عاطفه جعفری، روزنامهنگار: اسفند، ماه فرماندهان شهید است. این جمله دقیقا نشان از این دارد که ما خیلی از فرماندهان دوران دفاع مقدس را در این ماه از دست دادیم؛ همت، خرازی، کریمی، برادران باکری و خیلیهای دیگر. حالا در صفحه امروز میخواهیم از کتابهایی بگوییم که درمورد این شهدا نوشته شده است؛ فرماندهانی که بهمثابه یک قهرمان هستند و آنقدر زندگیشان جذاب است که میتوان از هر بخش آن برای ساخت یک فیلم یا یک سریال استفاده کرد.
بهانه ما برای رفتن سراغ سرداران شهید اسفندماه در این بخش، بررسی کتابهایی است که درمورد این فرماندهان منتشر شدهاند تا بدانیم آیا این کتابها توانسته همه بخشهای زندگی این شهدا را به مخاطب معرفی کند یا همچنان حقمطلب ادا نشده و لااقل در بعضی بخشها، برای نسلهای بعد میراث فکری و تاریخی درخوری باقی نمانده است. این شهدا، قهرمانانی واقعی هستند که از دل معرکه بیرون آمدهاند نه تخیل ذهن نویسندگان و اگر بپذیریم که این روزهای ما احتیاج به قهرمان دارد، چه الگوی امیدبخشی از این شهدا بهتر که در سن کم رفتند و جنگ را مدیریت کردند و تا قبل از آن هم هیچ تجربهای از این مساله نداشتند. همه اینها نشان از این دارد که باید در کتاب و فیلم و سریال از آنها بگوییم. در اینجا 10 سردار دفاعمقدس که طی سالهای مختلف دفاعمقدس، در اسفندماه به شهادت رسیدهاند، مورد اشاره قرار گرفتهاند و کتابهایی که درباره هرکدام از آنها نوشته شده، آمدهاند. برای تمام این قهرمانها کتابهایی به چاپ رسیده، هرچند کمیت و کیفیت پرداخت به آنها یکسان نبوده است. ستارههایی که بالای هر بخش از این گزارش قرار داده شده، با توجه به میزان کتابهایی که برای هر شهید بزرگوار زیر قلم رفتهاند، قرار داده شده و از یک ستاره تا سه ستاره میرسد. درباره کیفیت این آثار هم داخل همان بخش از متن، توضیحاتی داده شده است.
شهید محمد ابراهیم همت
نامش را گذاشته بودند سردار خیبر. یا اینکه صدایش میکردند ابراهیم. خودش هم همین را میخواست که با او راحت باشند. درمورد زندگی شهید ابراهیم همت کتابهای زیادی نوشته شده است، شاید بیشتر از شهدای دیگر؛ اما نکته مهم اینجاست که نمیتوانیم کیفیت کتابها را همرده و یکسان بدانیم. کتاب طنین همت به نویسندگی ابراهیم رستمی سعی داشته است تمام زندگی شهید همت را به تصویر بکشد. این کتاب توسط انتشارات جمال منتشر شده اما با بررسی کتاب متوجه میشویم نویسنده فقط، تیتروار به بررسی زندگی شهید همت پرداخته است و خیلی سعی نکرده وارد زندگی شخصی یا حضور او در جنگ شود. کتاب یادگاران 2 که توسط انتشارات روایتفتح منتشر شده، از آن کتابهایی است که میتوان آن را در زمره کتابهای خوب دستهبندی کرد، این کتاب به قلم مریم برادران نوشته شده و با توجه به روایت نویسنده که با ادبیات مخصوص به خود، لحن عاشقانهای را به کتاب داده است، توانسته جزء کتابهای پرفروش روایت فتح باشد. مشخص است که نویسنده تحقیق کاملی را درمورد شهید انجام داده و بعد دست به نگارش کتاب برده است. کتاب شهید همت نوشته احمد عربلو توسط انتشارات مدرسه و برای کودکان و نوجوانان منتشر شده است. عربلو در این کتاب سعی کرده با لحن و روایتی که کودکان بپسندند، از شهید همت و قهرمانیهایش بگوید. نمونه این نوع کتابها را کم داریم. در روزگاری که کودک و نوجوان بهدنبال قهرمان هستند و میخواهند الگو داشته باشند، هرچه از این نوع کتابها داشته باشیم، کم است. نشر شاهد در بخشی از سری کتابهای افلاکیان زمین به زندگی شهید محمدابراهیم همت میپردازد. کتاب در 16 صفحه منتشر شده و محمدحسین عباسیولدی نویسندگی کتاب را به عهده داشته است. البته این سری کتابها آنقدر صفحههای کمی دارد که قادر نیست برای مخاطب نسبت به سوژهاش آگاهی چندانی ایجاد کند و فقط در حد تورقی کوتاه از زندگی شهید و آشنایی اولیه با او است. کتاب معلم فراری نوشته رحیم مخدومی را باید از آن کتابهای خوبی دانست که درمورد زندگی شهید همت نوشته شده است؛ کتابی که داستانی است و همین باعث جذب مخاطب میشود تا کتاب را بخواند. اینکه زندگی داستانی شهدا را روایت کنیم میتواند بهترین اتفاق ممکن باشد چون داستان، باعث جذب مخاطب میشود و کتاب معلم فراری هم دقیقا همین جذابیتها را دارد. کتاب نیمهپنهان یک اسطوره، کتابی است که انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده، این کتاب برای روایت زندگی شهید همت به سراغ ژیلا بدیهیان همسر شهید رفته است و همین باعث شده تا کتاب روایتهای جذابی داشته باشد. احد گودرزیانی در کتاب با این مصاحبه به ماجرای ازدواج این شهید و همسرش میپردازد و باید این کتاب را هم جزء کتابهای خوبی که درمورد شهید همت نوشته شده آورد. کتابهای آن روز در کنار تو، مجموعه نیمهپنهان ماه (همت به روایت همسر شهید) با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ، ضربت متقابل از دیگر کتابهایی است که درمورد شهید همت نوشته شدهاند. این کتابها هم ازجمله کتابهای خوب و قابلتامل درمورد زندگی این شهید هستند. اما نکته مهم اینجاست که در کمتر کتابی به بعد قهرمانی این شهید و اینکه در سن کم به جبهه رفته است و چطور توانسته این همه مسئولیت را به عهده بگیرد، پرداخته میشود؛ مسائلی که اتفاقا میتواند برای جوانان امروز جذابیت داشته باشد.
شهید حمید باکری
آنقدر زندگیاش ساده است که حتی کتابهایی که درمورد او نوشته شده هم همین سادگی را دارد. شهید حمید باکری هم از شهدای اسفند است اما کتابهایی که درمورد او نوشته شده، پرتعداد نیست. کتاب فرمانده پیشتاز، از انتشارات صریر نوشته مصطفی قلیزادهعیار است و او در این کتاب، ابتدا داستان زندگی شهید باکری را از بدو تولد تا شهادت به تصویر کشیده و سپس دلاوریها و رشادتهای او در میدان جنگ را شرح میدهد. یکی از نقاطقوت این کتاب این مساله است که نویسنده در این کتاب، همواره چند نکته را مدنظر داشته و به آن بیشتر از خود خاطرات و وقایع اهمیت میداده است و این نکات، ارائه روش زندگی، سیره جهادی، مدیریت فرماندهی، مَنِشهای والای انسانی، طرز تفکر، سرچشمه اندیشههای گرانارج و الگوی کرداری حمید باکری است که در لابهلای این خاطرههای منقول نهفته است. کتاب به مجنون گفتم زنده بمان هم دیگر کتابی است که درمورد شهید حمید باکری و توسط انتشارات روایت فتح منتشر شده است، کتابی که خیلی معمولی روایتی از زندگینامه شهید حمید باکری را آورده است. این کتاب را نمیتوان جزء کتابهای خوب طبقهبندی کرد و فقط روایتی کوتاه از زندگی شهید را دارد. در مجموعه نیمه پنهان ماه هم روایتی از زندگی شهید حمید باکری آمده و البته این مساله با روایت همسر شهید همراه است. حبیبه جعفریان ازجمله نویسندگانی است که در کتاب خاطراتی که از شهدا مینویسد سعی میکند، کامل و جامع زندگی شهید را روایت کند.
شهید حسین خرازی
نقش موثری در آزادسازی بسیاری از شهرهای کردستان داشت. اما باز هم گمنام بود و دلش نمیخواست خیلی اسمش را ببرند. شهید حسین خرازی هم از شهدای اسفند است. کتاب آقای مدیر به سیره مدیریتی این شهید میپردازد. محمد بلندیان نویسنده کتاب است و قصدش از نوشتن این کتاب را اینطور بیان میکند: «همه این روزها بهدنبال شیوه مدیریتی هستند ما شهید خرازی را داریم که با وجود سن کم، جنگ و مسئولیتی را که به او سپرده شده است، مدیریت میکند و باید همین روش مدیریت، الگویی باشد برای همه مدیران.» کتاب پروانه در چراغانی نوشته مرجان فولادوند است و او در این کتاب سعی کرده داستانهایی از مقاطع مختلف زندگی شهید خرازی را روایت کند. کتاب، زمینه داستانی دارد و البته نمیتوان آن را جزء کتابهای خوب و رو به بالا دستهبندی کرد. کتاب زندگی با فرمانده ازجمله کتابهایی است که میتوان جزء کتابهای خوب دانست، چون علیاکبر مزدآبادی با آن همه سابقه در نوشتن کتاب در حوزه جنگ توانسته عکسهای ناب و خوبی را از این شهید به همراه اطلاعات جذاب جمعآوری کند. همین موضوع، کتاب را برای مخاطب خواندنی کرده است.
از شهید خرازی کتابهای دیگری هم نوشته شده است اما همه کتابها تکرار همین چند جلد کتاب هستند و مخاطب نمیتواند چیز جدیدی را از زندگی او در آنها پیدا کند.
شهید عبدالحسین برونسی
زندگیاش سرشار از جذابیت و قصه است. برای همین سعید عاکف تصمیم گرفت تا زندگی شهید عبدالحسین برونسی را برای نوشتن انتخاب کند. او زندگی جذابی دارد اما کتابهای کمی درموردش نوشته شده است. کتاب خاکهای نرم کوشک، زندگی پرفرازونشیب این شهید است و آنقدر پرفروش است که کمتر کسی وجود دارد که اسم کتاب را نشنیده باشد. اما عامل اصلی در پرمخاطب بودن این کتاب؛ صفا، سادگی، خلوص نیت و ایمان ولایی شهید بزرگوار عبدالحسین برونسی بوده است. کتاب به زبانهای مختلف هم منتشر شده و روایتش بسیار جذاب است و میتواند مخاطب را تا آخر کتاب با خودش همراه کند. برگی از یک زندگی، کتاب دیگری است که انتشارات سوره مهر درمورد شهید برونسی منتشر کرده است. این مجموعه داستانی در رابطه با زندگی شهید عبدالحسین برونسی از سری کتابهای قصه فرماندهان است که این انتشارات منتشر میکند. نویسنده در داستان سعی کرده، زندگی او را بگوید اما جذابیت کتاب قبلی باعث کمرنگشدن این کتاب شده است.
شهید امیر حاجامینی
«روزی سر مزار امیر نشسته بودم. دیدم جوانی با ظاهری حزباللهی مانند کنار من آمد و گفت: «شما با این شهید نسبتی دارید؟!» گفتم: «من برادرش هستم» او گفت: «حقیقتش من از اول مسلمان نبودم اما بنا به دلایلی به اجبار و به ظاهر مسلمان شدم اما قلبا مسلمان نشده بودم تا اینکه برحسب اتفاق عکس برادر شما را دیدم، وقتی عکس را دیدم حال عجیبی به من دست داد. انگار این عکس با من حرف میزد، پس از آن قلبا به اسلام روی آوردم و الان مدتی است که هر پنجشنبه به اینجا میآیم.» عکسش بسیار معروف است. عکسی که از لحظه شهادتش به یادگار مانده. تا بهحال کتابی اختصاصی درمورد این شهید نوشته نشده و فقط از او در کتابهای دیگران گاهی با ذکر خاطراتی یاد شده است.
شهید مهدی باکری
همین که در آن سن کم، شهردار شده بود و در کنارش مسئولیتهای زیاد دیگری هم به عهده داشت، نشان از این دارد که زندگیاش سرشار از نکتههایی است که برای کتاب و فیلم و سریال میتواند استفاده شود.
مریم برادران در مجموعه نیمه پنهان ماه به سراغ همسر شهید مهدی باکری میرود و روایت زندگیشان را مینویسد. زندگی آنها پر از فرازونشیب است و همسر شهید سعی کرده در این کتاب، چیزی را از دست ندهد و همه جزئیاتی را که میداند روایت کند، برای همین این کتاب را میتوان جزء کتابهای خوب طبقهبندی کرد. قلم داوود امیریان همیشه جذاب است و او اینبار به سراغ زندگی شهید مهدی باکری میرود. کتاب آقای شهردار داوود امیریان از آن کتابهای خوب است. امیریان در ابتدای کتاب خود، روایت گزارشگونهای از تولد، کودکی، نوجوانی، جوانی، تحصیلات عالی، مبارزات انقلابی، پذیرش مسئولیتهای مهم اجتماعی و نظامی و سرانجام شهادت مهدی باکری آورده و سپس داستانها را شروع کرده است. امیریان در داستانهای کوتاه کتاب «آقای شهردار»، نوعدوستی، دلسوزی و مسئولیتپذیری باکری را در سالهای نوجوانی به تصویر میکشد؛ زمانی که او با وجود سرمای شدید، کتش را به ایوب، نوجوان محروم و یتیم میدهد و به همین دلیل، سرما میخورد و اسیر بیماری میشود. امیریان داستانهای او را تا مبارزات انقلابی در ماههای منتهی به بهمن 57 و سپس جنگ و لحظه شهادت دنبال میکند و از بهکار بردن طنز در خمیرمایه داستانهای کوتاه خود غفلت نمیکند. شخصیتهایی هم نقشهای فرعی را برای پیشبرد داستان بازی میکنند، رفتارهای طنزی از خود بروز میدهند که به شیرینی داستانها میافزاید. نویسنده این کتاب، خاطرات جالب و آموزندهای را برای کشف شخصیت باکری دستمایه داستانهایش قرار داده است. مثلا زمانی که او شهردار است، اما در لباس یک کارگر عملیات آسفالت شرکت میکند تا رنجهای کارگران را از نزدیک ببیند. کتاب باغ انگور، باغ سیب، باغ آینه روایت مرتضی سرهنگی از زندگی شهید مهدی باکری است. از آن کتابهایی که حال خوبی را به مخاطب میدهد و هم زندگی شخصی و هم حضور در جبههها و کارهایی را که آقامهدی در آنجا انجام داده است، روایت میکند. سرهنگی در این کتاب به سراغ همسر شهید رفته است و توانسته کتاب را با روایتی جذاب بنویسد. جزئیاتی در این کتاب آمده است که بسیار خواندنی و جدید است. کتاب مهدی باکری در اندیشه و عمل، شامل فعالیتها و مبارزات این شهید در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن و شیوه مدیریتی و فرماندهی شهید باکری در دوران دفاعمقدس نوشته حسین علایی، توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاعمقدس استان آذربایجانشرقی منتشر شده است. قابلاشاره است که اطلاعات این کتاب برای کسانی که علاقهمند به جنگ و دفاع مقدس هستند، میتواند اطلاعات بسیار خوبی داشته باشد. اما کتاب آنچنانکه باید برایش تبلیغ نشده و در کتابفروشیها پخش نشده است.
شهید هاشم کلهر
معاون گردان لشکر 27 بود و عاشق شهادت. شهید هاشم کلهر اما درمورد زندگیاش فقط یک کتاب نوشته شده است. سرسپرده کتابی است که با نظارت برادر شهید نوشته شده، این کتاب از مجموعه کتابهای بیستوهفتیهاست که سعی دارد با ادبیات داستانی سرگذشت فرماندهان و رزمندگان لشکر بیستوهفت محمدرسولالله را روایت کند. گلعلی بابایی که ناظر این کتاب بوده است در تعریف از شهید کلهر میگوید: «میتوانیم شهیدان را به دو دسته «جمالی» و «جلالی» تقسیم کنیم. برخی مثل شهید احمد متوسلیان جلالیاند و برخی مثل شهید همت جمالی هستند. هاشم کلهر که زندگی او را در «سرسپرده» میخوانیم، میبینیم که او شهید جلالی است و هیبتی پهلوانانه داشت.»
شهید عباس کریمی
عاشق چمران است و آرزویش این بود که مثل او باشد و در وصیتنامهاش هم میخواهد که او را کنار چمران دفن کنند. شهید عباس کریمی، جوانی که فرمانده بود و عاشق نیروهایش. سعید عاکف روایتکردنش متفاوت است، آنقدر خوب کتاب مینویسد که ناخودآگاه مخاطب با خواندن همان صفحههای اول کتاب مشتاق میشود تا بیشتر بخواند. اینبار او در کتاب هاجر در انتظار همین کار را با زندگی شهید عباس کریمی کرده است. حمید داوودآبادی در کتاب حجله در انتظار عباس به زندگی این شهید پرداخته است و به غیر از گفتن زندگی و کودکی، این کتاب بیشتر حاوی اطلاعاتی از فرماندهی عباس کریمی در دوران جنگ است. کتاب کامل نیست اما میتوان آن را کتاب متوسط رو به بالایی دانست چون اطلاعات دستهاولی از زندگی شهید دارد. کتاب زیر سایه عباس هم کتاب دیگری درمورد اوست. اما شاید بتوان فرق این کتاب با کتابهای دیگر را به دستنوشتههای شهید مرتبط دانست که در این کتاب آمده است و میتواند سندی بر حرفهای نویسنده باشد. کتاب مردی با چفیه سفید، هفت داستان کوتاه از زندگی شهید عباس کریمی است. مطمئنا برای نوشتن یک کتاب باید هدفی داشت کاش در مورد این کتاب تولیدکنندگان توضیحات بیشتری در مورد اهدافشان میدادند.
شهید علی جزمانی
«برادران عزیز فکر نکنید جبهه و جنگ به ما نیاز دارد و اگر ما نباشیم کار جنگ میخوابد. اصلا اینطور نیست و آن چیزی که مقدر خداوند تبارک و تعالی است، انجام میپذیرد و این ما هستیم که نیازمند این محیط هستیم تا به خودسازی و ارتقای سطح معنوی دست پیدا کنیم و انشاءالله آماده جانفشانی در راه اسلام گردیم.» این جملات بخشی از وصیتنامه اوست. کسی که همرزمانش به دانایی و توانمندی و هوش و ذکاوتش ایمان داشتند. شهید علی جزمانی.
از زندگی این شهید هم تنها یک کتاب نوشته شده است. کتاب سمتی که خداست از مجموعه بیستوهفتیهای نشر 27 بعثت که به زندگی این شهید بزرگوار در قالب داستان و روایت و مصاحبه با خانواده و همرزمان شهید پرداخته است.