به گزارش «فرهیختگان»، بیایید بحث را از اینجا شروع کنیم، در اوج آشوبهای اخیر در ایالاتمتحده که منجر به حمله طرفداران ترامپ به کاخ سفید شد، امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه شبانه ویدئویی دوزبانه فرانسوی-انگلیسی منتشر کرد و با انتقاد از اتفاقات آمریکا گفت که ما به دموکراسی آمریکایی اعتقاد و ایمان قلبی داریم! بماند که این ویدئو از فاصلهای نهچندان دور از نقاطی منتشر میشد که جلیقهزردها درحال کتک خوردن و بازداشت بودند؛ اما از قضا همین مدل نگاه به ایالاتمتحده را نیز برخی در ایران دارند و سالهاست ایالاتمتحده اعم از جامعه آن و سیستم حاکم را بهگونهای توصیف میکنند که گویی برتر از آن در عالم نیست و احدی در جهان که بهدنبال آرمان زندگی بشری است باید الگوی ایالاتمتحده را مقابل خود گذاشته و نعل به نعل پیاده کند. این دست افراد عموما در مقابل این وضعیت توصیفی از آمریکا، جامعه ایرانی را زیر سوال برده، تحقیر میکنند و تنها راه نجات و عافیتش را حرکت بهسمت آمریکا و دموکراسی آن میدانند.
قبل از اینکه به این موضوع بپردازیم که چه کسانی در ایران چنین تئوریهایی در ذهن دارند و بابت آن حاضرند هر عبارت تحقیرآمیزی را به جامعه ایرانی و حاکمیت آن الصاق کنند، اجازه دهید بهصورت اجمالی بررسی کنیم که در ایالاتمتحده چه اتفاقی رخ داده و چه بلایی بر سر مفهومی به نام دموکراسی آمده است. در جریان این بررسی 3 نکته مهم را متذکر خواهیم شد و همزمان توضیحاتی را درباره مواضع برخی افراد یادشده بیان خواهیم کرد.
دیکتاتوری با 74 میلیون رای!
چه کسی نماد آمریکا و دموکراسی آمریکایی است؟
در انتخابات اخیر آمریکا، جو بایدن کاندیدای پیروزی قریب 81 میلیون رای آورده و دونالد ترامپ تنها با حدود 6 میلیون رای اختلاف پشتسر او ایستاده است. 6 میلیون اختلاف عددی حدود 5/4درصدی از میان 155 میلیون شرکتکننده است و قاعدتا آنقدر بالا نیست که بتوان گفت اختلاف فاحشی میان دو نامزد وجود داشته است. این صرفنظر از ساختار و سازمان انتخابات آمریکاست که حتی ممکن است فردی که درمجموع آرا، سبد بالاتری را به خود اختصاص داده باشد در رایگیری میان کالجهای انتخاباتی، نهایتا بازنده تلقی شده و از گردونه رقابت حذف شود. مانند اتفاقی که برای هیلاری کلینتون در دوره قبلی افتاد. در چنین شرایطی نامزد بازنده، شکست خود را قبول ندارد و به راههای مختلفی برای برگرداندن آرا متوسل میشود. آخرین نمونه آن هم دعوت از هواداران خود برای حضور در خیابانهای اطراف ساختمان کنگره برای اعتراض بود، اتفاقی که نهایتا موجب حمله به ساختمان نهاد قانونگذاری آمریکا و فتح آن توسط معترضان شد. اتفاقی که حداقل 4 کشته در پی داشت.
اولین نکته از آن 3 مورد یادشده را باید در همینجا ذکر کنیم. ایالاتمتحدهای که قبله آمال برخی در ایران است، با اکثریت آرای مردم این کشور رئیسجمهوری دارد که بهواقع و تصدیق هر فرد منصفی روی کرهزمین، نمونه بارز و غیرقابل انکاری از نژادپرستی، دیکتاتوری، بیعقلی و تروریسم است. این فرد زورگوی ظالم با رای اکثریت مردم آمریکا 4 سال رئیسجمهور این کشور بوده و اکنون هم که شکست در انتخابات را تجربه کرده (هرچند آن را قبول ندارد و میگوید آرای واقعی بیشتری داشته)، همچنان حدود 46درصد آرای آمریکاییها را در سبد خود دارد.
نکته جالبتوجهی که در بسیاری از تحلیلهای اخیر میتوان آن را بهخوبی مشاهده کرد این است که این سبد رای دونالد ترامپ از قضا کیفیت بالایی هم دارد، یعنی قریببهاتفاقشان ازجمله هسته سخت حامیان وی هستند و با ایده و تفکرات رادیکال او بهخوبی آشنایی دارند و از آنها حمایت میکنند و این همان نکته مهمی است که اکنون کار برخی حامیان آمریکا در داخل ایران را دشوار کرده است، چراکه نمیتوانند بهسادگی بگویند دونالد ترامپ نمادی از جامعه آمریکا و سیستم حاکم بر آن نیست و از گوشهای آمده و حالا هم رفتنی شده است.
حمله به قلب دموکراسی
دومین نکته درمورد اتفاقی است که در آمریکا و در جریان فتح ساختمان کنگره توسط حامیان ترامپ رخ داده است.
جامعه بهاصطلاح مترقی ایالاتمتحده یک آشوب کوچک و یا دعوای نژادی را تکرار نکرده، هرچند آنها هم مذموم است و نشان از غلبه یک فرهنگ نکوهیده بر بخش بزرگی از جامعه آمریکا دارد اما در این یک مورد گلچینشدهای از حامیان 74 میلیونی ترامپ، نه اینکه ساختارهای قانونیای را که خود فراهم کردهاند، هم برنمیتابند که نماد دموکراسی و قانون را که همان مجلس یا پارلمان است، فتح میکنند، بر کرسیهای آن تکیه میزنند و چنان این سازمان و ساختار را به سخره میگیرند که حتی خود آمریکاییها هم نمیتوانند بعد از آن سر بلند کنند و آن را سانسور کرده یا پوشش دهند.
مراجعه کنید به اظهارات ریچارد هاس، رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا تا ببینید یکی از باسابقهترین سیاستمداران و دیپلماتهای آمریکایی چه تعبیری در این مورد دارد. او میگوید: «امروز تاریخ آغاز افول رهبری آمریکا در جهان بود.»
روزهای گذشته البته رسانهها پر بوده از تحلیلهای سیاسی و امنیتی درمورد اتفاقات آمریکا، اما علاوهبر اظهارنظر «هاس» میتوان به یکی دو مورد دیگر نیز اشاره کرد. مجله فارینپالسی که ازجمله رسانههای شناختهشده در سطح جهان است، در متنی از اما اشفورد یکی از تحلیلگران برجسته اندیشکده کاتو مینویسد: «بهدنبال واژههایی مناسب برای توصیف اتفاقات عصر چهارشنبه هستیم، آن را چه نام بگذاریم؟ کودتا؟ اعتراض؟ شورش برنامهریزیشده؟ بیگمان، آمریکا با اعتراضات و خشونتهای سیاسی ناآشنا نیست اما 6 ژانویه 2021 بهسرعت فراموش نمیشود. چه میشد اگر روزنامهنگاران آمریکایی به همان شیوهای که درباره دیگر کشورها مینویسند، سیاست ایالاتمتحده را نیز به سخره بگیرند؟ اتفاقات روز چهارشنبه تصاویر بوریس یلتسین در بالای تانک، بهار عربی و خیابانهای ونزوئلا را به ذهن متبادر میکند. آمریکا حالا تبدیل به همان چیزی شده که روزگاری رهبران ایالاتمتحده آن را نکوهش میکردند: یک دموکراسی ضعیف قادر نیست جلوی خشونت و خونریزی ناشی از آسیبهای گذار قدرت از یک رهبر به رهبر دیگر را بگیرد. اکنون این پرسش پیشروی ماست که آیا ایالاتمتحده میتواند به گسترش دموکراسی و حقوق بشر در خارج از مرزها ادامه دهد؟»
البته سیاستمداران دیگر کشورها نیز از این قافله عقب نمانده و آنها نیز توصیفات خود را ذکر کردهاند. لئونید اسلوتسکی، رئیس کمیته بینالملل مجلس دومای روسیه تعبیر جالبی در این خصوص دارد. او اظهار میکند: «تلاش آمریکا برای به راهانداختن انقلابهای رنگی در کشورهای مختلف اکنون مانند یک بومرنگ بهسمت ایالاتمتحده بازگشته و گریبانگیر آنها شده است. اکنون شاهد یک بحران در سیستم حکومتی آمریکا هستیم؛ آمریکا دیگر نمیتواند ادعا کند که «مهد دموکراسی» است و استانداردهای انتخاباتی را برای دیگر کشورها تعریف کند.»
لیاخوف 1287، ترامپ 2021
حالا تصور کنید اگر چنین اتفاقی در ایران رخ داده بود، مدافعان تهراننشین آمریکا چگونه به استقبال آن میرفتند و چه تعبیراتی برای آن بهکار میبردند. حمله به قلب دموکراسی و نماد اصلی آن چیزی است که در ایران با همه توصیفات تحقیرگونهای که برخی برای آن بهکار میبرند، آخرینبار بیش از 110 سال پیش و توسط لیاخوف روس انجام شد و بعد از آن با وجود فرازونشیبهای فراوان و حتی انحلالهایی که تلاش شده از مجرای قانون باشد، چنین هتک حرمتی سابقه نداشته است. فقط جهت تحلیل و تکمیل بحث از ذهنتان این مساله را بگذرانید که در سال 96 اعضای گروهک داعش که به توصیف هیلاری کلینتون دستساز آمریکا هستند، در تهران مجلس شورای اسلامی بهعنوان نمادی از مردمسالاری را مورد هدف قرار دادند و چند تن را به شهادت رساندند.
عباس عبدی: اتفاقات اخیر نشان از بردباری و اعتمادبهنفس نظام سیاسی آمریکاست
در این مورد بد نیست نوشته روز گذشته عباس عبدی در روزنامه اعتماد را مرور کنیم تا ببینیم او چه مواجههای با این اتفاق داشته است.
عباس عبدی که روزی خود تسخیرکننده لانه جاسوسی آمریکا در تهران بوده و حالا 180 درجه مقابل مواضع گذشته خود ایستاده است، رویدادهای ایالاتمتحده را «حیرتانگیز و غیرمنتظره» توصیف کرده و میگوید هیچکسی انتظار چنین واقعهای را نداشت. البته او حداقل این عبارت را درباره خودش درست بهکار میبرد، چراکه کسانی که آمریکا را نمادی غیرقابل خدشه از دموکراسی میدانستند طبیعتا باید چنین تصوری هم داشته باشند و نبینند کسی که در 4 سال گذشته با ملت ایران و بسیاری از کشورهای جهان به فجیعترین و ظالمانهترین صورت رفتار کرده، ممکن است همهچیز حتی قانون درونی آمریکا و رای اکثریت را برنتابد.
بگذریم، توصیف عباس عبدی از اتفاقات آمریکا دو عبارت کلیدی دارد؛ یکی اینکه مینویسد: «گرچه اتفاقات چهارشنبه ۶ ژانویه حیرتانگیز بود، ولی نحوه مقابله نظام سیاسی ایالاتمتحده با ماجرا نیز در نوع خود جالب بود. این برخورد نشاندهنده اعتمادبهنفس نظام سیاسی است. هنگامی که تظاهرکنندگان حتی به کنگره کشور هم وارد میشوند، در مقابله با آن، به نسبت خویشتنداری خود را حفظ میکنند» و درواقع عبور میکند از اینکه به کجا و چه ماهیتی حمله شده! و همچنین مدنظر نمیگیرد که در این گذار بردبارانه چندین نفر کشته و چند ده نفر بازداشت شدهاند. عباس عبدی درواقع متنی نوشته اما نمیخواهد در آن به این مساله بپردازد که این حملهکنندگان درواقع عقبهای 74 میلیونی یا 45درصدی از جامعه آمریکا را دارند و خب تکلیف این سیستم با این جمعیت کثیر که درواقع جزء لاینفک آنهاست و از آنها اعتبار خود را میگیرد، چیست؟ این درحالی است که خود آمریکاییها و سیاستمدارانشان درمورد سیستم و نظام حاکم این کشور از ادعاهایشان کوتاه آمدهاند اما عباس عبدی حاضر نیست به این سیستم منتقدانه نگاه کند.
نکته دومی که عباس عبدی بیان میکند این است که این سیستم خویشتندار بهزعم خودش «تاکنون نیز دربرابر مواضع غیرقانونی ترامپ بردبارانه برخورد کردهاند». چنانکه در سطور بعدی خواهیم نوشت همین سیستم بردبار و مدافع آزادی ساعاتی بعد از یادداشت جناب عبدی حساب شخصی رئیسجمهور آمریکا و نفر دوم انتخابات این کشور با 74 میلیون رای را در چندین و چند شبکه اجتماعی ازجمله توئیتر مسدود میکند و خب طبیعی است که عباس عبدی اصلا به ذهن خود این مساله را نگذارد که ممکن است این سیستم و دموکراسی مقدس! با رئیسجمهور قانونی خود چنین کند.
آزادی بیانی که حساب رئیسجمهور آمریکا را بست
سومین مساله اما نوع مواجهه جالبی است که رسانههای آمریکایی با ترامپ و حامیان وی دارند. خبری که صبح روز گذشته درمورد بسته شدن دائمی حساب توئیتر رئیسجمهور ایالاتمتحده منتشر شد، ساعاتی بعد با بسته شدن تعداد زیادی از صفحات شخصی اعضای خانواده و هواداران وی تکمیل شد. این عبارت شاید در سخن چند کلام ساده بیشتر نباشد، اما مرور دقیقتر آنها عمق مساله را نشان میدهد. یک شبکه اجتماعی که در سال 88 تعمیرات خود را برای حمایت از اغتشاشات پساانتخاباتی در ایران به تعویق انداخته بود، حالا و دقیقا 10 سال بعد از آن ماجراها، حساب توئیتر نه یک فرد معمولی، که رئیسجمهور ایالاتمتحده و همه همراهانش را که حداقل حامیانی 74 میلیونی (46درصدی) دارند، میبندد و اجازه اظهارنظر به آنها نمیدهد. شاید توصیف اینکه چه اتفاقی در آمریکا رخ داده، برای ما که همیشه منتقدانه نسبت به آمریکا نگاه میکردهایم، ساده باشد اما باید گفت که فهم این اتفاق، تشخیص و تعریف نسبت آن با آزادی و دموکراسی آمریکایی که هیچگاه از زبان دوستداران ایالاتمتحده در ایران نیفتاده، بسیار بسیار دشوار است، دشوارتر از هر آنچیزی که فکرش را بکنید. آنقدر دشوار که برخی از همین چهرهها روزه سکوت گرفتهاند و گویی اصلا در فضای سیاسی و اجتماعی این روزها زیست نمیکنند و برخی دیگر هم که نزدیکی بیشتری با رسانه دارند، حرفهایی میزنند که بهاصطلاح مرغ پخته هم به آن میخندد.
محمود سریعالقلم: دموکراسی، اصالت اندیشههای متفاوت را میپذیرد
برای نمونه به اظهارات محمود سریعالقلم میتوان اشاره کرد، راه دوری هم لازم نیست برویم. او همین فروردینماه گذشته و در یادداشتی کشورهایی چون آمریکا، فرانسه و آلمان را دارای دموکراسی نهادینهشده معرفی کرد و گفت که آنها 120 سال است در این زمینه ادبیات تولید کردهاند و لذا فهم مشترکی از دموکراسی دارند اما در ایران چنین فهمی نیست و حتی متنهای منتشرشده از اندیشمندان شاخص این حوزه نیز مطالعه نمیشود. برای اینکه بفهمید سریعالقلم چرا امروز ساکت است و ترجیح میدهد نسبت به این افتضاح بزرگ در ایالاتمتحده سخن نگوید، فقط کافی است تحلیل چند ماه پیش وی را درمورد اصول دموکراسی که از دید او بر آنچه در ایالاتمتحده وجود دارد، منطبق شده، بخوانید. او مینویسد: «دموکراسی نسبت به انسان، جامعه، زمان، تولید، رسانه، قدرت، مصلحت عامه، ثروتیابی، آزادی، سازماندهی اجتماعی و نظام بینالملل نظر خاص خود را دارد. هرچند این تعاریف و نظرات، مطلق نیستند ولی از اصول ثابتی برخوردارند. بهعنوان مثال، دموکراسی، اصالت اندیشههای متفاوت را میپذیرد و «حق» انسانها میداند که دیدگاههای متفاوت داشته باشند. بسیاری از جهانبینیهای جهانسومی، این حق را به رسمیت نمیشناسند.» با توجه به همین عبارت هم شاید بد نباشد که از وی بخواهیم به میدان بیاید و توضیح دهد که چرا آمریکا با چندین و چند دهه دموکراسی نهادینهشده و انبوهی از متون علمی، امروز حساب کاربری رئیسجمهور خود را در یک شبکه اجتماعی مسدود میکند و اعتقاد به اصالت اندیشه را از بنیان برمیچیند؟
زیباکلام: آمریکا را مسخره نکنید
اجازه دهید یک مثال دیگر در این مورد بیان کنیم. صادق زیباکلام، فعال سیاسی و کسی که سابقه بلندی در عرصه مالهکشی بر جنایات آمریکا دارد، چندی پیش و در جریان مناظرههای انتخاباتی آمریکا اظهارنظر جالبی داشت. او طی یادداشتی در روزهای ابتدایی مهرماه طی دفاع از نظام لیبرالدموکراسی آمریکا در روزنامه شرق مینویسد: «اینکه آیا نظام لیبرالدموکراسی را میتوان تقلیل داد به شخصیت یک رئیسجمهور در آمریکا به نام دونالد ترامپ و رفتار او در 90 دقیقه مناظره با رقیب انتخاباتی خود، قابل بحث است. سوال از منتقدان این شیوه حکومتداری آن است که آن نظام ناکارآمد، ورشکسته، استثمارگر ظالم و سایر صفاتی که به آن نسبت میدهند، چه بدیلی دارد؟ چه نظام سیاسیای را پیشنهاد میدهند که ضعفهای نظام لیبرالدموکراسی را نداشته باشد و یک سر و گردن هم از آن بالاتر بایستد؟» این نوشته در سطور بعدی البته به موضوعات جالبتری هم میرسد؛ جاییکه زیباکلام مینویسد: «نخستین شرط دموکراسی، پذیرش پیامد آن یا درستتر گفته باشیم، پیامد انتخاب مردم است. اگر اکثریت مردم نازیها یا دونالد ترامپ را انتخاب کردند، هیچ نهادی، هیچ قدرتی نمیتواند به آنها بگوید انتخاب شما درست نبوده و شما نباید آدولف هیتلر را انتخاب میکردید. شما نباید ترامپ را راهی کاخ سفید میکردید. دموکراسی، بهایی دارد که باید آن را پرداخت.»
همین جناب زیباکلام که میگوید هیچکسی نباید با نظر مردم مواجهه داشته باشد، در زمانی که توئیتر و چندین شبکه اجتماعی دیگر حساب کاربری ترامپ دیکتاتور و جمع زیادی از هوادارانش را میبندند، ساکت است و توضیح نمیدهد که این نظام لیبرالدموکراسی کمنقص چرا چنین زاییدهای داشته و اینگونه رفتار کرده است.