محمدامین ذبیحی، پژوهشگر حوزه بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امامصادق(ع): انتخابات یک رویداد تاریخی برای فرآوری یک کاندیدا به کارگزار است که قرار است مردم یک جامعه درمورد آن اظهارنظر کنند. رویداد انتخابات در هر کشوری نقشهای بسیار مهمی در آینده یک کشور هم از دید بلندمدت و هم از دید کوتاهمدت دارد، پس دقیقا در این نقطه اثرگذاری است که انتخابات پرشور با مشارکت حداکثری علاج بسیاری از دردهای مزمن میشود که البته این موضوع یک معطوف دارد و آنهم این است که انتخاب درست در مسیر انتخابات رخ دهد.
مسیر انتخاب درست یک مساله چندوجهی است؛ چند وجه شامل داور انتخابات، نامزدهای انتخابات، مجری انتخابات و مردم شرکتکننده در انتخابات دارد. درست یا نادرستبودن کاندیدا و شیوه بازیگری او در انتخابات یکی از نقاط حساس و مهم اثرگذاری در انتخاب درست است. کاندیدا اعم از کاندیدای یک جبهه یا کاندیدای مستقل، بهدنبال نفوذ اجتماعی بهمعنای تغییر نگرش یا رفتارهای یک جامعه پیرامون خود است و برای این موضوع دست به دامن روشهای مختلف و متفاوتی خواهد شد. همه انسانها دو بعد هیجانی و منطقی دارند و این طبیعی است که گاهی هیجان بر منطق غلبه پیدا میکند و گاهی اوقات بهصورت برعکس منطق بر هیجان غلبه پیدا میکند. انتخابات از پدیدههایی است که جامعه ایران آن را تجربه میکند و هیجان جزء جدانشدنی جامعه در انتخابات است. این هیجانها اعم ازترس، مهرورزی، وطندوستی، تهدید، همرنگی و... همگی از سمت جبهه کاندیدا در انتخابات به وجود میآید. هیجانها یکی از امیدهای جامعه درمورد آینده هستند که دکمه فعالسازی یا خاموشکردن آن برای مدتها در دستان نامزدها قرار میگیرد.
مساله اصلی اینجاست که کاندیدا باید در انتخابات در تعامل با هیجان و منطق مردم قرار بگیرد و این تعامل میتواند مفید و مضر برای مسیر پیشرفت جامعه باشد. هیجان مفیدی که با یک منطق همراه باشد باعث امیدواری و خوشبینی خواهد شد که بهدنبال خود مسئولیتپذیری، مقاومت در مشکلات، مشارکت و... را خواهد داشت. هیجان مضر که منطقی را درون خودش قرار نداده باشد یا ظرفی پر از منطق و فلسفه غیرانسانی و غیراسلامی باشد، اثرات منفی بر جامعه خواهد داشت. کاندیدای درست چگونه با افکارعمومی مردم یک جامعه تعامل کرده و چگونه نقش خود را در افکارعمومی مشخص میکند؟
فعالیت انتخاباتی کاندیدای درست
ایستادگی بر اصول و انعطاف در فروع (گذشت در فروع)؛ اینکه فردی اصولی را در زندگی سیاسی خود تعریف کرده و برمبنای آن اصول با جامعه تعامل کند شخصیت و برند جذابی خواهد داشت، چراکه برای جامعه قابل اعتماد است و فردی نیست که با هر بادی در جامعه به هر سویی حرکت کند. این نوع از کارگزار تعامل با افکارعمومی را برمبنای اصول و فروع خود انجام خواهد داد و بهدنبال نیرنگ، حیله، دروغ و شبیه به اینها نیست و مردم جامعه این موضوع را درک میکنند. سیره امامخمینی(ره) و آیتالله خامنهای در جذب مخاطب تاکنون همین بوده که جذابیت زیادی برای قشرهای مختلف جامعه در سالهای طولانی داشته است.
شناخت مخاطب
مخاطبان رایدهی در جامعه احتمالا در نمودار نرمال قرار گرفتهاند. سیاه و سفید و خاکستری سه رنگی هستند که سه طیف این نمودار را تشکیل میدهند. لوکوموتیو رای سیاه یا سفید نظرات افراد ساکن در وسط نمودار را تغییر میدهد و نمودار نرمال، چولگی بهسمت راست یا بهسمت چپ پیدا میکند؛ به این معنا که تمایل بهسمت چپ یا بهسمت راست پیدا خواهد کرد.
کاندیدای درست باید خوب نیاز مخاطب را بداند و آن را شناسایی کند و با راهحل پیشنهادی به نیاز مردم، لوکوموتیو رای را بهسمت خود بکشاند؛ درواقع کاندیدای درست درک اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه را افزایش میدهد و فلسفه نهان در انتقال هیجانی پیام را که همان نیاز واقعی مردم است به مخاطب خود نشان میدهد. پیامهای کاندیدای درست شاخصهای عملکردی آینده نامزد در مقام کارگزار را تشکیل میدهد. کاندیدای درست درمورد نیاز واقعی و حقیقی جامعه با مردم صحبت میکند و کاندیدای نادرست یک نیاز بدلی را جایگزین نیاز واقعی میکند و روی پاسخ به نیاز غیرواقعی مانور میدهد و درک افکارعمومی را تغییر میدهد؛ طبیعتا کاندیدای نادرست پس از حضور در جایگاه ریاستجمهوری شاخصی برای سنجش و پاسخگویی ندارد و لطمه به اعتماد بدنه جامعه به حکومت میزند؛ چراکه درمورد نیاز واقعی جامعه ایدهای نخواهد داشت.
انتخاب اهداف و روشها
اهداف و روشها برای شرکت در انتخابات ازسوی کارگزار در چهار حالت مختلف قرار میگیرند که این ارزیابی مثبت و منفیبودن اهداف و روشها از جهات اخلاقی، انقلابی، توانایی در انتقال پیام، پتانسیل داشتن آن در ادراک جامعه، مراقبت از سرمایههای روانشناختی جامعه، توانایی پیادهسازی و اجرا بعد از رایآوردن و... سنجیده میشوند که کاندیدای درست باید سعی کند در شاخصهای اهداف و روشها در ناحیهای قرار بگیرد که هر دو مثبت باشد.
مشخص کردن نسبت آرمانخواهی و واقعیتها
کاندیدای درست در مناظرات انتخاباتی خودش برای تبیین مسیر انتخاب درست، آرمانها را بیان میکند و بر سر آرمانها میایستد، اما واقعیتها را هم میبیند و روی واقعیتها صحبت میکند. آیتالله خامنهای پس از انتخابات92 نکاتی را فرمودند که مرتبط با مساله کاندیدای درست است و بهگونهای آسیبشناسی مسیر انتخاب درست از زاویه کاندیدای درست است: «ما آرمانگرایی را صددرصد تایید میکنیم، دیدن واقعیتها را هم صددرصد تایید میکنیم. آرمانگرایی بدون ملاحظه واقعیتها، به خیالپردازی و توهم خواهد انجامید. وقتی شما دنبال یک مقصودی، یک آرمانی حرکت میکنید، واقعیتهای اطراف خودتان را باید بسنجید و طبق آن واقعیتها برنامهریزی کنید. بدون دیدن واقعیتهای جامعه، تصور آرمانها خیلی تصور درست و صحیحی نخواهد بود، چه برسد به دستیابی به آرمانها.
اگر بخواهیم مثال بزنیم، باید بگوییم آرمانها مثل قلهاند. کسانی که اهل گردش در کوهستان و رفتن بهسمت قلهها هستند، قله را درست تصور میکنند. رسیدن به قله، یک آرمان است؛ آرمانها را به این تشبیه کنید. انسان دوست میدارد به آن قله برسد. وقتی شما این پایین هستید، دوست میدارید بروید و برسید به آن نقطه اوج و ستیغ این بلندی و ارتفاع؛ منتها واقعیتی وجود دارد؛ اگر بیتوجه به این واقعیت بخواهید این کار را بکنید، نیروی خودتان را هدر میدهید؛ آن واقعیت این است که راه رسیدن به این قله، این نیست که شما جلوی چشمت مشاهده میکنی که حالا اینجا قله است، این هم دامنه است، بگیر و برو بالا؛ اینجوری نیست، راه دارد. اگر چنانچه شما بیاحتیاطی کردید، همینی که جلوی چشم شما است، دامنه را گرفتید رفتید بالا، قطعا به نقاطی خواهید رسید که نه راه پیش رفتن دارید، نه راه عقب آمدن. اینهایی که اهل رفتن به کوه و گردش در کوهستان هستند، چنین چیزی برایشان پیش میآید؛ برای بنده هم پیش آمده. وقتی انسان بدون آشنایی با راه حرکت میکند، به نقطههایی میرسد که راه جلو رفتن و عقب ماندن ندارد؛ با زحمت زیاد انسان باید خودش را از مشکل خلاص کند. واقعیت عبارت است از همین راه؛ راه را باید پیدا کرد.»
از زاویه کاندیدای درست این موضوع به این معناست که کاندیدای درست باید علاوهبر آرمانها درمورد برنامههای عملکردی خود صحبت کند و واقعیتهای جامعه و تزاحمهای موجود مدیریتی آنها را تبیین کند و باید بهگونهای تبیین کند که اقشار مختلف جامعه آنها را متوجه شوند. به بیان دیگر، باید یک عملکرد را نقش بزند که مبتنیبر واقعیتها و موجودیتها باشد و هم اینکه بادکنکی نباشد که پس از انتخاب بترکد و قابلیت اجرا نداشته باشد. این کار فایدههای زیادی دارد؛ افزایش فهم عمومی جامعه از مسائل مدیریتی و سیاسی، تبیین شاخصهای عملکردی رئیسجمهور آینده، پرهیز از کلیگویی و شعار ازجمله فواید واقعبینی درکنار آرمانخواهی است.
جمعبندی
یک کاندیدای درست برحسب جایگاه کاندیدا بودن در انتخابات بهدنبال نفوذ اجتماعی و تغییر نگرشهاست. کاندیدای درست باید برای مفهوم انتخاب درست مردم تلاش کند پس باید یک زمین بازی را به وجود آورد. کاندیدا باید رویکردها و اصولی را انتخاب کند که به مسیر انتخاب درست کمک کند؛ برای این کار باید کاندیدا اصول و فروع خود را مشخص کند و مخاطب خود را بهخوبی بشناسد؛ همچنین باید از بین اهداف و روشها بهدنبال مثبتترین آنها حرکت کند. کاندیدای درست نسبت خود با واقعیتهای جامعه را بهخوبی درک میکند و نیازهای اصلی جامعه را که پسزمینه فعالیتهای انتخاباتی اوست، بهخوبی میفهمد.
کاندیدای درست دوگانه عقلانیت و منطق جامعه را میفهمد و براساس هر دو عملکرد خود را مشخص میکند؛ یک عملکرد مسئولانه در برابر مردم، حکومت را مشخص میکند و در برابر سرمایههای روانشناختی جامعه، سرمایههای اجتماعی و سیاسی خود را مسئول میداند و مسئولیتپذیرانه در برابر مفهوم انتخاب درست در عرصه انتخابات حاضر میشود.