد مگر آواز فغان‌ها
پرسید که این شهر که گفتید، کجا هست؟
جایی که به پیری نرسیدند جوان‌ها

 

مرتبط ها