کد خبر: 51218

«فرهیختگان» گزارش می‌دهد

متغیرهای اقتصادی چگونه بر روابط ایران و چین تاثیر می‌گذارند؟

با وقوع انقلاب اسلامی و خروج ایران از بلوک غرب، روابط اقتصادی دو کشور ایران و چین به‌تدریج توسعه یافت. در این گزارش به مهم‌ترین متغیرهای اقتصادی در روابط ایران و چین پرداخته شده است.

به گزارش «فرهیختگان»، روابط ایران و چین دارای سابقه بسیار طولانی است؛ بررسی‌های مورخان بیانگر پیشینه روابط تمدنی بیش از دوهزار و ٦٠٠ ساله با محوریت جاده ابریشم بین دو کشور است. شروع روابط دو کشور در دوران جدید را می‌توان به سال 1299 شمسی با قراداد دوستی ایران و چین در رم مرتبط دانست که براساس آن دو کشور، بر سر تبادل سفیر به توافق دست پیدا کردند. با انقلاب کمونیستی چین در سال 1328 به‌علت هراس دولت ایران از گسترش کمونیسم، روابط ایران و چین به حالت تعلیق درآمد.

پیش از انقلاب اسلامی نیز برمبنای سیاست خارجی ساختارگرای کشورها، زمینه مساعدی برای برقراری و گسترش مناسبات تهران و پکن فراهم نبود. ساختار دوقطبی نظام بین‌الملل و انعکاس آن در ساختارهای منطقه‌ای موجب شد که ایران به‌عنوان عضوی از بلوک غرب در برابر بلوک شرق و اعضای آن از جمله چین به صف‌آرایی استراتژیک روی آورد. بنابراین از سال 1949 تا 1971 ایران جمهوری خلق چین را از جهت سیاسی به‌رسمیت نشناخت؛ سفر ریچارد نیکسون، رئیس‌جمهور آمریکا به چین در سال 1972 و همراهی چین با ایالات متحده علیه شوروی باعث آغاز مجدد روابط ایران و چین شد. با وقوع انقلاب اسلامی و خروج ایران از بلوک غرب، روابط اقتصادی دو کشور به‌تدریج توسعه یافت. در این گزارش به مهم‌ترین متغیرهای اقتصادی در روابط ایران و چین پرداخته شده است.

 انرژی‌

چین امروزه بزرگ‌ترین واردکننده نفت‌خام در جهان است و حدود 25 درصد از مصرف انرژی دنیا را به‌خود اختصاص داده است. براین اساس می‌توان گفت که تصمیمات این کشور می‌تواند بر تعادلات بازار انرژی دنیا تاثیرات چشمگیری داشته باشد. این کشور برنامه‌های بسیاری در زمینه افزایش تولید سوخت‌های فسیلی در داخل پکن دارد. واردات نفت چین طی سال‌های 2007 تا 2018 از 3.27 میلیون بشکه در روز به 9.26 میلیون بشکه در روز رسیده است و روند آن همواره صعودی بوده است. در سال 2012 میزان واردات روزانه این کشور5.42 میلیون بشکه بوده است. تا سال 2018 نزدیک به 70 درصد واردات این کشور افزایش داشته است. طی این سال‌ها سهم کشورها از صادرات نفت به چین دچار دگرگونی‌هایی شده است. در عین ‌حال میزان تولید نفت در کشور چین طی این سال‌های رشد چندانی نداشته و از  3.78 میلیون بشکه در روز در سال 2007 به 4.29 میلیون بشکه در روز در سال 2015 رسیده است و سپس روند نزولی را دنبال کرده است؛ اما مصرف نفت‌خام چین طی این سال‌ها همواری صعودی بوده و از 7 میلیون بشکه در روز به 13 میلیون بشکه در روز رسیده است. این میزان بیانگر رشد حدودا 85 درصدی مصرف چین طی سال‌های 2007 تا 2018 است. طبق آخرین آمار سال 2019 میزان واردات روزانه نفت چین به بیش از 10 میلیون و 180 هزار بشکه در روز رسیده است. لازم به ذکر است که شیوع کرونا نیز باعث کاهش واردات نفتی چین در سال جاری نشده است؛ واردات نفت‌خام چین در نیمه اول سال 2020 میلادی ۲۶۹ میلیون تن افزایش داشته و به متوسط 10.95 میلیون بشکه در روز رسیده است. در بین کشورهای آسیایی، عربستان بیشترین حجم صادرات انرژی به چین را دارد؛ این موضوع از دو جهت دارای اهمیت است: 1) درصورت ایجاد منازعه و اختلاف بین ایران و عربستان احتمال حمایت چین از عربستان بیشتر خواهد بود؛ 2) در شرایط تحریم امکان فروش فروش نفت ایران به چین نسبت به قبل کاهش می‌یابد. لذا دستیابی به یک توافق راهبردی دارای اهمیت است.

 مقایسه سهم کشورهای متحد و غیرمتحد با آمریکا  از بازار انرژی چین

ترانزیت‌

جغرافیا نقش مهمی در اهمیت ترانزیتی ایران در طول تاریخ داشته است؛ حامل معتقد است که جغرافیای ایران در عصر صفوی و قرار گرفتن بین دولت عثمانی و مغولستان نقش اصلی را در شکوفایی اقتصادی ایران ایفا کرده است. ایجاد سیستم پیچیده کاروان‌سراها و ورود ادویه هند، ابریشم چین و طلای غرب باعث رونق اقتصادی ایران در آن زمان شده است. جغرافیای ایران با انزوا سازگاری نداشته و مرکزیتی برای مراودات کشورهای منطقه خاورمیانه و جهان تلقی می‌شود. از همین روی چین می‌تواند با استفاده از بنادر و خطوط ریلی ایران، به توسعه صادرات خود در خاورمیانه و کسب منافع بلندمدت اقدام کند.

طبق آمار سال 1398، چین بیشترین صادرات را به کشورهای عراق و سوریه داشته که با استفاده از ترانزیت کالاهای خود از طریق ایران می‌تواند به تثبیت جایگاه خود و کسب منافع بیشتر در این راستا بپردازد. پیش‌تر طرح اتصال و توافقنامه کریدور شمال-جنوب در سال 1379 بین کشورهای ایران، هند و روسیه انجام گرفته بود اما به‌دلایلی از‌جمله ناهماهنگی نهادهای داخلی، عدم‌امکان تخلیه کشتی‌های بزرگ در بندرعباس ‌-‌به‌دلیل آبخور پایین-، تحریم‌های بین‌المللی و ساختارهای ریلی امکان بهره‌برداری مطلوب از این مسیر میسر نشده است. در این طرح قرار بود به‌جای عبور از مسیر فعلی و سنتی آن مشتمل بر تردد دریایی از اقیانوس هند به کانال سوئز و سپس به‌سمت شمال اروپا، از مسیر ایران به‌سمت قفقاز یا آسیای‌میانه و سپس روسیه و نهایتا شمال اروپا تغییر جهت دهد. با توسعه بندر شهید بهشتی چابهار در سال‌های اخیر امکان پهلوگیری انواع کشتی‌های قاره‌پیما در آن وجود دارد. از سوی دیگر با ایجاد توافقنامه با چین و ورود سرمایه‌گذاری خارجی امکان رفع مشکلات زیرساختی ممکن خواهد بود. درصورت توافق راهبردی دو کشور ایران و چین جمعیت بازار مصرفی منطقه خاورمیانه و آسیای میانه -همراه با افغانستان- حدود 490 میلیون نفر بدون درنظر گرفتن متحدان راهبردی آمریکا -امارات، عربستان و قطر- خواهد بود. این موضوع با توجه به مزیت نسبی چین در تولید اقلام مصرفی مختلف و پیشرفت‌های فناورانه می‌تواند به سودآوری حداکثری این کشور منتج شود.

وجه دیگر اهمیت ترانزیتی ایران، حضور چین در خلیج‌فارس است. اصلی‌ترین منطقه تامین انرژی چین از دیدگاه چینی‌ها، منطقه خاورمیانه خصوصا حوزه خلیج‌فارس است. از سوی دیگر حضور همه‌جانبه ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه جهت کنترل و سیطره بر اصلی‌ترین منطقه تامین‌کننده انرژی دنیا، بر وابستگی چین به منابع انرژی خاورمیانه و همچنین سرمایه‌گذاری این کشور در این منطقه تاثیرات نامطلوبی بر جای گذاشته است. تحلیلگران امنیت انرژی چین معتقدند این کشور در آینده بر سر منابع نفتی خاورمیانه با آمریکا و متحدانش وارد رقابت جدی خواهد شد؛ همچنین درک می‌کنند که کنترل نفت خاورمیانه تا حد زیادی در اختیار آمریکاست و نیز ژاپن و اروپا به‌عنوان شرکای آن، واردکنندگان مهم نفت این منطقه‌ هستند. اکنون ایران مرکز ثقل مهمی در ساختار امنیت انرژی چین محسوب می‌شود و درصورت به‌کار بردن استراتژی ژئوپلیتیکی مناسب، می‌تواند با استفاده از ژئوپلیتیک انرژی ایده‌آل به‌وجود‌آمده، وزن ژئوپلیتیک خود را ارتقا دهد. این راهبرد جدید را می‌توان حضور ترانزیتی چین در غرب‌آسیا و آسیای‌میانه از طریق ایران دانست. بندر بین‌المللی چابهار را می‌توان دروازه ورود چین برای اتصال به آسیای‌میانه و دریای مدیترانه دانست.

ایجاد وابستگی متقابل میان 2 کشور

اگرچه متغیرهای دیگری نیز می‌توانند به این دو متغیر اضافه شوند اما باید مساله انرژی و جغرافیا را در صدر این لیست قرار داد. با همکاری دو کشور در زمینه متغیرهای فوق می‌توان به شکل‌گیری روابط وابستگی متقابل بین دو کشور امیدوار بود. شکل‌گیری وابستگی متقابل اقتصادی بین چین و آمریکا یکی از دلایل پیشرفت دو کشور در قرن 21 بوده است. نتیجه طبیعی شکل‌گیری وابستگی متقابل، شکل‌گیری زمین بازی تعریف‌شده مابین ایالات‌متحده و چین بر سر منافع بود. فرآیند وابستگی متقابل طی چندین دهه، رقابت مسالمت‌آمیز در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی را بین دو کشور شکل داد.

 استمرار این رقابت مشروط به این است که هیچ‌کدام از طرفین بازی احساس زیان از این بازی نکند. درصورتی‌که یکی از طرفین این ارزیابی را داشته باشد که آنچه از این رقابت به‌دست آورده، در برابر آنچه از دست داده کمتر است، تعادل شکل‌گرفته به‌هم خواهد خورد. همان‌طور که کنت والتز، دانشمند علوم سیاسی آمریکا اشاره می‌کند: «ما هنوز باید منتظر ظهور رفتارهای توازن‌بخش در برابر آمریکا باشیم؛ هرچند با تاخیر رخ دهد.» این گفته والتز با روی کار آمدن دو رئیس‌جمهور در چین و ایالات متحده رنگ واقعیت به‌خود گرفته است.

چین با اتکا به قدرت اقتصادی خود درصدد قدرت بیشتر و تغییر شکل مناسبات بین‌الملل است. درواقع یکی از رفتارهای توازن‌بخش مورد انتظار والتز را برای چین می‌توان شکل‌گیری روابط پایدار با ایران -که در تضاد با منافع آمریکا در خاورمیانه فعالیت می‌کند- دانست. بنابراین دو متغیر ترانزیت و انرژی نقشی تعیین‌کننده در شکل‌گیری روابط میان ایران و چین دارند که درصورت تحقق می‌تواند به شکل‌گیری روابط وابستگی متقابل دو کشور منجر شود.

* نویسنده: محمدعلی رحیمی‌نژاد، دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی

مرتبط ها