مهدی سلیمانی، فعال حوزه کتاب: مدتی قبل بود که برای مصاحبه با یکی از چهرههای فرهنگی کشور قراری تنظیم کردم و برایم جالب بود که محل قرار را در ساختمان انتشارات سروش، واقع در خیابان مطهری تهران درنظر گرفته بود. برای من اتفاق مبارکی بود، زیرا پس از مدتها، هم به برخی دوستانمان در انتشارات سروش سری میزدم و هم مصاحبهام را میگرفتم. اما واقعیت این است که در همان ابتدای کار ذوقی که داشتم از دست رفت. وقتی به ساختمان انتشارات سروش رسیدم فکر کردم این انتشارات از آنجا نقلمکان کرده و به جای دیگری رفته و ساختمان را تحویل ساترا داده است، هرچند اینگونه نبود. جدای از اینکه در و دیوار «ساختمان سروش» مزین به لوگوی ساترا است، بسیاری از طبقات و اتاقهای ساختمان نیز از انتشارات سروش گرفته و به حریف پرقدرتش یعنی ساترا داده شدهاند! علیای حال در همان بدو ورود متوجه میزان علاقهمندی سازمان صداوسیما به این انتشارات شدم و سعی کردم توقع خود از این انتشارات پرآوازه را تعدیل کنم.
انتشارات سروش در سالهایی که از فعالیت آن میگذرد، بستری برای اتفاقات مبارکی بوده که در تارک این کشور باقی خواهد ماند. مجلات سروش که در دوره جدیدش از اردیبهشت 58 آغاز شد، تا امروز ادامه داشته و بالغبر 1700 شماره از آن منتشر شده است. کتابها و منشورات متعددی در این انتشارات تولید و منتشر شده که بسیاری از آنها هماکنون نیز محل رجوع مردم و دانشجویان است. طی این سالها افراد و فرهیختگان زیادی در این انتشارات رفتوآمد داشتهاند که هرکدام برای خود وزنهای بودند و هستند. سروش در دورهای محلی برای ایدههای جدید صداوسیما بود؛ برای مثال شاید بهجرات بتوان ادعا کرد روزنامه جامجم یکی از فرزندان سروش است که تاکنون به فعالیت خود ادامه داده است.
با نگاهی کلان به فعالیت و عملکرد انتشارات سروش فراز و فرودهای زیادی به چشم میخورد. در اوخر دهه80 و ابتدای دهه90 روند این انتشارات بهگونهای بود که امیدهای زیادی را زنده کرد که سروش بهسمت قلههای افتخار و روزهای اوج خود درحال حرکت است، اما باتوجه به تغییرات متعدد مدیریتی در سازمان صداوسیما، خسارتهای زیادی شامل حال این انتشارات مهم شد. صدمات واردشده و انتخاب مدیران ناکارآمد برای این انتشارات کار را به آنجا رساند که به گواه آمار و افراد مطلع، سروش در سال 96 هیچ کتاب جدیدی را منتشر نکرد و رکورد «صفر عدد کتاب» را از آن خود کرد! شاید تعجب کرده باشید، ولی درست است. این رکورد را ناشری ثبت کرده است که سابقه چاپ بیش از 1500 کتاب را در کارنامه خود دارد. آشنایان با فضای نشر بهخوبی میدانند که تولید کتاب فرآیند زمانبری است و ناشری که قصد تولید کتاب دارد، باید مقدمات بسیاری را فراهم کند تا اثر مطلوبش به مرحله چاپ برسد. درواقع مدیریت سروش در سالهای میانی دهه90 با رویکرد ضدنشری خود و اشتغال به مسائلی که باعث شد از کار و ماموریت اصلی خود غافل شود، باعث شد مدیران بعدی نیز زمان و هزینه زیادی را برای اصلاح ساختارها و زیرساختهای تولید در این انتشارات صرف کنند تا کمکم مسیر هموار شود و سروش بتواند به ریل خود بازگردد. وضعیت اسفبار انتشارات سروش و تذکرات دلسوزان حوزه فرهنگ، مدیران سازمان صداوسیما را متقاعد کرد که سروش نیازمند تغییرات اساسی است و به همین دلیل دیماه 97 بود که سازمان صداوسیما اعضای جدیدی برای هیاتمدیره سروش تعیین کرد و بهتبع آن مدیرعامل نیز تغییر کرد. رویکرد جدید فعالیتها در دوره جدید سروش با مدیریت ابراهیم شمشیری و سعید کرمی آغاز شد و باتوجه به سابقه مدیران جدید میتوان امیدوار بود سروش مجددا به دوره موفقیت خود بازگردد. البته که سال 98 و 99 سروش قابلمقایسه با چندسال قبل از آن نیست و رشد خوبی در تولید اثر، ارتباطگیری با نویسندگان، توجه به علایق مخاطب، توجه به ظرفیتهای بلااستفاده این انتشارات و... را شاهد بودیم، اما انتظارات از سروش بیش از اینهاست که مدیریت سروش نیز بهخوبی بر آن واقف است. اما نکتهای که در این بین جا دارد تا به آن پرداخته شود این است که اتفاقات خوبی که در دوره جدید رقم خورده به این دلیل بوده که هیاتمدیره و مدیران جدید سروش آشنا به فضای نشر بوده و سابقه خوبی در این امر داشتهاند. چه شمشیری که مدتها در نهاد کتابخانههای عمومی کشور فعال بوده و چه کرمی که تجربه حضور در انتشارات امیرکبیر را داشته است. اما این برای سروش کافی نیست و نیازمند تحولات دیگری است که باید در مدیریت بالادستی رخ دهد که مهمترین آن تغییر و تحول در نگاه مدیران سازمان صداوسیما به انتشارات سروش است.
صریحتر اینکه اگر میخواهیم سروش به جایگاه اصلی خود برسد و در آن مسیر گام بردارد ابتدا باید در سازمان مادر، جایگاه اصلی خود را پیدا کند و جایابی شود. بهبیان دیگر تا زمانی که مدیران سازمان به چشم یک شرکت مزاحم به آن نگاه میکنند و آن را فرزند تنی سازمان قلمداد نمیکنند و حتی برخی مدیران، از تعطیلی سروش دم میزنند، نمیتوان انتظار داشت که تغییرات اساسی را در سروش شاهد باشیم. نمونه این بیمهری و جایگاهی که سروش در صداوسیما دارد را میتوان در «ساختمان سروش» بهعینه دید؛ ساختمانی که برای سروش است ولی تماما در تصرف ساترا درآمده و حتی نام و نشان سروش را هم روی این ساختمان مشاهده نمیکنیم. با این روند بعید نیست چند سال دیگر سروش کاملا از ساختمانش جدا شود و رسما کتاب صداوسیما را مغلوب بخشهای دیگر سازمان کنند. اما واقعا چه اشکالی دارد که نگاه مدیران این سازمان فرهنگی به سروش همچون دیگر شبکههای این سازمان باشد و آن را بهمثابه یک شبکه رسانهای مکتوب درنظر بگیرند و تعاملش را با آن در این سطح تعریف کنند. هر روزی که بگذرد و سازمان نگاه خود را تغییر ندهد به ضرر مجموعه ذیل خود منتهی خواهد شد، چراکه مدیریت ناکارآمد سروش در سالهای گذشته باعث شده امروزه ناشران دیگر بخشی از بازار سروش را در اختیار بگیرند. بهنظر میرسد تعامل بهتر مدیران سازمان صداوسیما و مدیران انتشارات سروش میتواند سروشی را بسازد که همه خواهان آن هستیم.