قاسم رفعتی، خواننده مناجات «سحرگاهان...»: وقتی مناجات «سحرگاهان...» را کار کردم حدود بیست سال بود که در رادیو کار میکردم و سال ۱۳۴۲ بود که در یک مسابقه ملی آواز، نفر اول شدم و از آنجا به رادیو راه پیدا کردم و زمان خواندن این مناجات دیگر از خوانندههای حرفهای رادیو محسوب میشدم. حسین صبحدل که از تهیهکنندگان قدیمی رادیو بود و یک اذان ماندگار هم گفته در سال 59 من را دعوت کرد به ناهار؛ نان و پنیر و هندوانه. گپ زدیم و او چند شعر به من داد. از من خواست یکی از آنها را برای ضبط یک مناجات سحرگاهی بخوانم. نگاهی به شعرها انداختم و نمیدانم در آن لحظه چه حس و حالی داشتم یا به چه فکر میکردم که شعر سحرگاهان مرا به خود جلب کرد.
شعر را خواندم و با آواز زمزمه کردم. بعد از سالها کسب تجربه، میدانستم بیات اصفهان برای خواندن این شعر مناسب است. دست آخر زدم زیر آواز و با صدای بلند آن را خواندم بیخبر از اینکه صبحدل داشت صدایم را ضبط میکرد. وقتی تمام شد، آن را گوش کردیم و هردو راضی بودیم.
بعد کار را دادم به اسدا... ملک، از دوستان و همکارانم. نوار را گرفت که برای صدایم ساز بزند. یکماهی نوار دستش بود ولی بعد آن را پسداد و گفت: «رفعتیجان، این قطعه هیچ احتیاجی به ساز ندارد و همینطوری کامل کامل است.»
راستش فکر نمیکردم این مناجات تا این حد ماندگار شود و در ذهن مردم بماند. یعنی ما فقط کار میکردیم، فکر پول و ماندگار شدن کار و شهرت و هیچ چیز دیگر نبودیم. تمام هنرمندان نامدار و ماندگار در کارشان خلوص داشتهاند و باید به تمامی آنها درود و رحمت فرستاد و از خدا خواست اگر در قید حیات هستند، خالصانه به کارشان ادامه بدهند. روزی که خواندمش امیدم فقط به خدا بود و آن را برای مردم کشورم خواندم و هدیهای است از من به مردم شریف کشورم به این امید که همواره سلامت باشند و از این روزهای سخت هم به سلامت بگذرند.