ابوالقاسم رحمانی، روزنامهنگار: این روزها هر کسی را میبینیم، با اندک توانمندی و حداکثر ادعایی، اعتمادبهنفسش را تنگ این دو میزند و راهی ثبتنام برای عضویت در شوراهای شهر و روستا میشود. پارلمانهای شهری محافل عجیبی هستند تا جایی که حتی افرادی که ما قبولشان داشتیم (در همان منطقه و شهر کوچک خودمان) طوری تغییر کردند که... بگذریم. القصه امروز صفحه را باز کردم و گفتم حالا که تنور نامنویسی نامزدهای انتخابات شورای شهر و روستا داغ شده و همه آنهایی که قد احساس تکلیف و زور روابطشان به کرسیهای بهارستان و فلان و بهمان نمیرسد، بهسمت خیابان بهشت سرازیر شدهاند، درباره این موضوع چیزکی بنویسم. چندوقت پیش بود که گزارشی با عنوان «پیروزی جناح فرصتطلبان» نوشتم و در آن به یکی از پرتکرارترین اخبار چندسال اخیر یعنی دستگیری اعضای شورای شهر فلان منطقه اشاره و سعی کردم از میان انبوهی از اطلاعات و خبرهای موجود، آماری از تعداد افراد و اعضای پارلمانهای شهری و شهرداریها که بهخاطر فسادهای مختلف اقتصادی و... منفصل از خدمت، بازداشت یا محکوم شدهاند، احصا کنم. به اعداد عجیبوغریبی رسیدم، طبق آنچه من پیدا و جمع و تفریق کردم، البته تا 21دیماه 1399، بیش از 250نفر از مدیران شهری بهخاطر تخلفات متعدد و مختلف منفصل از خدمت، دستگیر یا محکوم شده بودند.
از آن ایام و اخبار خیلی نمیگذرد و هر روز هم میشنویم و بلاتشبیه، عین آمار کرونا هر روز باید آمار مدیران بازداشتی و منفصل از خدمت شهری را هم بهروزرسانی کنیم! منتها الان یک علامتسوال بزرگ در ذهن خیلیهاست و آنهم اینکه دقیقا ماحصل فعالیت پارلمانهای شهری چیست؟ چرا هر چهارسال یکبار به تناسب جمعیت و متر و معیار شهر و روستاها، مجبوریم چند اسم را که خیلیهایشان را هم نمیشناسیم در یک برگه مجزا، همزمان با انتخابات ریاستجمهوری بنویسیم و آنها هم برای ما تصمیم بگیرند و سرآخر خبر دستگیری و تخلفات و مفاسد برخیشان را بشنویم و حرص بخوریم؟ اصلا سوال اصلی و اساسیتر علت وجودی پارلمانهای شهری یا همان شورای شهرهاست. سال77 و به پیشنهاد جریان اصلاحطلب و میل و تایید سیستم، پارلمانهای شهری ایجاد شدند تا به این هدف برسیم که تصمیمگیری و تصمیمسازی در سطوح مختلف، حتی سطوح پایینتری از ریاستجمهوری، مجلس و... همچون مدیریت شهرها با همراهی و انتخاب و کمک مردم صورت گیرد. یعنی بهنوعی این حس همبستگی، نشاط و اثرگذاری حتی در سطح مدیریت شهرها و روستاها هم در مردم ایجاد شود و پلی بین دموکراسی و کارآمدی ایجاد شود. میبینید، چقدر ایدهآل و خوب؟! حالا حدود 22سال از آن ایام و آن تاریخ و ایجاد و تشکیل اولین پارلمان شهری میگذرد؛ دقیقا کجا ایستادهایم؟ چه فکر میکردیم و چه شد؟ اگر واقعبینانه قرار باشد که در ارتباط با نقش شوراهای شهر و روستا در شهرهای بزرگ و کوچک سخن بگوییم، با یک تصویر ناامیدکننده و 180درجه مغایر با اهداف و آرمانهای ایجاد آنها روبهرو هستیم.
براساس شواهد موجود، تصمیمگیریها و اقدامات و اخبار مختلفی که از وضعیت شوراهای شهر در اقصینقاط کشور به گوش میرسد، بیش از آنکه خروجیها مربوط به افعال و اقدامات شهری و ایجاد توسعه و انجام فعالیتهای مربوط به شهرها باشد، اخبار مربوط به سیاسیبازیها و سیاسیکاریها، تقلا برای زدوبندهای اقتصادی (ارجاع به دستگیری بیش از 250نفر از مدیران شهری درطول دوره پنجم شوراهای شهر و روستا) و البته بستری برای رشد سیاسی به گوش میرسد. اصلا از همان شورای اول و ماجرای سیاسیکاریهایی که در آنجا رخ داد هم که شروع کنیم، ماحصلش شد انحلال شورای اول شهر تهران بهعنوان یکی از اصلیترین و شاخصترین پارلمانهای شهری! زدوبندهای اقتصادی و مفاسد مربوط به آنها هم که الی ماشاءالله! سکوی پرتابی برای جایگاههای بالاتر هم که نیازی به کندوکاو ندارد، برخی اسامی را در ذهن مرور کنیم، میبینیم چه افراد و اشخاصی از عضویت در شورای شهر راهی بهارستان و بالاتر از آنجا شدند. البته این مورد آخری یک رابطه دوطرفه هم است، یعنی خیلی از آنهایی که در لیست ذخیرههای انتخابات مجلس بودند و شانس ورود به بهارستان برایشان فراهم نبود، نقد را میچسبند و سودای ورود به ساختمان بهشت را در سر دارند.
این همه گفتیم و نوشتیم، حالا واقعا مشکل کار کجاست؟ اصلا حدود اختیارات اعضای پارلمانهای شهری چیست؟ اصلا کاری میکنند؟ مگر میشود در کلانشهری مثل تهران، با این همه مشکل و گیر و گرفتاری، با این همه پروژه بر زمین مانده، با این همه مطالبات مردمی و...، عضو شورای شهر مسئولیتهای دیگری هم داشته باشد؟ رسول خادم را یادتان هست؟ همزمان با عضویت در شورای شهر مربی تیمملی کشتی هم بود، حبیب کاشانی را چطور؟ مدیرعامل پرسپولیس بود! اصلا چرا راه دوری برویم، همین الان حجت نظری در تیم مدیریتی باشگاه استقلال تهران چه میکند؟ یعنی آنقدر سرشان خلوت است و آنجا با مصوباتشان بازی میکنند که وقت انجام چنین کارهایی را هم دارند؟ اگر کار پارلمان شهری فقط انتخاب شهردار است که خب همان را مستقیما به انتخاب مردم بگذاریم. اگر هم مسئولیتهای بالاتر و بیشتر و مهمتری دارند که خب این همه اخبار مربوط به فساد مسئولان شهری را کجای دلمان بگذاریم؟ یعنی هیچ نهادی امکان نظارت بر چند نفر عضو شورای شهر و مدیران شهری را ندارد که اینطور محاکم قضایی را آباد کردهاند؟ اگر قرار است در بر همین پاشنه بچرخد و حالا که در آستانه انتخابات دوره ششم مدیریت شهری هستیم، آسیبشناسی اساسی صورت نگیرد، در دوره بعدی هم همین سیاسیهای از فلان پست و مقام جامانده و فلان سرمایهدار شناختهشده در بهمان شهرستان و... وارد پارلمانهای شهری میشوند و این فرمان برای دوره بعد احتمالا 450تا مدیر متخلف و بازداشتی شهری را روی دست سیستم میگذارد. متاسفانه خیلیها، خصوصا آنهایی که باید نگران اعتماد عمومی به سیستم باشند، چنان مقهور و انگشتبهدهان انتخابات ریاستجمهوری میشوند و میمانند که یادشان میرود اتفاقا یکی از محافلی که تصمیمات و سیاستهایش سریع و مستقیم روی زندگی روزمره مردم اثر میگذارد، همین مدیران شهری هستند و باید با وسواس بر آنها نظارت کرد و شهر را دست هر ناکسی نداد.