کد خبر: 51440

سیدمهدی طالبی:

راهبرد ضدملی پهلوی در تعاملات منطقه‌ای

رژیم پهلوی نه‌تنها در انتخاب سیاست‌های منطقه‌ای خود دچار اشتباه بود بلکه از اساس در خرید تجهیزات نظامی و به‌کارگیری نیروی نظامی نیز خطاهای بزرگی مرتکب شد؛ خطاهایی که برداشت‌هایی برعکس درباره آنها وجود دارد.

به گزارش «فرهیختگان»، سیدمهدی طالبی، روزنامه‌نگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: هر کشوری براساس موقعیت خود نیازمند پیگیری سیاست‌های منطقه‌ای است. این سیاست‌ها می‌توانند با ایجاد ثبات در نواحی پیرامونی کشور تضمین‌کننده امنیت داخلی باشند. مساله سیاست‌های منطقه‌ای و هزینه‌کردهای نظامی برای حضور ایران در منطقه پیش و پس از انقلاب ازجمله مسائل مهم تاریخ و سیاست است. در این مقایسه گرچه بیشتر از نظام پهلوی نام برده می‌شود اما باید به‌یاد داشت قدرت ایران از مدت‌ها قبل از به وجود آمدن سلسله پهلوی و حتی پیش از قاجارها با تزلزل روبه‌رو شده بود. پس از سپری‌شدن دوران اولیه حکومت صفویه، دوران رکود قدرت ایران آغاز شد و به اشغال اصفهان توسط شورشیان مخالف انجامید. پس از آن نیز عثمانی بخش‌های بزرگی از کشور را اشغال کرد. این مساله با فراز و نشیب‌هایی ادامه یافت.

در دوران پهلوی این سنت دیرینه نظام‌های پادشاهی ایران به‌جایی رسیده بود که کشور بدون جنگ مناطق استراتژیکی را به روسای قبایل بحرین، جمهوری ترکیه و افغانستان واگذار کرد؛ مناطقی که وسعت آنها به‌اندازه مجموع چندین شهرستان بزرگ کشور است.

ایران درست در میانه این خاک‌بخشی‌ها در سال1351 وارد خاک عمان شد تا براساس دستور غرب، کمونیست‌ها را در مناطق صعب‌العبور و در گرمای طاقت‌فرسای مناطق مجاور اقیانوس هند سرکوب کند. این درحالی بود که محمدرضا شاه در سال1350 مناطقی از سیستان را به افغانستان داده بود و در سال1351 نیز 60بار با ارتش عراق درگیر شد. ایران در شرایطی تا سال1354 و سرکوب کامل شورشیان ظفار در عمان ماند که در تمامی این سال‌ها درگیری‌ها با ارتش عراق ادامه داشت. در سال1352، میان ایران و عراق 12درگیری و در سال بعد 10درگیری رخ داد که در آنها حتی جنگنده‌ها نیز وارد عمل شدند. با وجود این درگیری‌ها 16هزار نیروی نظامی ایران درحال جنگ در ظفار بودند بدون اینکه مهم باشد خاک خود ایران در خطر است.

رژیم پهلوی نه‌تنها در انتخاب سیاست‌های منطقه‌ای خود دچار اشتباه بود بلکه از اساس در خرید تجهیزات نظامی و به‌کارگیری نیروی نظامی نیز خطاهای بزرگی مرتکب شد؛ خطاهایی که برداشت‌هایی برعکس درباره آنها وجود دارد. در این متن به برخی نقاط مهم و برجسته تفاوت سیاست‌های نظامی و منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران با نظام‌های پیشین پرداخته‌ایم.

خریدهای غیرمنطقی و افسانه‌سازی دروغین از اف-14

در زمان شاه خرید گسترده جنگنده اف-14 بدون توجیه نظامی و مالی صورت گرفت. جنگنده اف-14 به بسیاری دیگر از کشورها همانند عربستان‌سعودی و استرالیا پیشنهاد شده بود. کاخ‌سفید حتی پیشنهاد خرید آن را به رژیم‌صهیونیستی نیز داده بود اما جنگنده‌ها براساس مجموعه‌ای از توانایی، هزینه خرید، هزینه تعمیرات، هزینه هر ساعت پرواز، هزینه ایجاد زیرساخت‌ها برای استفاده از جنگنده و مسائلی همانند این ارزیابی می‌شوند. رژیم‌صهیونیستی و عربستان‌سعودی به‌سمت خرید اف-15 رفتند؛ جنگنده‌ای که کارایی بیشتری از اف-14 داشت، هزینه خرید آن یک‌چهارم اف-14 بود، به‌دلیل هوشمندی در طراحی، تعمیراتش آسان‌تر بود، به زیرساخت چندانی برای به‌کارگیری نیاز نداشت، هزینه هر ساعت پرواز با آن کمتر از اف-14 بود و طرحی بود تکمیل‌شده درحالی که اف-14 از مشکلات موتور رنج می‌برد. ازسوی دیگر اف-14 متناسب با نیازهای نیروی دریایی آمریکا برای حفاظت از ناوگان دریایی این کشور طراحی شده بود ولی اف-15 منطبق با نیازهای نیروی هوایی آمریکا برای دفاع سرزمینی از این کشور ساخته شده بود.

شاید برخی بگویند اف-14 در زمان جنگ شکارهای زیادی داشته و به نیروی هوایی ایران و حفاظت از زیرساخت‌ها کمک بسیاری کرده است. این مساله درست است. کسی صحبت از ناکارآمدی اف-14 نمی‌کند بلکه در مقام مقایسه با اف-15 می‌توان گفت کارایی کمتری نسبت به این جنگنده داشته که ایران می‌توانسته آن را با هزینه‌ای کمتر خریداری کند. اشکال دیگری که شاید عده‌ای به این مطالب وارد کنند این موضوع است که اف-14 توان هوایی بیشتری نسبت به اف-15 دارد. جواب در این نکته است که اگر این موضوع واقعیت دارد به چه دلیل دولت و نیروی هوایی آمریکا این جنگنده را برای دفاع سرزمینی از خاک اصلی آمریکا انتخاب نکرده است؟

آمریکا در سال جاری میلادی نسل جدید جنگنده اف-15 با پسوند EX را رونمایی کرده که قرار است ارتش آمریکا آن را به‌دلیل برتری‌هایش نسبت به جنگنده نسل پنجم اف-35 به خدمت بگیرد. این درحالی است که اف-14 پس از مشکلات بسیار در سال2006 به‌طور کامل بازنشسته شد.

تانک‌های چیفتن دیگر خرید زائد رژیم پهلوی بود. این تانک با وجود نوآوری‌های بسیار هنوز تانکی متناسب میدان نبرد نبود. ازسوی دیگر در ایران آزمایش‌هایی روی آن انجام نشده بود درحالی که اگر کشوری بخواهد سلاحی تهیه کند سعی می‌کند در ابتدا یک یا دو تانک را خریداری کرده و آن را در محیط‌های مختلف مورد نیاز خود آزمایش کند. رژیم پهلوی بدون بررسی تانک چیفتن و بدون هماهنگی با فرماندهان ارشد ستاد مشترک ارتش و نیروی‌زمینی به‌طور ناگهانی قرارداد خرید تانک از بریتانیا را نهایی کرد و تعدادی از تانک‌های ساخته‌شده چیفتن که مربوط به سفارش‌های لغوشده بودند وارد ایران شدند. این درحالی بود که ایران به تانک‌های بهینه‌شده ام-60 آمریکا دسترسی داشت و شوروی نیز حاضر به فروش ادوات زرهی به ایران بود چه اینکه ایران هزاران نفربر از مسکو خریداری کرده بود. ایران تانک تکمیل‌نشده چیفتن را خریداری کرد تا خسارت‌های بریتانیا را به‌جهت سفارش‌های لغوشده‌اش جبران کند.

  پایان‌بخشی به روند جداسازی خاک ایران با هزینه نظامی هوشمند

درحالی که ایران تا پیش از انقلاب سالانه 6میلیارد دلار سلاح وارد می‌کرد در طول 8سال جنگ تحمیلی کشور تنها 5میلیارد دلار هزینه دفاع از کشور کرد. صرف هزینه‌های هنگفت شاه درحالی بود که در طول برخی نبردهای منطقه‌ای در نوار مرزی عراق، رژیم صدام موفق به اشغال برخی از مناطق ایران شده بود اما رژیم پهلوی از ترس آغاز جنگی فراگیر سکوت پیشه کرده بود. شاه در طول دهه1350 هجری‌شمسی به‌جز بحرین که به‌قول هویدا، نخست‌وزیر شاه دیگر وقت شوهردادنش شده بود، مناطق وسیعی از سیستان را به افغانستان داده و در برابر اشغال برخی از نواحی و دشت‌های منطقه غربی ایران توسط صدام نیز سکوت کرده بود.

بحرین وسعتی برابر 778کیلومترمربع دارد و 8.5برابر جزیره کیش با وسعت 91کیلومترمربعی است. برخی از مقامات رژیم پهلوی در توجیه این واگذاری به تمام‌شدن نفت بحرین اشاره کرده‌اند. محمدرضا شاه در جریان مصاحبه‌ای در توجیه این واگذاری گفته بود: «اکثریت ساکنان آن جزیره (بحرین) عرب هستند و به زبان عربی سخن می‌‌گویند. به‌لحاظ اقتصادی مجمع‌الجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند، زیرا نفت آنجا تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد. از نظر اهمیت استراتژیکی و سوق‌الجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز، آن جزایر ارزشی ندارند. از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی، دو لشکر در آنجاست.» در اینجا به چند نکته می‌توان اشاره کرد. آیا هرجایی در ایران را که در آن فارسی صحبت نمی‌شود باید داد که برود؟ گفته بود بحرین نفت و مرواریدش تمام شده بود، پس با این استدلال باید استان‌هایی مانند سمنان، سیستان‌وبلوچستان و کلا مناطق غیر نفت‌خیز و مرواریدندار را باید بدهیم به دیگران؟ محمدرضا شاه در ادامه مدعی شده بود از نظر اهمیت سوق‌الجیشی با وجود تسلط بر تنگه‌هرمز نیازی به بحرین نبود. پس حالا که تنگه‌هرمز دست ایران است آیا باید پس از تسلط بر این تنگه دیگر مناطق غیرمشرف بر تنگه‌هرمز را به دیگران واگذار کنیم و بگوییم استان اردبیل دیگر پس از تسلط بر تنگه‌هرمز نیازی نیست جزء خاک ایران باقی بماند؟

دشت ناامید دیگر منطقه‌ای است که خاندان پهلوی همانند حکومت‌های پیشین سده‌های اخیر در آن بذر ناامیدی کاشته است. این منطقه که 3هزار کیلومترمربع مساحت دارد، یک‌چهارم استان تهران با 12هزار کیلومترمربع وسعت است. درباره این منطقه نیز سران پهلوی گفته بودند چون دارای بیابان‌های لم‌یزرع بوده و مالیاتی نداشته، گذاشته‌اند افغانستان آن را دراختیار بگیرد. این منطقه به‌همراه نواحی دیگر را نخست رضاشاه و سپس در دومین قرارداد مرزی ایران و افغانستان محمدرضا شاه به افغانستان داده‌ است. با استدلال موجود باید گفت هر منطقه‌ای که مالیات ندارد یا بیابان زیاد دارد باید به دیگران بخشیده شود؟ اگر آنقدر بد بوده پس چرا افغانستان آن را قبول کرده و پس نداده است؟ پس از جداشدن قفقاز از ایران نیز دولتمردان قاجاری برای توجیه ضعف‌های خود در ایران جا انداخته بودند که خاک قفقاز شور بوده و به‌درد کشاورزی نمی‌خورده است. براساس استدلال‌های خاندان‌های پادشاهی مانند قاجاریه یا پهلوی دشمنان ایران از نوعی حماقت برخوردار بوده‌اند و بی‌دلیل نواحی غیرمرغوب را از ایران جدا می‌کرده‌اند.

  گذار از حضور منطقه‌ای دستوری به حضور درون‌زا

از اساس اینکه ایران براساس سیاست دوستونی نیکسون به‌عنوان ژاندارم منطقه نامیده شد خود نشان‌دهنده جهت‌گیری غیرداخلی حضور منطقه‌ای ایران است. ریچارد نیکسون پژوهشگری نبود که براساس یافته‌های پژوهشی بگوید ایران با قدرتش و فعالیت‌هایش تبدیل به ژاندارم منطقه شده بلکه او رئیس‌جمهور آمریکا بود و با بررسی متحدانش در منطقه غرب آسیا تصمیم گرفته بود رژیم شاه را به‌عنوان مسئول حفاظت از منافع آمریکا انتخاب کند و به ایران لقب ژاندارم منطقه بدهد.

آنچه ایران را واجد این شرایط کرده بود پیشروی شوروی در جهان و هم‌پیمانی پان‌عرب‌های منطقه با مسکو بود. در این میان باید کشوری انتخاب می‌شد که احتمال بروز کوران ناسیونالیسم عربی در آن وجود نداشت. ایران تنها کشور مناسب در منطقه بود که واجد این شرایط بود. ترکیه به این دلیل انتخاب نشد که در گوشه‌ای از غرب آسیا واقع‌شده و راهی به خلیج‌فارس نداشت، اما ایران دارای سواحل طولانی در خلیج‌فارس بود و درکنار حفاظت از منافع آمریکا در این ناحیه، مانعی برسر دسترسی شوروی به آب‌های گرم تلقی می‌شد.

ایران هر کجا که منافع غرب اقتضا می‌کرد حضور داشت حتی اگر این حضور به ضررش بود. در چارچوب رقابت‌های جنگ سرد، میان دو کشور کمونیست چین و شوروی بحران بروز کرده و در این میان آمریکا به‌عنوان قطب مخالف شوروی به حمایت از چین روی آورده بود. درسوی دیگر هند نیز با استفاده از اختلافات شوروی و چین خواهان استفاده از حمایت‌های سیاسی و به‌خصوص نظامی مسکو شده بود. در این میان پاکستان نیز مامور تنش‌آفرینی با هند و درسوی دیگر مانعی برسر رسیدن شوروی از طریق افغانستان به آب‌های گرم بود.

در این میان ایران بدون دلیل کمک‌های نظامی و سیاسی گسترده‌ای از پاکستان به عمل می‌آورد؛ کمک‌هایی که ارتباطی به همکاری با مسلمانان نداشت بلکه در راستای سیاست‌های آمریکا در آسیا و شبه‌قاره هند بود. این مساله می‌توانست رابطه تاریخی ایران و هند را بدون وجود دلیلی قابل‌توجه با بحران ریشه‌دار و طولانی‌مدت روبه‌رو کند.

درسوی دیگر ایران در هر جنگی کمک‌های نظامی گسترده و تجهیزات گرانقیمتی را برای متحدان آمریکا ارسال می‌کرد تا به‌نوعی تعهدات آمریکا در برابر آنان را انجام داده باشد. آمریکا تصمیم می‌گرفت به پادشاه مراکش برای جنگ با جبهه مبارز پولیسارو کمک کند پس به ایران دستور می‌داد و ایران نیز با پول خود سیل تجهیزات نظامی را روانه مراکش می‌کرد. آمریکا با پول و جان ایران سیاست‌هایش را پیش می‌برد بدون آنکه حتی در صحنه میدانی حضور داشته باشد.

نمونه این اقدام را می‌توان در عمان دید، جایی که آمریکایی‌ها بیرون از گود ایستاده بودند و سربازان ایرانی تنها روانه بیابان‌ها و کوهستان‌های غرب عمان شدند؛ بدون حضور مستشاران نظامی آمریکایی که درست در همان‌موقع ده‌ها هزار نفرشان در ایران فعالیت می‌کردند. این مستشاران در ایران زیاد اما در میادین نبرد حتی اندک هم نبودند، بلکه کلا نبودند. آمریکایی‌ها حتی در بحث خرید سلاح‌ها نیز با اینکه ایران همین سلاح‌ها را به دستور آمریکا به دیگران هبه می‌کرد یا اینکه با همان‌ها برای منافع آمریکا می‌جنگید، کوچک‌ترین تخفیفی قائل نمی‌شدند.

مرتبط ها