کد خبر: 52243

نقد اظهارات اخیر محمد سروش محلاتی

از نظر قرآن در برابر احتمال خیانت در تعهدات، وظیفه چیست؟

اگر قرار باشد به آیاتی برای برجام رجوع شود که حق آن را ادا کند، به آیات 12 و 13 سوره توبه نیز می‌توان استشهاد کرد: «و اگر پیمان‏هایشان را پس از تعهدشان شکستند و در دین شما زبان به طعنه و عیب‌جویى گشودند، در این صورت با پیشوایان کفر بجنگید که آنان را [نسبت به پیمان‏هایشان‏] هیچ‌تعهدى نیست، باشد که [از طعنه زدن و پیمان‌شکنى‏] بازایستند؛ چرا و براى چه نمى‏جنگید؟

سیدمحمدحسن جواهری، عضو هیات‌علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی: در سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب گویا حضرت ایشان به آیه شریفه «وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیهمْ عَلى‏ سَواءٍ ان اللَّه لایحِبُّ الْخائِنین‏» (انفال، 58) استدلال کرده‌اند: «وقتی آمریکا از برجام خارج شد دستور قرآن این است که تو هم تعهد را رها کن، با این حال باز هم دولت محترم ما تعهدات را رها نکرد.»

پس از آن آقای سروش محلاتی در استفاده امر وجوبی از فعل «فَانْبِذْ إِلَیهمْ» تردید وارد کرده که به‌معنای جواز است، نه وجوب و برای دلیل این‌طور نوشته است: «امر (فَانْبِذْ) در اینجا در مقام «دفع توهم حظر» و برای زائل کردن این پندار است که نقض عهد حتی پس از خیانت طرف مقابل، ممنوع است و در علم اصول ثابت‌شده که امر در چنین موقعیتی به‌معنی وجوب نیست و صرفا جواز و اباحه را می‌فهماند، پس معنی آیه آن است که با نقض عهد از سوی دشمنان، نقض تعهد از طرف مسلمانان «جایز» است، نه اینکه به آنها دستور داده شود که باید تعهد خود را کنار بگذارید! مشابه این ترکیب در قرآن زیاد است، مثل امر به صید پس از پایان احرام، که صید را واجب نمی‌کند: «وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا»(مائده/۲) و مثل امر به کسب و تجارت پس از نمازجمعه: «فَإِذَا قُضِیتِ الصَّلاَه فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ‌اللَّه»(جمعه/۱۰) و مثل امر در آیه: «فَإِذَا تَطَهرْنَ فَأْتُوهنَّ»(بقره/۲۲۲) و در این موارد، امر و دستور به‌معنی الزام و اجبار بر عمل نیست.» وی در ادامه با استناد به برخی اقوال گفته‌اند که خروج از برجام – که مصداقی از آیه است – بر عهده حاکم اسلامی است و خلاصه در قرآن وجوبی نیامده و به فهم خویش زیرآب استدلال را زده است.

در پاسخ به ایشان به چند نکته اشاره می‌شود:

1. اگر نقد به‌خاطر دفاع از برجام است، باید عرض شود که استشهاد به آیه مورد نظر از باب مماشات و اولویت است، زیرا در آیه سخن از وظیفه حکومت اسلامی در برابر احتمال نقض پیمان است نه خود نقض پیمان، آن ‌هم نه نقض پیمانی که بارها صورت گرفته و نه یک بار. درست مانند اینکه به کسی که والدینش را ضرب و شتم کرده، گفته شود: قرآن می‌فرماید به والدین «اُف» هم نگویید!

2. اگر قرار باشد به آیاتی برای برجام رجوع شود که حق آن را ادا کند، به آیات 12 و 13 سوره توبه نیز می‌توان استشهاد کرد: «و اگر پیمان‏هایشان را پس از تعهدشان شکستند و در دین شما زبان به طعنه و عیب‌جویى گشودند، در این صورت با پیشوایان کفر بجنگید که آنان را [نسبت به پیمان‏هایشان‏] هیچ‌تعهدى نیست، باشد که [از طعنه زدن و پیمان‌شکنى‏] بازایستند؛ چرا و براى چه نمى‏جنگید؟ آن هم با گروهى که پیمان‏هاى خود را شکستند، و عزم‌شان را بر بیرون کردن پیامبر از وطنش جزم کردند و هم آنان بودند که نخستین بار با شما جنگیدند، آیا از آنان مى‏ترسید؟! در صورتى‌که اگر مومن هستید، خدا سزاوارتر است که از او بترسید.»

3. اما نقد محمدسروش محلاتی در مورد آیه 58 سوره انفال هم نادرست است، زیرا مقام «دفع توهم حظر» یا «امر عقیب حظر» (یعنی اول نهی‌ای بیاید و بعد امری بیاید و آن نهی را رفع کند، مثل اینکه مولا امروز به عبدش که می‌خواهد میهمانی بگیرد، بگوید: میهمانی نگیر، و فردا به او بگوید: میهمانی بگیر؛ این امر بعد از نهی به معنای جواز است) درمورد کسی است که توانایی و خواهش انجام کاری را دارد و مانعی سر راه او هست، وقتی مانع برداشته می‌شود، به‌معنای جواز انجام فعل برای او و مانند او است، اما در آیه مورد استدلال قرینه‌ای بر اراده نقض از جانب پیامبر اکرم(ص) وجود ندارد که رفع مانع به‌معنای جواز انجام فعل باشد؛ از این رو قیاس آیه مورد استدلال «فَانْبِذْ إِلَیهمْ عَلى‏ سَواءٍ ان‌اللَّه لایحِبُّ الْخائِنین‏»(انفال، 58) با آیات یادشده در سخن مستشکل مع‌الفارق است.

4. بر فرض که قرینه‌ای یافت شود که پیامبر اکرم(ص) قصد نقض عهد را داشته و حظر پیشینی و منفصل (مانند:‌ یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ و...) مانع بوده و امر در اینجا به اختیار پیامبر اکرم(ص) وا نهاده شده است، باز فهم از آیه جز وجوب نیست. توضیح بیشتر اینکه:

4-1. طبق متفاهم عرفی و براساس اصول عقلائی محاوره صیغه امر از مولا به عبد برای وجوب است مگر قرینه‌ای بر اختیار و جواز دلالت کند و حظر قبل از منع به‌معنا و شرایطی که گفتیم قرینه است، لیکن این‌چنین قرینه‌ای در آیه 58 سوره انفال وجود ندارد.

4-2. نه‌تنها قرینه‌ای بر جواز وجود ندارد که در آیه مورد بحث دو قرینه وجود دارد که با ضرورت و امر وجوبی نقض سازگاری دارد؛ یعنی بر فرض که اراده پیامبر اکرم(ص) بر نقض حاصل و حظر پیشینی و منفصل – که شرح آن گذشت - برای فهم جواز از «فأنبذ» فراهم شود، باز قرائنی وجود دارد که به مخاطب می‌فهماند مقام مقام جواز و اختیار نیست، بلکه مقام وجود و فعل است. این درحالی است که در آیات مورد استدلال آقای سروش محلاتی قرینه بر خلاف وجود دارد.

  4-2-1. اما توضیح قرائن آیه مورد بحث به قرار ذیل است:

الف) قرینه اول:‌ خاتمه تمکینیه آیه یعنی «إِنَّ اللَّه لایحِبُّ الْخائِنین» است. منظور از خاتمه تمکینیه خاتمه‌ای است که بدون لحاظ آن معنای آیه مختل شده و بدفهمی به‌وجود می‌آید. این خاتمه با معنای جواز به‌لحاظ بلاغی سازگاری ندارد و به این می‌ماند که مولا به عبد بگوید: برو میوه بخر، من خوش ندارم میهمانم بدون خوردن میوه خانه‌ام را ترک کند!

ب) قرینه دوم: سیاق آیات قبل و بعد است. آیات را مرور کنیم: «پس اگر در میدان جنگ، بر آنان دست‌یافتى [با وارد کردن مجازات و عقوبت سنگین بر ایشان‏] دیگر کسانى را که دنبال آنانند [و قصد جنگ با تو را دارند] تارومار کن تا متذکر [قدرت شما] شوند [و از خیال جنگ با تو بازایستند.](57) و اگر از خیانت و پیمان‏شکنى گروهى [که با آنان هم‏پیمانى‏] بیم دارى، پس به آنان خبر ده که [پیمان‏] به‌صورتى مساوى [و طرفینى‏] گسسته است، زیرا خدا خائنان را دوست ندارد.(58) و آنان که کافرند گمان نکنند که با پیمان‌شکنى خود [بر قدرتِ حق‏] پیشى جسته‏اند، اینان نمى‏توانند [ما را] عاجزکنند [تا از دسترس قدرت ما بیرون روند.](59)»

چگونه مستشکل می‌تواند مشکل بلاغی عدم همخوانی واضح آیه مورد بحث و آیه قبل و به‌ویژه بعد را بر فرض جواز حل کند؟! آیا در فرض بقای تعهد (آن‌هم در فرضی که هنوز شکسته نشده نه اینکه مانند برجام که بارها نقض شده است!) این تضعیف «إنهم لایعجزون» نیست؟

4-2-2. اما وجود قرینه در آیات مورد استشهاد:

الف) «وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا» (مائده، ۲): 1. در ابتدای آیه حظر آمده «... لاتُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّه‏...» 2.به‌طورکلی می‌دانیم مشکل اصلی انبوه مردم در ایام حج «تامین غذا» است؛ خدای متعال ضمن توجه به حفظ حرمت محرمات احرام و تاکید روی آن‌چیزی که تامین غذا می‌کند «وَ لَاالهدْىَ وَ لَاالْقَلَئد»، بعد از احرام به مهم‌ترین نیاز توجه فرموده و اعلان رخصت می‌کند؛ چنانکه در آیه 95 همان سوره فرموده است: «یا أَیها الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقْتُلُواْ الصَّیدَ وَ أَنتُمْ حُرُم‏» و نیز آیه 96: «أُحِلَّ لَکمْ صَیدُ الْبَحْرِ وَ طَعَامُه مَتَاعًا لَّکمْ وَ لِلسَّیارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَیکمْ صَیدُ الْبرَ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا» این نشان‌دهنده اهمیت این مساله است. 3. عدم امکان صید برای همه حاجیان از مرد و زن قرینه عرفی برای جواز است.

ب) «فَإِذَا قُضِیتِ الصَّلاَه فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ‌اللَّه» (جمعه، ۱۰): اینجا نیز امر بعد از نهی مذکور در آیه است: «وَ ذَرُواْ الْبَیعَ …فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّه»، در حقیقت خطاب آیه به کسانی است که به این کار تمایل دارند و آیه پیش‌تر آنها را منع کرده بود، و به‌طور طبیعی دستوری همگانی و فارغ از پیشینه نیست که همه مردم مجبور باشند بعد از نمازجمعه بروند سراغ خرید و فروش حتی کسانی که کار آنها خرید و فروش نیست! و فهم عرف قرینه واضحی بر این مساله است درحالی‌که در آیه «فَانْبِذْ إِلَیهمْ عَلى‏ سَواءٍ» مخاطب یک نفر و او پیامبر اکرم(ص) است که قدرت بر آن کار را نیز دارد.

- «فَإِذَا تَطَهرْنَ فَأْتُوهنَّ»(بقره، ۲۲۲): این نیز امر بعد از نهی مذکور در آیه است: «فاعْتَزِلُواْ النِّسَاءَ فىِ الْمَحِیضِ وَ لَا تَقْرَبُوهنَّ حَتىَ‏ یطْهرْن‏» و قرینه اختیار کلی در روابط خصوصی و فهم روشن عرف نیز مزید بر آن است.

5. نقل اقوال در سخن آقای سروش محلاتی صرفا به‌عنوان موید است؛ از این رو وارد نقد نمی‌شویم هرچند در این خصوص نیز مجال مناقشه هست.

مرتبط ها