کد خبر: 51769

تاریخ علم در اسلام و ایران به روایت دکتر علی‌اکبر ولایتی (مروری بر گذشته-بخش 44)

سیداسماعیل جرجانی-2

سیداسماعیل جرجانی در اوایل جوانی به نیشابور، که دارالعلم آن دوران بود، رفت. نیشابور هم منزلگاه طغرل سلجوقی و پایگاه او برای تاخت‌و‌تازهایش به نیمه غربی ایران بود، هم مرکز عمده فرهنگی آن دوران به شمار می‌رفت.

پیش از این، در ستونی تحت‌عنوان «تاریخ علم در اسلام و ایران» به تبیین مباحث علمی و دقیق تاریخ این مبحث مهم و مطرح در مجامع علمی روز می‌پرداخت. بن‌مایه این رشته‌مقالات، اساسا مباحثی بود که دکتر علی‌اکبر ولایتی در برنامه تلویزیونی «ایران» از شبکه دوم سیما بیان کرده بودند و سپس، بنا به درخواست‌های متعدد اساتید، پژوهشگران و دانشجویان، جهت تبیین دقیق‌تر مباحث و ارائه مستندات این مطالب، برای چاپ در روزنامه، تنظیم کرده بودند. روزنامه «فرهیختگان» در پاسخ به درخواست‌های مکرر خوانندگان، مطابق گذشته به چاپ این مجموعه ادامه خواهد داد. البته به‌جهت اتصال و پیوستگی مباحث، پیش از شروع مباحث جدید، نگاه و مروری خواهیم داشت به مباحث گذشته که در همین ستون منتشر خواهد شد.

سیداسماعیل جرجانی در اوایل جوانی به نیشابور، که دارالعلم آن دوران بود، رفت. نیشابور هم منزلگاه طغرل سلجوقی و پایگاه او برای تاخت‌و‌تازهایش به نیمه غربی ایران بود، هم مرکز عمده فرهنگی آن دوران به شمار می‌رفت. در این شهر، حدیث را نزد امام ابوالقاسم قُشِیری (465–376ق) آموخت.1 شیخ ابوالقاسم عبدالکریم‌قشیری از عارفان و سالکان نامدار قرن پنجم بود که در نیشابور، خلق و خواص را به فراخور حال، ارشاد می‌کرد. او و شیخ ابوسعید ابوالخیر از پیشگامان عرفان بودند که در خراسان و ماوراء‌النهر مردم را به عرفان دینی فرا می‌خواندند و هرکسی با هر مذهبی که شوقی در دل و شوری در سر داشت، از محضر آنها بهره می‌برد.2 زمانی که جرجانی به مجلس درس قشیری حاضر می‌شد، قشیری در اوج شهرت و افتخار بود؛ زیرا با به قدرت رسیدن سلطان تازه سلجوقی، یعنی آلب‌ارسلان (حکومت: 465–455ق)، و نیروگرفتن خواجه نظام‌الملک در مقام وزارت به جای عمیدالملک کُندُری، قشیری توانست بساط تعلیم و تربیت و ارشاد خلق و دعوت آنها به عرفان را گسترده‌تر کند. به علت همین اقتدار نویافته قشیری بود که وی به جرجانی اجازه تعلیم و اشاعه آموخته‌های خود را داد و چنان‌که گفته شده که وی مأذون به تعلیم و نقل چهل حدیث بوده است، هیچ شکی نیست که جرجانی متأثر از اسلام، تشیع و عرفان شیعی بوده است. شخصیت دینی و معرفتی سیداسماعیل جرجانی در سراسر مباحث مربوط به علم اعمال بدن آدمی (فیزیولوژی) در ذخیره خوارزمشاهی منعکس است. اشارات مکرر این دانشمند ارجمند به لطف ایزدی و ستایش حضرت حق در سراسر آثار وی به‌چشم می‌خورد.3

در نیشابور، سیداسماعیل جرجانی با دانش پزشکی آشنا شد و آن را نزد ابوالقاسم عبدالرحمان بن‌علی بن‌صادق نیشابوری معروف به ابی‌الصادق نیشابوری و ملقب به بقراط ثانی، یکی از شاگردان بنام ابوعلی سینا، و صاحب کتب معروف شرح بر رساله فواید اعضای جالینوس، شروح فصول بقراط، و شرح مسائل حُنَین بن‌اسحاق آموخت. ابن ابی‌صادقْ جرجانی را با طب جالینوسی آشنا کرد، زیرا خود به مکتب پزشکی جالینوسی علاقه بسیار داشت. با توجه به نقل سیداسماعیل از گفته‌های احمد فرخ درباره چشم می‌توان پی برد که او در جلسه‌های این استاد نیز شرکت می‌کرده است.4

پی‌نوشت:
1. صفا، ذبیح‌الله (1353). تاریخ ادبیات در ایران، تهران، دانشگاه تهران، ج 2، ص 316؛ خالدپور، سیروس (1377-پاییز). «پایه‌گذار نمودارِ تَب در جهان پزشکی: اخوینی بخاری»، ایران‌شناسی، سال دهم، ش 3،ص 509؛ بینش، تقی (1341-آبان). «نفائس کتابخانه آستان قدس رضوی: ذخیره خوارزمشاهی، بخش اول: معرفی کتاب و مؤلف»، نامه آستان قدس، ش 13،ص 53-52؛ امینی، فرشید (1388-تیر). «ذخیره خوارزمشاهی»، کتاب ماه علوم و فنون، دوره دوم، ش 115، ص 18.
2 . دریایی، محمد (1391). طب شیعه، میراث گرانبهای اسلام: نگرشی نوین به تاریخ تحول طب اسلامی و سنتی، تهران، سبحان نور، ص 204، 196.
3 . امینی، فرشید (1388-تیر). «ذخیره خوارزمشاهی»، کتاب ماه علوم و فنون، دوره دوم، ش 115،ص 19-18؛ دریایی، محمد (1391). طب شیعه، میراث گرانبهای اسلام: نگرشی نوین به تاریخ تحول طب اسلامی و سنتی، تهران، سبحان نور، ص 197.
4 . صفا، 1353، ج 2، ص 316؛ خالدپور، سیروس (1377-پاییز). «پایه‌گذار نمودارِ تَب در جهان پزشکی: اخوینی بخاری»، ایران‌شناسی، سال دهم، ش 3،ص 509؛ بینش، تقی (1341-آبان). «نفائس کتابخانه آستان قدس رضوی: ذخیره خوارزمشاهی، بخش اول: معرفی کتاب و مؤلف»، نامه آستان قدس، ش 13،ص 53-52؛ امینی، فرشید (1388-تیر). «ذخیره خوارزمشاهی»، کتاب ماه علوم و فنون، دوره دوم، ش 115، ص 18؛ دریایی، محمد (1391). طب شیعه، میراث گرانبهای اسلام: نگرشی نوین به تاریخ تحول طب اسلامی و سنتی، تهران، سبحان نور، ص 196.

مرتبط ها