کد خبر: 52042

اباذر اشتری‌مهرجردی:

کارکرد نظام دانشگاهی و فرض محال دنیای بدون دانشگاه

دانشگاه و آموزش عالی وظیفه شناسایی و اولویت‌بندی نیازهای جامعه و از طرفی، خواست دولت‌ها و حاکمیت از مردم و شهروندان را تامین می‌کنند و موتور محرک صنعت اعم از بخش نرم‌افزاری و بخش سخت‌افزاری را شامل می شود.

اباذر اشتری‌مهرجردی، عضو هیات‌علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی: هابرماس معتقد است‌ مهم‌ترین ابزار شکل‌دهنده‌ تحولات و حتی خلق واقعیت جدید طی یک قرن اخیر، دانشگاه بوده است. هسته مرکزی این توان و پتانسیل، نه از محل تولید علم بلکه از طریق تولید معنا صورت می‌گیرد. از همین رو است که دانشگاه‌های نسل جدید (نسل سوم و چهارم دانشگاه‌ها) اساسا دیگر بر تولید علم و آموزش تکیه نداشته و بیشتر به‌طور کاربردی، بر انتقال دانش و از آن مهم‌تر بر جامعه‌پذیرکردن اعضای جامعه به‌طور مستقیم و غیرمستقیم پافشاری دارند. به‌طور مستقیم بر دانشجویان و اساتید و همین‌ها به‌طور مستقیم خانواده و سایر اعضای اجتماعات محلی خود را پوشش می‌دهند. به‌عبارتی ساخت و بازتولید مهارت‌های زندگی جمعی و اجتماعی، پس از خانواده، به‌عهده دانشگاه است.

دانشگاه و آموزش عالی وظیفه شناسایی و اولویت‌بندی نیازهای جامعه و از طرفی، خواست دولت‌ها و حاکمیت از مردم و شهروندان را تامین می‌کنند. موتور محرک صنعت اعم از بخش نرم‌افزاری (شامل دانش علمی، خلاقیت و نوآوری) و بخش سخت‌افزاری (شامل افراد متخصص و تکنولوژی) را شامل شده و نهایتا حلقه واسط و پیونددهنده میان جامعه و صنعت بوده و نقش میانجیگری و آینده‌نگاری دولت-ملت‌ها را ایفا می‌کند. شاید خانواده‌ها و به‌طور کلی، جامعه با امکانات امروزین دنیای مجازی و فراگیری اینترنت، نیازهای آموزشی خود را از مجاری غیردانشگاهی تامین کنند اما هیچ‌گاه نمی‌توانند نقش یادگیری و تولید و بازتولید فرهیختگی را که موتور محرک جامعه مدنی است، از غیر از دانشگاه توقع داشته باشند.

به‌عبارتی و به‌قول مرتن کارکردهای آشکار نظام دانشگاهی که آموزش باشد، قابل چشم‌پوشی و قابل واگذاری به سایر مجموعه‌های شبه‌موازی است اما کارکردهای پنهان آن به‌هیچ‌وجه قابل چشم‌پوشی و واگذاری نبوده و نیست.  حال، جامعه و دنیایی را فرض کنیم که عاری از دانشگاه و دانشگاهی است؛ عاری از فرهیخته و افرادی با مهارت‌های اجتماعی: این جامعه/دنیا در تمامی ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و زیست‌محیطی، دچار اختلال و تعارض منافع خواهد بود. اساسا فهم و دارایی حق نسبت به خود و دیگران و همچنین امید به آینده، آزادی، برابری و امکان گفت‌وگوی بینافرهنگی امکانپذیر نبود و به‌قول لیوتار، افراد، اقوام و فرهنگ‌ها به‌صورت جزیره‌هایی جدا از هم و بدون هیچ تعامل و هم‌افزایی وجود داشت. اگر چنین ‌بود، با جمعیت قریب به هشت میلیاردی و تراکم بی‌سابقه جمعیت در جای‌جای جهان، آیا محلی برای زندگی آرام و رو به آزادی و سعادت و بری از شر وجود ‌داشت؟ به‌قول لاتور، آیا فرقی میان انسان، حیوان و حتی اشیای فاقد حیات و شعور نیز در نقش‌های فرهنگی-اجتماعی متصور بود؟ پاسخ احتمالی که نه، قطعی آن، خیر است.

فاصله تغییرات و انقلاب‌های بشری شامل انقلاب کشاورزی (چند هزار سال)، صنعتی (چند صد سال)، تکنولوژیک/الکترونیک (چند ده سال) و مجازی (چند سال) رفته‌رفته، تنها و تنها به‌واسطه نقش تحولاتی و خلق واقعیات جدید توسط دانشگاه، کم و کمتر شده و شاید فرض دنیای بدون دانشگاه، اساسا فرضی محال باشد. شاید دنیای امروز ما با تمام بدی و خوبی‌هایش، دنیای ساخته‌شده توسط دانشگاه‌ها باشد و با احتیاط بتوان گفت بازی دنیای آینده، بازی دانشگاه و دانشگاهیان باشد. اما سوال اساسی اینجاست که کدام دانشگاه و کدامین دانشگاهی؟