کد خبر: 53073

دقتی در دفاع استاد سیدمصطفی محقق داماد از یک کتاب

پوپر به چه می‌خواند

اگر با «بهترین» مشکلی نداشته باشیم، قطعا با «عادلانه‌ترین» نمی‌توان موافق بود زیرا استعمار، لشکرکشی‌ها، جنگ‌ها، انبوه گرسنگان و بیکاران و تهیدستان در همین غرب مهر بطلانی بر «عادلانه‌ترینِ» پوپر می‌زند.

محمد زارع شیرین‌کندی، پژوهشگر فلسفه: در فضای مجازی، ویدئویی دیدم از آیت‌الله سیدمصطفی محقق‌داماد که در آن در مدح کتاب مستطاب «جامعه باز و دشمنان آن» اثر جناب پوپر و در وصف و شرح تاثیر ترجمه آن در ایران داد سخن می‌داد. ایشان می‌گفت کتاب مذکور چنان اثری در تغییر آرا و افکار چپ روحانیان و حوزویان گذاشته که با هیچ کتاب دیگری، حتی «اصول فلسفه و روش رئالیسم» قابل قیاس نیست. او بعید می‌داند که کسی با مطالعه «اصول فلسفه و روش رئالیسم» از مارکسیسم روی گردانده باشد اما با خواندن «جامعه باز و دشمنان آن» کسان کثیری از معمم و مکلا از گرایش‌ها و باورهای چپ‌شان برگشته‌اند. محقق‌داماد ادامه نمی‌دهد که آنان که به یاری کتاب پوپر، مارکسیسم را کنار نهاده و رها کرده‌اند، به چه مکتب و مسلکی گرویده‌اند. آیا به آیین اسلام روی آورده‌اند که بعید است، زیرا کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» به هیچ دینی فرا نمی‌خواند. آیا به لیبرالیسم پیوسته‌اند؟ که آن‌وقت دفاع پرشور و پرهیجان آیت‌الله محقق‌داماد از کتاب، چندان موجه و مطلوب به‌نظر نمی‌آید. زیرا برای یک روحانی مسلمان و متدین قاعدتا لیبرالیسم و مارکسیسم نباید فرقی ریشه‌ای داشته باشند. هر دو مکتب مبنای بشرانگارانه و خودبنیادانه دارند. هر دو مسلک دنیاانگار و دین‌گریزند. یک مسلمان متدین چگونه می‌تواند لیبرالیسم را بر مارکسیسم ترجیح دهد درحالی که هردو واجد بن و بنیاد واحدی‌اند. ماتریالیسم فقط مبنای فلسفی مارکسیسم نیست بلکه مبنای لیبرالیسم و کاپیتالیسم و فاشیسم نیز است. همه ایدئولوژی‌های مدرن از ریشه واحد اومانیسم و آته‌ایسم نشأت می‌گیرند. احتمالا موافقت جدی محقق‌داماد با کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» و تحسین و تمجید از آن از این پندار ناشی می‌شود که تنها مارکسیسم اس و اساس ماتریالیستی دارد و بقیه مکاتب ازجمله لیبرالیسم و کاپیتالیسم عاری از این شالوده فلسفی هستند. درحالی که چنین نیست و لیبرالیسم و کاپیتالیسم دقیقا از همانجا می‌آیند که مارکسیسم می‌آید و همگی فرزندان روشنگری‌اند و روشنگری جنبشی کاملا سکولار و غیرمذهبی است. تفاوت‌های این مکاتب صرفا در ظواهر فریبا و چهره‌های دلرباست. بعضی تعالیم در مارکسیسم، گیرا و زیبا ونافذند و برخی در لیبرالیسم. بگذریم که پاره‌ای از آرمان‌های مارکسیسم به برخی باورها و عقاید شیعی نزدیک‌تر نیز هست. پوپر کتاب خود را در هواداری از اصول لیبرالیسم، اندیویدوالیسم و دموکراسی‌های غربی و در نفی و رد اندیشه‌های افلاطون و هگل و مارکس - که به‌زعم او دشمنان رژیم‌های لیبرال‌دموکراسی هستند- نوشته است. هم متخصصان فلسفه افلاطون بر پوپر شوریده‌اند که افلاطون را تحریف کرده، هم هگل‌شناسان او را نکوهش کرده‌اند که صرفا جُنگی از کلمات و عبارات هگل فراهم کرده و هم حامیان مارکس بر او تاخته‌اند که تفکرات مارکس را نفهمیده است. مقصود و مقصد پوپر از این‌همه دشمن‌تراشی برای جامعه باز، دفاع از نظام لیبرال دموکراسی به هر وسیله‌ای است. او چنان عاشق و شیفته لیبرال‌دموکراسی اروپایی و آمریکایی است که گاه سخنانی برخلاف آموزه‌های همان نظام مطلوبش به‌زبان می‌آورد. به‌عنوان مثال در مصاحبه با «اشپیگل» به‌صراحت می‌گوید که اگر برخی کشورهای خاورمیانه بخواهند برای نظام حکومتی ما مشکل بسازند، آنها را باید با جنگ و سلاح و بمباران نابود کرد. به همین سبب، «اشپیگل» عنوان مصاحبه را می‌گذارد: «برای صلح باید جنگ کرد!» آیا محقق‌داماد در مقام یک روحانی دیندار نمی‌داند که مرتدین از مارکسیسم به چه سمت و سویی کشانده شده و می‌شوند؟
شاید ظاهر لیبرالیسم با ظاهر دین سازگار به‌نظر برسد اما آن دو در باطن سخت متباینند. روشنفکر دینی نخستین کسی است که تخم این خبط و خطای بزرگ را کاشت و گمان کرد که لیبرالیسم پوپر با اسلام هماهنگ و همخوان است. اما محقق‌داماد روشنفکر دینی به‌شمار نمی‌آید و از این‌رو باید واقف باشد که «جامعه باز و دشمنان آن» از «کاپیتال» و «جمهوری» و «پدیدارشناسی روح» برای یک جامعه اسلامی مهم‌تر و مفیدتر نیست. شاید انتقادهای پوپر از مارکسیسم در میان حوزویان - بنا به گفته محقق‌داماد- اثری گذاشته باشد اما در مقیاس جهانی، نفوذی نداشته است زیرا پوپر در کتابش رسما لیبرالیسم و فواید و نیکی‌های آن را تبلیغ و ترویج می‌کند، یعنی آن را مطلق می‌گیرد و حتی یک کلمه از کاستی‌ها و ضعف‌ها و خلأها و تعارضات آن سخن نمی‌گوید. او بارها نظام موجود غرب را «بهترین» و «عادلانه‌ترین» نظام در تمام تاریخ بشر وصف می‌کند. اگر با «بهترین» مشکلی نداشته باشیم، قطعا با «عادلانه‌ترین» نمی‌توان موافق بود زیرا استعمار، لشکرکشی‌ها، جنگ‌ها، انبوه گرسنگان و بیکاران و تهیدستان در همین غرب مهر بطلانی بر «عادلانه‌ترینِ» پوپر می‌زند. البته این‌ همه به این معنا نیست که مشکلات، گرفتاری‌ها، بدبختی‌ها، فقر و فلاکت‌ها و گره‌ها و معضلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را در این گوشه خاورمیانه نادیده بگیریم. قطعا در این قطعه از جهان تا آنجا که «پیرامون»، «جهان سوم»، «شرق» و «توسعه‌نیافته» است، درد و سختی و مصیبت، متعدد و متکثر است و این را نمی‌توان انکار کرد. لکن بحث ما در سبب حمایت و دفاع یک روحانی ارجمند و خوشنام شیعی از کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» است؛ همین.

مرتبط ها