کد خبر: 53687

رضا امیرخانی و نام راوی فروتن بر آثار شجاعی

من در سخنانم تمام وجوه شخصیتی شجاعی و تمام روابط شخصی خودم را با ایشان فراموش می‌کنم و فقط می‌خواهم به آثار بپردازم، چون اثر فرودست نویسنده است. البته دعوی این را ندارم که از اثر به مؤثر برسم.

رضا امیرخانی یکی از دوستان سیدمهدی شجاعی است و سال‌هاست این دوستی را دارند. او معتقد است شجاعی هیچ‌گاه برای نوشتن کتاب‌هایش در کلیشه‌های معمول گیر نیفتاده است. او درمورد شیوه شجاعی در نوشتن گفته است: «چالش اول شجاعی با سبک، چارچوب و ساختار بوده و او توانسته سبک و چارچوب را در خدمت خود قرار دهد؛ همان کاری که سرآمدان هنر ما انجام می‌دهند.» متن کامل گفتار امیرخانی درمورد سیدمهدی شجاعی را بخوانید: «من در سخنانم تمام وجوه شخصیتی شجاعی و تمام روابط شخصی خودم را با ایشان فراموش می‌کنم و فقط می‌خواهم به آثار بپردازم، چون اثر فرودست نویسنده است. البته دعوی این را ندارم که از اثر به مؤثر برسم.
ما در ادبیات دو مقوله داریم اولین مقوله، مقوله ادبیات دینی خداباور است که پر روشن است آثار شجاعی در این راستا قرار می‌گیرد و محیی ادبیات خداباور در ادبیات داستانی است. قسمت دیگری که من به آن می‌پردازم درباره گونه مذهبی در داستان است؛ هر اثری که در گونه مذهبی نوشته شود می‌تواند دینی نباشد، مثلا می‌توانیم قصه انبیا را بنویسیم، اما خداباورانه ننویسیم. در دنیا بسیاری از آثار مثل رمان و فیلم از زندگی پیامبران نوشته‌شده که مذهبی هستند، اما خداباور نیستند. در آثاری که زندگی انبیا دستمایه نوشتن قرار گرفته است اگر نوشته‌ها خداباور نباشند نمی‌توانیم آن موفقیت را در آثار ببینیم؛ همان‌طورکه الان در جشنواره‌ها و سفارش‌های ادبی کتاب‌های زیادی درباره پیامبران و معصومان نوشته می‌شود اما نتیجه چندان خوب نیست. سوال اصلی من این است که آیا درام به‌معنای غربی‌اش حول زندگی معصوم امکان‌پذیر هست یا نه؟ من اعتقاد دارم درام با شکل غربی که می‌شناسیم حول زندگی معصوم امکان شکل‌گرفتن ندارد. درام غربی نمی‌تواند درباره معصوم شکل بگیرد چون من نویسنده باید محاکات نفسانی خود را در قیاس با آن شخصیت درنظر بگیرم و کدام شخصیت‌ها در حیطه اشراف من هستند، قطعا شخصیت‌های فرودست من و به این وسیله می‌توانم درام را خلق کنم. درام یعنی اینکه شخصیت بر سر دوراهی قرار بگیرد. آیا من نویسنده می‌توانم جای معصوم قرار بگیرم و بر سر دوراهی درونیات او را شرح دهم؟ اما ما در آثار سیدمهدی شجاعی می‌بینیم که درام را به‌معنای غربی کلمه ننوشته‌ و کسانی که مقلد ایشان هستند نمی‌توانند آثار خوبی خلق کنند. تفاوت عمده آثار سیدمهدی شجاعی با دیگر آثار این است که به‌جای اینکه دچار کلیشه‌های رایج شود خودش سبک جدیدی خلق کرده است. در داستان‌نویسی امروز می‌گویند دانای کل، راوی سوم شخص یا راوی اول شخص، اما من اسم راوی داستان‌های مذهبی سیدمهدی شجاعی را راوی فروتن می‌گذارم که جایگاه خودش را در قیاس با معصوم می‌داند کجاست.
این تفاوت به یک کشف و الهام ناخودآگاه در وجود او برمی‌گردد که چگونه داستان زندگی یک معصوم را روایت کند و همه اینها رو به تعالی و برتری دارند، اتفاق مهم این است که نگاه راوی فروتن در این داستان‌ها حفظ شده است، اما متاسفانه این نگاه را در آثار دیگر نمی‌بینیم و خیلی آسیب خطرناکی است که در داستان‌ها الهامات افراد یعنی الهامات نویسنده و نفسانیات او جای الهام خداوند قرار می‌گیرد و به همین دلیل است که داستان‌ها و فیلم‌های اینچنینی از زندگی امامان به دل ما نمی‌چسبد و تأثیری ندارد. چالش اول شجاعی با سبک، چارچوب و ساختار بوده و او توانست سبک و چارچوب را در خدمت خود قرار دهد، همان کاری که سرآمدان هنر ما انجام می‌دهند. در ابتدا با این قالب جنگید و نگاه خود را غالب کرد. اگر قرار بود 5 داستان کوتاه ایرانی را به‌عنوان بهترین داستان‌ها انتخاب کنم قطعا یکی از این 5 داستان ماه‌جبین بود که نجیبانه و عاشقانه‌ترین داستان ایرانی است.»

مرتبط ها