کد خبر: 50984

دولت جدید آمریکا سخت درگیر بحران‌های پرشمار داخلی است اما در سیاست خارجی هم با معضلات پیچیده‌ای روبه‌روست

روزهای سخت سیاست خارجی آمریکایی

وضعیت در سیاست خارجی شاید به‌مراتب از آنچه در داخل می‌گذرد، پیچیده‌تر و پریشان‌تر باشد. ترامپ در چهار سال حضورش در کاخ سفید، همه‌چیز را به هم ریخت.

  به گزارش «فرهیختگان»، دونالد ترامپ رئیس‌جمهور سابق آمریکا از کاخ سفید رفت اما چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی، کلافی سردرگم را به جو بایدن سپرد. او تا آخرین لحظات حضورش تلاش کرد تا یک آمریکای به‌هم‌ریخته و پر از بحران را تحویل بدهد و برود. ترامپ حتی حاضر نشد با حضور در مراسم تحلیف، روند انتقال مسالمت‌آمیز قدرت را به رسمیت بشناسد. در دو هفته‌ای که بایدن اختیارات را به دست گرفته است، بیش از هرچیز درگیر حل‌وفصل بحران‌هایی بوده که ترامپ در داخل ایجاد کرده است. وضعیت در سیاست خارجی شاید به‌مراتب از آنچه در داخل می‌گذرد، پیچیده‌تر و پریشان‌تر باشد. ترامپ در چهار سال حضورش در کاخ سفید، همه‌چیز را به هم ریخت. او آمریکا را از مسیر اصلی منحرف کرد و به امید اینکه هر کشوری در برابر قدرت آمریکا ناچار به تسلیم می‌شود تا توانست بحران روی بحران چید. این بحران‌های تجمیع‌شده، شاید بزرگ‌تر از توان جو بایدن و دولتش باشد.

یکی از بحران‌های پیچیده‌ای که ترامپ برای بایدن به یادگار گذاشت، پرونده هسته‌ای ایران بود. دولت باراک اوباما پس از سال‌ها مذاکره، میانه سال 2015 توانست در قالب برنامه جامع اقدام مشترک، بخش قابل‌توجهی از توان هسته‌ای ایران را محدود کند و در ازای آن، بخشی از تحریم‌های ایران را تعلیق کند. اما دونالد ترامپ گمان می‌کرد می‌تواند این محدودیت‌ها را مادام‌العمر کند و آن را به موضوعات منطقه‌ای و موشکی نیز توسعه دهد. بر همین اساس او از توافق خارج شد، فشار بی‌سابقه‌ای را اعمال کرد و شرط‌وشروطی را گذاشت که باید ایران به آن پایبند باشد. این اتفاق نیفتاد و ایران در دولت ترامپ، یک به یک تعهداتش را در گام‌های چندگانه کاهش داد و با مصوبه مجلس شورای اسلامی، سطح غنی‌سازی خود را به همان سطح قبلی یعنی 20درصد افزایش داد و اعلام کرد اگر تحریم‌ها تا 21 تا 23 فوریه (سه تا پنج  اسفند) لغو نشود، تهران اجرای پروتکل الحاقی را هم از دستور‌کار خارج خواهد کرد. نخستین واکنش آنتونی بلینکن، وزیر خارجه دولت بایدن درباره آینده برجام، به خوبی نشان داد  چقدر کلاف این برنامه جامع در هم پیچیده است. بلینکن چهارشنبه گذشته در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود در اظهارنظری که هیچ نوآوری‌ای در آن مشاهده نمی‌شود، خواستار این شده که ایران به تعهدات برجامی خود بازگردد و این تعهدات توسط آژانس انرژی اتمی راستی‌آزمایی شود تا پس از آن دولت بایدن «تیم قدرتمندی» را برای بررسی این موضوع تشکیل دهد و یک توافق بلندمدت‌تر و مستحکم‌تر را با ایران دنبال کند. این اظهارنظر وزیر خارجه آمریکا را شاید بتوان پاسخ مناسبی به اظهارات رمانتیک حسن روحانی برای بازگشت به برجام با یک امضا در آمریکا و یک امضا در ایران دانست. اما چگونه می‌توان فهمید این اظهارنظر بلینکن یک بلوف است یا یک سیاست خارجی طراحی شده؟ برای پاسخ به این سوال باید با نگاه بازتری به تحولات نه در غرب آسیا که در سراسر قاره کهن چشم دوخت و دید اوضاع آمریکا در این قاره به چه شکل است؟

چین و شی جین پینگ

جک دتچ و رابی گرامر در مقاله‌ای که برای فارین پالیسی نوشته‌اند که «لیست کارهای بایدن در سطح جهانی درحال حاضر کمی پیچیده‌تر شده است. بایدن با یک چین درحال احیا روبه‌رو است و تحت‌فشار کنگره برای از بین بردن روابط با شرکای عربش نیز هست.» اما آمریکا برای احیای روابط با چین با یک دیوار محکم به نام شی جین پینگ مواجه است. مجله بیزنس‌ویک، بهبود رابطه آمریکا و چین را منوط به اراده و تمایل شى‌جى‌پینگ می‌داند و می‌نویسد: «مساله این است که کسى نمى‌داند شى چه مى‌خواهد بکند. اولا او هیچ‌گاه در سخنانش از برنامه‌هایش نمى‌گوید و دوم اینکه هرگز در سخنانش نامى از آمریکا نمى‌برد. گروه بین‌المللی بحران هم در مقاله‌ای مفصل، 19 مورد پیشگیری از درگیری برای دولت بایدن را تشریح کرده است. یکی از مسائل موردتوجه این گروه، تنش‌های آمریکا و چین است. براساس آنچه این گروه نوشته «پرداختن به قدرت رو به‌ رشد چین به‌طور حتم در اولویت اولویت‌های سیاست خارجی دولت جدید خواهد بود. روابط ایالات‌متحده و چین، حداقل تا دهه آینده، نظم جهانی را تعریف می‌کند. اینکه آیا تیم بایدن می‌تواند راهی برای ایجاد یک رابطه کمتر خصمانه با چین نسبت به دولت ترامپ پیدا کند، باید مشخص شود. این دو غول باید راهی برای کنترل تنش‌هایی پیدا کنند که با افزایش قدرت ادعای چین و واکنش ایالات‌متحده، بی‌وقفه به وجود خواهد آمد. دریای چین جنوبی مسلما جایی است که رقابت ایالات‌متحده و چین بیشترین خطر را برای رویارویی باز دارد. اگرچه تنگه تایوان یک نقطه اشتعال احتمالی است، اما دریای چین جنوبی که بیش از یک‌سوم حمل‌ونقل تجاری جهانی از طریق آن انجام می‌شود، مسلما در جایی است که رقابت ایالات‌متحده و چین بیشترین خطر را برای رویارویی باز دارد.»

ایالات‌متحده احتمالا با همان تاکتیکی که در تلاش برای محدودکردن فعالیت‌های چین در دریای چین جنوبی به کار برده است، ادامه خواهد داد. این اقدامات شامل آزادی عملیات ناوبری، تمرینات نظامی با متحدان مختلف، محکومیت عمومی اقدامات چین و فشارهای دیپلماتیک و تحریم‌ها علیه شرکت‌های چینی است که همچنان از طریق ساخت‌وساز در مناطق موردمناقشه به پیشرفت پکن ادامه می‌دهند. آمریکا البته تنها کشوری نیست که نگرانی از آینده چین دارد. استرالیا، هند و ژاپن نیز نگرانی‌های کاملا درستی درباره چین دارند. برای آنها زندگی با چین قدرتمندتر ناخوشایند خواهد بود. برهمین اساس نیز گروه غیررسمی گفت‌وگوی امنیتی چهارجانبه یا «کوآد» با همکاری آمریکا، هند، استرالیا و ژاپن ایجاد شد تا با افزایش همکاری نظامی و تجاری، اتحاد خود را قوی‌تر کنند و بتوانند مانع رشد بیشتر نفوذ چین در منطقه هند-آرام شوند. اما اصلی‌ترین ابزار آمریکا برای مهار چین براساس نگاه تحلیلگران فارین‌پالیسی، اثربخش نخواهد بود؛ چراکه اولا چهار کشور دارای منافع و آسیب‌پذیری‌های ژئوپلیتیکی متفاوت هستند و ثانیا آنها در یک بازی اشتباه هستند. بازی بزرگ استراتژیک در آسیا نظامی نیست بلکه اقتصادی است. بین این کشورها، استرالیا آسیب‌پذیرترین کشور است؛ چراکه از نظر عملکردی به یک استان اقتصادی چین تبدیل شده است. در سال‌های 2018-2019، 33درصد از صادرات استرالیا به مقصد چین بوده است و تنها پنج درصد آن به ایالات‌متحده رفته است. اگر تنها چین کمی از اقدامات استرالیا ناراحت شود، اقتصاد این کشور دچار لطمه شدید خواهد شد. هند نیز با وجود اختلافات با پکن، از هرگونه فعالیت علیه چین جلوگیری خواهد کرد. نزدیک شدن روابط ژاپن و چین نیز گواه این مساله است. ژاپن نیز آسیب‌پذیر است اما به روشی دیگر. ژاپن در جنوب‌شرق آسیا، همسایگان غیردوستانه‌ای مثل چین، روسیه و کره‌جنوبی دارد. روابط با هر سه دشوار و حتی پرتنش است. ژاپنی‌ها کاملا آگاه هستند که اکنون باید دوباره با چین بسیار قدرتمندتر سازگار شوند. مجموع این شرایط نشان می‌دهد مهم‌ترین ابزار آمریکا برای تقابل با اژدهای زرد چقدر توان عملیاتی دارد. با این حال آمریکا در دولت بایدن نیز ناچار خواهد بود برای مقابله با چین و جلوگیری از تبدیل این کشور به بزرگ‌ترین اقتصاد دنیا، راهبردهای متنوع را آزمایش کند.

غرب آسیا و مهار ریاض

به‌همان میزان که آمریکا درگیری‌های خود را گسترده‌تر کند، از پرونده چین دور خواهد شد. این مهم‌ترین تجربه‌ای است که دونالد ترامپ در چهارسال گذشته برای بایدن به یادگار گذاشته است. سیاست‌های تهاجمی ترامپ علیه چندکشور، توان واشنگتن را رو به تحلیل برد و همین باعث شد در هیچ‌پرونده‌ای نه در چین، نه ایران، نه کره‌شمالی و نه حتی عراق و سوریه نیز موفق عمل نکند. حالا جیک سالیوان، مشاور امنیت ملى بایدن می‌گوید‌ تمرکز سیاست خارجى آمریکا باید از خاورمیانه به شرق‌آسیا (چین) تغییر کند. برای این شیفت معنادار که در اسناد امنیت ملی ترامپ هم بر آن تاکید شده بود، نیاز است در غرب ‌آسیا آرامشی نسبی پدید‌آید. یکی از موانع اصلی بحران در غرب‌آسیا، عربستان‌سعودی است. بر همین اساس نیز وزارت امور خارجه آمریکا با توقف فروش اسلحه به عربستان‌سعودی و امارات متحده عربی (امارات متحده عربی) موافقت کرد ترقی‌خواهان دموکراتی که با معاملات تسلیحاتی با ریاض مخالفت کرده بودند، یک پیروزی سریع به‌دست آورند. گرچه ممکن است این به‌معنای لغو فروش سلاح نباشد اما واضح است که دولت بایدن پس از چهارسال هم‌آغوشی ریاض با ترامپ، سختگیرانه‌تر با آن برخورد کند. آمریکا برای مهار مطمئن‌تر عربستان و ولیعهد ماجراجویش، می‌خواهد اطلاعات آمریکا درباره جزئیات دست داشتن محمد بن‌سلمان در قتل جمال خاشقچی روزنامه‌نگار مخالف را منتشر کند.

برجام یا چین؟ کدام مهم‌تر است

اگر قرار بود آمریکا با حضور در غرب آسیا دستاوردی داشته باشد، در این 20 سال این دستاوردها یک‌به‌یک خودنمایی می‌کرد اما بزرگ‌ترین منفعت از ماجراجویی‌های جنگ‌طلبانه آمریکایی‌ها را چینی‌ها بردند و توانستند در سایه مشغولیت آمریکا، اقتصادشان را بزرگ و بزرگ‌تر کنند. آمریکا کمی دیر متوجه این امر شد اما تلاش کرد افسار اژدهای چینی را بکشد. دولت ترامپ اگر در پرونده هسته‌ای ایران به موفقیت دست پیدا می‌کرد، با خیال آسوده سراغ چین می‌رفت اما ناآرامی‌ها در خلیج‌فارس و منطقه، آنها را ناچار کرد بار دیگر بخشی از توان‌شان را در غرب‌آسیا متمرکز کنند. این اتفاق نیفتاد و ایران دربرابر ابزارهای قهری ازجمله تهدید و استفاده از زور و همچنین تحریم‌های سنگین دربرابر بی‌منطق‌ترین افراد، تسلیم نشد و درعوض با کاهش تعهداتش، برنامه هسته‌ای را به پیش از برجام بازگرداند. اگر دولت بایدن بخواهد وسوسه شود و برای ایران شرط‌وشروط بگذارد و بازگشت به توافق را به مسائل دیگر مرتبط کند، ایران گام‌های بعدی را نیز برخواهد داشت و این به‌معنای گسترده شدن زمین درگیری آمریکا در قاره کهن خواهد شد. اما این رویکرد در تعارض با سیاست خارجی بایدن است و او نمی‌تواند از چین چشم بردارد، بنابراین نیازمند بازگشت به برجام و حل بخشی از بحران‌های موجود در غرب‌آسیاست. این بازگشت احتمالی بی‌ارتباط با گزینه‌های روی میز ایران نیست. برای درک این موضوع کافی است تصور شود که ایران پس از خروج آمریکا از برجام، هیچ‌تعهدی را کاهش نمی‌داد؛ در آن صورت آیا دولت آمریکا سخنی از بازگشت به برجام به‌میان می‌آورد؟ این مثال به‌خوبی نشان می‌دهد که تهران بدون در اختیار داشتن ابزارهای متنوع به‌ویژه درقالب برنامه هسته‌ای، هیچ‌شانسی برای احیای توافق هسته‌ای ندارد. تا یک‌ماه دیگر ایران به‌طور رسمی اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را متوقف خواهد کرد. تا آن موقع این طرف غربی است که باید سبک و سنگین کند که اولویتش چین است یا قرار است چهارسال دیگر در باتلاق غرب‌آسیا دست‌وپا بزند.

 

مرتبط ها