به گزارش «فرهیختگان»، سوم بهمنماه 99 جنوبشرق کشور دچار توفان ریزگرد کمسابقهای با قطر هزار کیلومتر شد. از جنوب خراسانجنوبی آغاز شده و سرتاسر استان سیستانوبلوچستان و جنوب کرمان را در بر گرفت. 20 شهر مانند ایرانشهر، ریگان، زابل، مناطقی از بیرجند، بم و فهرج و هزار روستا دچار توفان ریزگرد شدند و وضعیت هوا خطرناک اعلام شد و شاخصها به بالای عدد ۵۰۰ رسید. خسارتهای زیادی در بخش کشاورزی، باغات و اراضی زراعی به بار آمد. فقط در رودبار بیش از 200 میلیارد و در دلگان 120 میلیارد تومان خسارت وارد شد. کشاورزان این منطقه یکشبه حاصل تلاش چندینماهه خود را از دست دادند و به علت بیمه نبودن محصولات در این شرایط اقتصادی به ورطه فقر و بدهکاری افتادند. همچنین شدت توفان منجر به قطع برق و قطع راه روستایی شده و ارتباط جاده اصلی مسیر زاهدان- کرمان، فهرج–زاهدان، ریگان–ایرانشهر، نرماشیر-بم و زهکلوت به دلگان در سیستان و بلوچستان و زهکلوت به رودبار قطع شد. بر اثر توفان شن قطار زاهدان-کرمان از ریل خارج شد. یک دستگاه اتوبوس نیز از جاده خارج شد که خوشبختانه مسافران آسیب ندیدند. صدها نفر به مراکز درمانی مراجعه کردند. اما ریزگردها مدتهاست که در جنوبشرق جولان دادهاند و سالهاست مردم محروم این مناطق با این معضل دست به گریبان هستند.
این توفان ریزگرد گسترده که زندگی میلیونها نفر در جنوبشرق کشور را متاثر کرد، زنگ هشدار وقوع بحران زیستمحیطی در جنوبشرق کشور را جدیتر به صدا درآورده است. بحرانی که حداقل یک دهه از آغاز آن گذشته است و هر سال بر دامنه و شدت و گستره آن در جنوبشرق کشور افزوده میشود ولی چشم بینا و ارادهای از سوی نهاد مسئول دیده نشده است. پیش از این در سال 95 شهر زابل در منطقه سیستان در شمال استان سیستانوبلوچستان و در مجاورت دریاچه خشکیده هامون از سوی سازمان بهداشت جهانی از بین 3 هزار شهر از 103 کشور جهان بهدلیل وقوع توفانهای مداوم ریزگرد از بستر دریاچه هامون بهعنوان آلودهترین شهر جهان شناخته شد و باعث رتبه اول شیوع بیماری سل در کشور و افزایش مهاجرت، بیماریهای چشمی و تنفسی و بیکاری و فقر گسترده شد. اما این لکه سیاه در کارنامه مسئولان و زجر مردم باعث تکان مسئولان و توجه سیاسی و ریالی نشد.
طی دهههای اخیر بهویژه دهه 90 با اقدامات توسعهای افسارگسیخته و با بیمسئولیتی نسبت به تبعات زیستمحیطی، تالابهای جنوبشرق کشور خشکیده است و بحرانهای زیستمحیطی و اقتصادی-اجتماعی در استانهای جنوبشرق کشور افزایش یافته است. مناطقی که از محرومترین نقاط کشور در امکانات و حمایت و درآمد هستند. پیرو سدسازیهای متعدد، تالاب هامون در سیستان و تالاب جازموریان در مرز کرمان و سیستان و بلوچستان اکنون به بیابان هولناکی تبدیل شدهاند. دریاچه هامون با احداث سد کجکی و بند کمالخان روی رودخانه هیرمند توسط دولت افغانستان و قطع جریان ورودی به ایران و عدم احقاق حقابه ناچیز ایران از سوی دولت ایران و دستگاه دیپلماسی کشور به کانون اصلی ریزگرد در جنوبشرق تبدیل شده است. اما منشأ جدیدتر و داخلی ریزگردهای جنوبشرق در داخل کشور و با اقدامات توسعهای بیقاعده منطقه جازموریان است که زندگی یک میلیون نفر در کرمان به آن وابسته است. همچنین مناطق غربی سیستانوبلوچستان چه در اقتصاد و چه در محیطزیست به این دریاچه وابسته است و اکنون در محاصره ریزگردهای این دریاچه هستند. در طول چند دهه گذشته بیش از ۳۰ سد مخزنی کوچک و بزرگ روی هلیلرود ساخته شده است. میران برداشت آب از هلیلرود در جنوبشرق کشور بهشدت افزایش پیدا کرده است. فعالیتهای معدنی در سرچشمه هلیلرود افزایش پیدا کرده و طرحهای انتقال آب مدام و پیوسته درحال اجراست. حقابه جازموریان که حدود ۱۵۰ میلیون مترمکعب در سال است، نادیده گرفته شده و به صنعت و معادن اختصاص داده میشود. پیشتر سال 71 نیز سد جیرفت ساخته شد، بخشی از آب رودخانه بمپور و رودخانه حلیمرود را به جازموریان میریختند و قرار بود یک دریچه برای ورود دائمی آب به این تالاب اختصاص داده شود ولی از روزی که سد افتتاح شد، هیچ آبی به این تالاب از سد جاری نشد.
وزارت نیرو در کنار دستگاه دیپلماسی با عدم احقاق حقابه هامون از افغانستان و عدم برنامهریزی برای تامین نیازهای افغانستان و نیز احداث سدهای متعدد روی هلیلرود بدون دادن حقابه دریاچه جازموریان و نیز انتقال آب سرچشمه آن برای صنایع بالادست در کرمان و نیز احداث سد پیشین و سد زیردان در بلوچستان و عدم تکمیل شبکه پاییندست و قطع جریان طبیعی رودخانهها و تحمیل خشکسالی به منطقه دشتیاری باعث فقر و مهاجرت و بیآبی مردم جنوبشرق شده و زندگی میلیونها نفر از مردم ایران را در این خطه دچار چالش جدی و چندبعدی کرده است. لذا بازنگری و توجه هرچه سریعتر به این اهمال و قصورها و سوءمدیریتها و تجدیدنظر در جانبداریهای وزارت نیرو و صمت به نفع شرکتهای صنایع سنگین و آببر و انتقال آب و سدساز و لولهکش و تلاش برای احیای تعادل زیستمحیطی منطقه و اولویتبخشی به حیات اجتماعی میلیونها نفر از مردم حوضههای آبریز رودخانهها و دریاچههای منطقه مطالبه جدی مردمان جنوبشرق است. تبعات این بیتوجهی بسیار سنگین خواهد بود و کشور را طی دهه آینده دچار بحرانهای امنیتی- اجتماعی- اقتصادی و زیستمحیطی گستردهای میکند. زنگ هشدار بحران دهه آینده جنوبشرق سوم بهمنماه به صدا درآمد.
* نویسنده : مجتبی جهانتیغ،فعال اجتماعی