کد خبر: 51841

3 کشور فرانسه، انگلیس و آلمان در تلاش برای افزایش فشار بر تهران با هدف اجرای یکطرفه تعهدات برجامی هستند

اروپا؛ چماق بایدن

چرا تهران با توجه به بی‌عملی اروپا در توافق هسته‌ای با ایران، به‌جای 1+5 با 1+2 مذاکره نمی‌کند؟

به نظر می‌رسد تهران باید صریح تر در این زمینه تصمیم‌گیری کند و اروپای جدید را که دیگر بیش از همراهی با آمریکا، به دنبال تامین منافعش است، محدود کند تا علاوه بر محدود کردن بازه تصمیم‌گیران، بازیگران کوچک منطقه ای را متوجه جایگاه‌شان در مذاکراتی در این سطح ‌کند.

 تروئیکای اروپایی که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا جایگاهی برای آنان در عرصه بین‌الملل قائل نبود و تلاش می‌کرد با سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه‌اش آنها را مجاب به همراهی با خودش کند، با روی کار آمدن دولت بایدن، این فرصت را پیدا کرده‌ که نقشی موثرتر در پرونده‌های بین‌المللی پیدا کند. یکی از پرونده‌هایی که ترامپ -بدون‌مشورت با شرکای اروپایی‌اش- در دستور‌کار خود قرار داد، خروج از توافق هسته‌ای با ایران بود. اکنون اروپایی که تا آخرین روزهای منتهی به 18 اردیبهشت سال 97 تلاش داشت ترامپ و آمریکا را در برجام نگه دارد و از مسیر دیپلماسی مطالبات او را پیگیری کند، 33 ماه بعد تبدیل به میانجی برای فراهم کردن شرایط ورود آمریکا به این توافق شده است؛ میانجی‌گری که بیش از اینکه بی‌طرف باشد، در طرف آمریکایی ایستاده است و منافع خودش نیز در همان سمت تعریف شده‌اند.

اروپایی‌ها با هدف ایفای نقش یک میانجی برای تسهیل بازگشت آمریکا به برجام، پنجشنبه 30بهمن‌ماه، نشستی مشترک با طرف آمریکایی برگزار کردند. در این نشست وزرای خارجه سه کشور اروپایی عضو برجام (آلمان، فرانسه و انگلیس) در پاریس با هم دیدار کردند و با «آنتونی بلینکن»، همتای آمریکایی خود از طریق مجازی درباره ایران به گفت‌وگو پرداختند. نقش اروپا برای احیای برجام با انتشار خبری درباره دعوت از آمریکا برای حضور در جلسه گروه 1+5 جدی‌تر شد. هرچند تا بامداد روز جمعه به وقت تهران، خبرگزاری فرانسه گزارش داد هنوز دعوتنامه‌ای برای حضور آمریکا در جلسه‌ای با مشارکت اعضای گروه 1+5 و آمریکا صادر نشده، ولی انتظار می‌رود این اقدام به‌زودی انجام شود، اما «ند پرایس»، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در بیانیه‌ای اعلام کرد دعوت مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا برای حضور در جلسه گروه 1+5 و ایران را خواهد پذیرفت. در این بیانیه آمده است: «ایالات متحده آمریکا دعوت مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا را برای شرکت در جلسه گروه 1+5 و ایران جهت بحث درباره یافتن یک مسیر دیپلماتیک درخصوص برنامه هسته‌ای ایران خواهد پذیرفت.»

رایزنی‌های تروئیکای اروپایی در روزهای گذشته با هدف دستیابی به یک راه‌حل برای احیای برجام پس از آن شدت گرفت که مجلس شورای اسلامی اقدام به تصویب طرحی با عنوان «اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از منافع ملت ایران» کرد. با تبدیل شدن این طرح به قانون، در گام نخست ایران غنی‌سازی 20 درصدی را در فردو آغاز کرد، اما گام مهم‌تر این قانون قرار است پنجم اسفندماه تحقق پیدا کند و ایران به اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی پایان دهد. تقریبا با اجرای این گام می‌توان گفت ایران به شرایط پیش از توافق هسته‌ای با 1+5 باز خواهد گشت. تهران می‌گوید این اقدامات براساس عدم اجرای تعهدات طرف غربی در دستور‌کار قرار گرفته است و اگر طرف آمریکایی به برجام بازگردد و تحریم‌ها را «لغو» کند و این لغو تحریم‌ها «راستی‌آزمایی» شود، تهران هم به‌سرعت به تعهداتش بازخواهد گشت. طرف دیگر این منازعه، یعنی آمریکایی‌ها و به‌دنبال آنها میانجی‌گری به نام اروپا مدعی هستند، ایران ابتدا باید به تعهداتش بازگردد و پس از راستی‌آزمایی اجرای کامل برجام، طرف غربی- احتمالا- به برجام باز خواهد گشت.

میانجی‌گری بی‌انصاف

در این بین اروپا، یعنی میانجی‌گری که قرار است نقش واسطه را بین دوطرف ایفا کند، چه موضعی دارد؟ برای درک نقش اروپا ابتدا باید به موضع تروئیکای اروپایی درباره برجام نگاه انداخت و سپس با دقت رفتار گذشته آنها را نیز بررسی کرد. در تازه‌ترین اقدام، سه کشور اروپایی درگیر برجام پنجشنبه پس از مذاکره با طرف آمریکایی در بیانیه‌ای مشترک با آمریکا با ابراز نگرانی از اقدامات اخیر ایران در تولید اورانیوم‌ غنی‌شده تا سطح ۲۰ درصد و اورانیوم فلزی، مدعی شدند این فعالیت‌ها هیچ‌توجیه منطقی‌ای برای ‌‌صلح‌آمیز بودن ندارند و تولید اورانیوم فلزی گامی اساسی در جهت ساخت سلاح هسته‌ای است. همچنین سه‌کشور اروپایی از احتمال بازگشت ایران و آمریکا به پایبندی برجام استقبال کرده‌اند. اما آنها به‌همراه آمریکا بر این نکته تاکید کردند که «عزم خود را برای قوی‌تر کردن برجام و همکاری با شریکان منطقه‌ای و جامعه بین‌المللی جهت رسیدگی به نگرانی‌های گسترده‌تر امنیتی مربوط به برنامه موشکی و فعالیت‌های منطقه‌ای ایران» جزم کنند. در این بیانیه به مسائلی همچون آزادی زندانیان دوتابعیتی و همچنین مسائل حقوق بشری اشاره شده است تا مشخص شود در دوره جدید، آمریکا و متحدانش قصد دارند بر موضوعات حقوق بشری نیز تمرکز کنند.

در بین سه‌کشور فرانسه، بریتانیا و آلمان، بریتانیا موضعی تندتر از سایر اعضا پیرامون برنامه هسته‌ای ایران گرفته و وزارت خارجه‌اش با ادعای اینکه ایران طرفی است که توافق هسته‌ای را نقض می‌کند، از ایران خواسته هرچه سریع‌تر به پایبندی کامل به تعهدات برجامی بازگردد.

برنامه هسته‌ای و اروپا

چرخش مواضع اروپا درقبال برنامه هسته‌ای ایران، پس از روی کار آمدن جو بایدن و کاهش تعهدات ایران شدت گرفت و مقامات اروپایی اظهارنظرهایی بعضا متضاد با آنچه پیش از آن مطرح می‌کردند، در دستورکار خود قرار دادند. رویکرد جدید اروپا که حتی از مواضع مقامات آمریکایی دولت بایدن نیز به‌نوعی تندتر به‌حساب می‌‌آید، این پرسش را به‌همراه داشته است که اساسا در شرایط فعلی چرا باید اتحادیه اروپا در توافق هسته‌ای با ایران حضور داشته باشد؟ ریشه حضور اروپا در مذاکرات با ایران به سال  ۱۳۸۲ باز‌می‌گردد. در بحبوحه جنگ آمریکا علیه عراق در سال ۲۰۰۳ و پس از فضاسازی علیه برنامه هسته‌ای ایران، دومینیک دوویلپن، وزیر امور خارجه وقت فرانسه، با چراغ سبز ژاک شیراک، رئیس‌جمهور وقت فرانسه، یک ائتلاف اروپایی برای مذاکره با ایران تشکیل داد. هدف از این اقدام، این بود که بر‌خلاف آمریکا که به بهانه چنین سلاح‌های کشتار‌جمعی به عراق حمله کرد، اروپا می‌خواست راه دیگری را امتحان کند و آن مسیر دیپلماسی بود. بر همین اساس، تروئیکای اروپایی فرانسه، آلمان و بریتانیا به ابتکار پاریس تشکیل شد و این ائتلاف مورد استقبال تهران قرار گرفت. اتحادیه اروپا برای پرهیز از ورود به یک جنگ تحمیلی دیگر توسط آمریکا، مذاکره درباره برنامه هسته‌ای ایران را مقدم بر گزینه جنگ دانست و برای رسیدن به یک توافق پیش‌قدم شد.

به‌عبارت ساده‌تر، در این مذاکرات اروپا عملا به‌عنوان حافظ منافع آمریکا حضور داشت و خودش به‌تنهایی فاقد نقش موثر و فعال بود و بر همین اساس نیز بدون رضایت آمریکا هیچ‌یک از وعده‌هایی را که در سه دور مذاکره به تهران داده بود، نتوانست محقق کند. با وجود این در سال 84، سیاست هسته‌ای ایران به‌صورت کامل متفاوت از قبل شد و ایران برنامه هسته‌ای خود را باسرعت توسعه داد. در سوی دیگر با توجه به ناکارآمدی تروئیکای اروپایی، مذاکرات به گروه 1+5 ( آمریکا، فرانسه، انگلیس، چین، روسیه و آلمان) توسعه پیدا کرد تا اروپا همچنان بخشی از این توافق باشد. نمایندگان ایران و 1+5، مذاکرات متعددی را در ژنو، بغداد، استانبول، مسکو و آلماتی با یکدیگر داشتند، اما این مذاکرات نیز راه به‌جایی نبرد‌؛ چراکه ایران به‌دنبال رسیدن به نتیجه بود، ولی از دودکش مذاکره با گروه 1+5 دود سفیدی به هوا بلند نمی‌شد. مشکل آنجا بود که 1+5 تحت‌ریاست یک کشور واحد، مذاکره نمی‌کرد و از طرفی، سه کشور مذاکره‌کننده عضو اتحادیه اروپا خود را مجموعه جدایی از گروه آمریکا، چین و روسیه می‌دانستند. همچنین در فرآیند مذاکره اگر نماینده اتحادیه اروپا (کاترین اشتون) درصدد انعطاف و کوتاه آمدن درباره یک موضوع برمی‌آمد، مخالفت یک کشور همه‌چیز را بر هم می‌زد. به همین دلیل بعد از هر جلسه اعضا، به‌جای اینکه موانع گذشته رفع شود، موانع جدید هم ایجاد می‌شد. این شرایط باعث شد ایران که به‌دنبال دستیابی به نتیجه بود، با وساطت عمان، در اواخر دولت دهم، دو دور مذاکرات دوجانبه محرمانه‌ را در مسقط با طرف آمریکایی برگزار کند. آنطورکه علی‌اکبر صالحی می‌گوید طرف آمریکایی در دور دوم مذاکرات حاضر به پذیرش حق غنی‌سازی ایران شده، اما تهران باید نگرانی‌های آمریکا را نیز برطرف می‌کرد. به‌هرحال این مذاکرات با توجه به انتخابات سال 92 بدون‌نتیجه به‌حال خود رها شد تا دولت بعدی در این زمینه تصمیم‌گیری کند.

اروپا و برجام

از سال 92 مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5 به سطح وزرای خارجه کشورها رسید تا شرایط برای دستیابی به توافق نهایی هر‌چه سریع‌تر فراهم شود. درحالی‌که پیش از آن و حتی در مذاکرات محرمانه عمان تلقی ایران این بود که توافق با آمریکا به معنای توافق با سایر اعضا و به‌ویژه با تروئیکای اروپایی است، در مذاکرات منتهی به برجام، فرانسه موضعی کاملا متفاوت از سایر اعضا داشت و تلاش می‌کرد تا بازیگر منحصربه‌فرد این میدان باشد. در آن زمان در ایران لوران فابیوس، وزیر خارجه وقت فرانسه، «پلیس بد» مذاکرات لقب گرفت. فرانسوی‌ها از نخستین توافق در ژنو تا توافق منتهی به امضای برجام در تیرماه 94، همواره یک بازیگر شرور در مواجهه با ایران بودند.

در نوامبر 2013 (18 آبان 92) فرانسوی‌ها با متن پیشنهادی آمریکا در مورد برنامه هسته‌ای ایران به صراحت مخالفت کردند و روند دستیابی به توافق را دو هفته به تاخیر انداختند. در مذاکرات لوزان نیز وضع به همین منوال پیش رفت و اصرار فرانسوی‌ها بر سختگیری بیشتر علیه ایران، حتی آمریکایی‌ها را نیز ناخشنود کرد. کارشکنی‌های فرانسه حتی تا روز امضای برجام نیز ادامه داشت و آن‌طور که جان کری، وزیر خارجه اسبق آمریکا نوشته، فابیوس در موقعی که 1+5 درحال نهایی کردن اسناد بوده، «سوالات جدیدی درباره توافق» داشته و از فدریکا موگرینی خواسته بود «قبل از امضای سند از جانب اتحادیه اروپا، به این سوالات پاسخ داده شود.» کری در این باره نوشته: «تعجب‌آور بود، چون قبلا با همه چیزهایی که الان با آنها مخالف بود، موافقت کرده‌ بود ولی در ژنو و لوزان و آخرین دور مذاکرات در وین هم که بودیم او عین همین حالا، «نگرانی‌های» دقیقه نودی مطرح می‌کرد. اما این بار، تأخیر انداختن فرآیند کار مخاطراتی داشت.»

کری می‌نویسد که این مذاکرات تا 9 شب ادامه داشت و درنهایت برای سرعت دادن به فرآیند کار، او جواد ظریف و فدریکا موگرینی را داخل اتاقم برده و به فابیوس پیشنهاد داده به‌جای تغییر دادن توافق که غیرممکن بود، لحن جدیدی برای بیانیه مشترک ایران و اتحادیه اروپا که قرار بود در جریان کنفرانس خبری منتشر شود، تدوین کنند. درنهایت فابیوس به این شرط حاضر به پذیرش توافق می‌شود. درباره دلیل کارشکنی‌های فرانسه در مذاکرات هسته‌ای به صراحت سخن گفته نشده اما روزنامه فرانسوی‌زبان لوموند در مقاله‌ای نوشت که با توجه به اینکه فرانسه خود را معمار مذاکرات هسته‌ای با ایران می‌داند، با مذاکرات مستقیم ایران با آمریکا، پاریس احساس می‌کند مانند گذشته نقش پررنگی در گفت‌وگوها بر سر پرونده هسته‌ای ایران ندارد و به‌رغم نقش فعال و پررنگی که در ابتدا برعهده داشت، اکنون به یک بازیگر حاشیه‌ای تبدیل شده است و بر همین اساس تلاش می‌کند با «ایفای نقش منحصربه‌فرد» وزن خود را در مذاکرات بیشتر کند. اما واقعیت عمیق‌تر از این نقش است. حداقل این را می‌توان از قراردادهایی که فرانسوی‌ها پس ازبرجام با ایران امضا کردند دریافت. می‌توان به قرارداد خرید 100 فروند هواپیما از شرکت فرانسوی ایرباس، توافق ایران خودرو با پژو سیتروئن در زمینه تولید خودرو و تاسیس شرکت مشترک، توافق سایپا با پژو سیتروئن، قرارداد 20 ساله توسعه فاز 11 پارس‌جنوبی با شرکت توتال فرانسه و... ‌اشاره کرد. در بین تمام کشورهای فعال در توافق هسته‌ای با ایران، این فرانسوی‌ها بودند که تلاش کردند با کارشکنی‌های خود، بیشترین امتیاز اقتصادی را از ایران بگیرند.

اروپا و پسابرجام

شاید بهترین تعبیر درباره نقش و توان اروپا برای حفظ برجام، جمله اوبر ودرین، وزیر خارجه سابق فرانسه باشد. او در گفت‌وگو با رادیو بین‌المللی فرانسه، به صورت شفاف و صریح درباره حفظ برجام گفته بود: «بله، طبق اصول می‌گوییم که توافق را حفظ می‌کنیم اما در عمل نمی‌توانیم.» کشورهای اروپایی پس از تصمیم ترامپ برای خروج از توافق هسته‌ای، تلاش کردند تا مانع از این اقدام شوند. آنها اگر‌چه با خواسته‌های ترامپ برای مادام‌العمر کردن محدودیت‌های هسته‌ای، برنامه موشکی و رفتار منطقه‌ای ایران همراه بودند اما برجام را دریچه رسیدگی به سایر حوزه‌ها می‌دانستند و بر همین اساس از ترامپ می‌خواستند تا به‌جای خروج از برجام، از ابزار دیپلماسی برای دستیابی به این هدف استفاده کند. ترامپ البته حاضر به این همکاری نشد و ضمن خروج از برجام، تمامی تحریم‌های تعلیق‌شده را در یک بازه 6 ماهه بازگرداند. همزمان با خروج آمریکا از برجام، ایران فرصت 60 روزه به اروپا برای تضمین منافعش داد اما این فرصت به پایان رسید و اروپا جز محکوم کردن، عملا هیچ توانی برای جبران خسارات تصمیم آمریکا نداشت. اروپا سازوکار اینستکس یا INSTEX ) Instrument in Support of Trade Exchanges) به‌معنای «ابزار پشتیبانی مبادلات تجاری» را پنجشنبه ۱۱ بهمن‌ماه ۹۷، در پاریس ثبت کرد تا غیر از فرانسه، آلمان و انگلیس نیز که سهامداران اصلی آن هستند، دیگر کشور‌های اروپایی و کشور‌های جهان ازجمله چین و روسیه نیز وارد آن شوند. این کانال اما ناتوان‌تر از آن چیزی بود که بتواند منافع ایران در برجام را تضمین کند. پس از خروج آمریکا از برجام، اروپا عملا وزن خودش در مناسبات بین‌المللی را به نمایش گذاشت و نشان داد که بدون آمریکا هیچ توانی برای بازیگری در عرصه بین‌الملل ندارد و اگر هم داشته باشد، منافعش ایجاب می‌کند که همواره با طرف آمریکایی به هر شکل ممکن همراهی کند. بر همین اساس نیز ایران ناچار شد در اردیبهشت سال 98 یعنی یک سال پس از خروج آمریکا از برجام، گام‌هایی را برای کاهش تعهدات برجامی خود بردارد.

اروپا در پساترامپ

در دولت ترامپ، کشورهای اروپایی حاضر به ریسک کردن در برابر فردی غیرقابل پیش‌بینی همچون ترامپ نبودند. آنان به‌خوبی می‌دانستند که تنها با یک اعمال تعرفه از سوی آمریکا، اقتصادشان چگونه تحت‌فشار قرار خواهد گرفت. اکنون اما با روی کار آمدن جو بایدن، اوضاع کمی تفاوت کرده است. این تفاوت بدان معنا نیست که دقیقا اروپا و آمریکا به پیش از سال 2017 بازخواهند گشت. در عصر پس از ترامپ، هیچ‌چیز مانند پیش از ترامپ در روابط دو سوی آتلانتیک نخواهد بود. ترامپ شکافی را در دو سوی آتلانتیک به وجود آورد که جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از آن به‌نوعی بیداری برای اروپا یاد کرد. این بیداری باعث شده در عصر بایدن کشورهای اروپایی احساس ‌کنند فرصت خوبی ایجاد شده تا مطالبات‌شان برمبنای منافع‌شان را مطرح کنند. یعنی اگرچه آنها در‌برابر ایران، در کنار آمریکا ایستاده‌اند، اما هریک منافعی دارند و برخلاف گذشته، به شکل مستقل‌تری دنبال حفظ این منافع هستند. یکی از گزاره‌های تثبیت‌کننده این موضوع، اظهارنظر امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه مبنی‌بر اینکه مذاکرات برجام باید «سختگیرانه‌تر عمل شود» و «کشورهای منطقه ازجمله عربستان سعودی هم در این مذاکرات مشارکت داشته باشند» است. هرچند اتحادیه اروپا،‌ سخنان مکرون‌ را «موضع شخصی» وی دانست و تاکید کرد که اتحادیه اروپا «به برجام کنونی پایبند است.» اما سخنان مکرون به‌خوبی نشان می‌دهد که هر کشور براساس منافع خودش تلاش می‌کند به برجام راه پیدا کند. فرانسه در چند سال اخیر تلاش بسیاری کرده است تا سیاست مستقلی را در اروپا اتخاذ کند و نفوذ خود را در سایر نقاط جهان به‌ویژه در آفریقا و غرب آسیا شدت بخشد. حضور مکرون در لبنان در کمتر از 2 روز پس از انفجار در بندر بیروت، سفرش به عراق و دیدار همزمان با سران قوای این کشور و حضور فعال‌تر در شمال آفریقا در راستای تامین منافع حداکثری پاریس است. فرانسوی‌ها از قدیم در این منطقه منافعی داشته و امروز هم خواهان تامین و تثبیت آن هستند. درحقیقت، اگر کشورهای خارجی را که سال‌ها در غرب آسیا و شمال آفریقا منابع را در اختیار داشتند، در یک فهرست جای دهند، فرانسه بعد از بریتانیا در رتبه دوم قرار می‌گیرد. پیشنهاد حضور عربستان سعودی در مذاکرات هسته‌ای با ایران نیز بر همین مبنا از سوی مکرون ارائه شده است تا این کشور بتواند جای پای محکم‌تری در غرب آسیا برای خود پیدا کند.

چرا اروپا باید باشد؟

ایران نزدیک به 2 دهه با اروپا در قالب سه کشور و در قالب ۱+۵ گفت‌وگو کرده است. در آن زمان تصور ما و جهان و حتی اروپایی‌ها این بود که اروپا در معادلات جهانی وزن قابل‌توجهی دارد. اما اکنون که ایران در پی خروج آمریکا از توافق هسته‌ای، پی به بی‌وزنی اروپا در معادلات جهانی برده است، چرا باید به آنها وزن و اعتبار ببخشد و اجازه دهد آنها نیز در توافق هسته‌ای با ایران باشند؟ ایران می‌تواند در مذاکرات احتمالی آینده، با حذف بازیگران خنثی در عصر ترامپ، ضمن خودداری از دادن امتیازات به این کشورها، در بازه‌ای سریع‌تر به توافق برسد. اساسا چرا در شرایطی که همه تحلیلگران عرصه جهانی معتقدند نزاع اصلی بین آمریکا و چین است و قدرت درحال حرکت به‌سمت شرق است و خود اروپا نیز برای از دست ندادن فرصت همکاری با شرق، درحال تقویت تعاملاتش با شرق است، ما باید در مذاکرات به طرفی که عملا هیچ توانی ندارد و زیرمجموعه آمریکا به حساب می‌آید، امتیاز جداگانه بدهیم؟ به نظر می‌رسد تهران باید صریح‌تر در این زمینه تصمیم‌گیری کند و اروپای جدید را که دیگر بیش از همراهی با آمریکا، به‌دنبال تامین منافعش است، محدود کند تا علاوه‌بر محدود کردن بازه تصمیم‌گیران، بازیگران کوچک منطقه‌ای را متوجه جایگاه‌شان در مذاکراتی در این سطح ‌کند.

 

مرتبط ها