کد خبر: 49684

مدیرعامل نشر هرمس در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

سهم ۸۰درصدی ایران از بازار کتاب افغانستان به ۵۰درصد رسیده است

سعید دمیرچی می‌گوید: «بعد از رفتن طالبان و باز شدن دانشگاه‌ها و آزاد شدن برخی مسائل، این مراودات بیشتر شد. به جرات می‌توانم بگویم که در سال‌های 82 تا 84، بیش از 80درصد کتاب‌هایی که در افغانستان وجود داشت، چاپ ایران بود اما هر سال این عدد کمتر شد. الان باید بگویم که این سهم به 50درصد رسیده است.»

  به گزارش «فرهیختگان»، برخی ناشران ایرانی به سهم خود سعی کرده‌اند بازار نشر افغانستان را برای خود و دیگر دوستان‌شان حفظ کنند. یکی از نشرهایی که در این زمینه تلاش زیادی انجام داده، نشر هرمس است که سعید دمیرچی مسئولیت آن را برعهده دارد. از او درباره ظرفیت‌های نشر ایران در افغانستان می‌پرسم و می‌گوید: «افغانستان کشوری است که رسم‌الخط فارسی دارد. البته شاید درمورد تاجیکستان هم این را بگویند که فارسی، زبان آنهاست اما به هرحال رسم‌الخط تاجیکی‌ها به‌صورت سریلیک است. کتاب‌های ایران در افغانستان بدون هیچ مشکلی قابل خواندن و درک شدن است. یعنی همین کتابی که در نشر هرمس یا در انتشارات دیگر منتشر می‌شود، به‌راحتی در افغانستان هم خوانده می‌شود. حتی کتاب‌های برخی ناشران که مرجع دانشگاهی حساب می‌شوند، در برخی دانشگاه‌های افغانستان به‌عنوان منبع نام برده می‌شوند و از آن استفاده می‌کنند و تدریس می‌شود.» 

سهم 80درصدی ایران که به 50درصد رسیده است

او رابطه نشر ایران و افغانستان را حتی به قبل از پیروزی انقلاب مرتبط می‌داند و می‌گوید: «سابقه حضور نشر ایران در افغانستان به دهه 40 برمی‌گردد. اما آن زمان چون تولید در ایران هم کم بوده است، نمی‌توانیم بگوییم که حجم زیادی کتاب از ایران به افغانستان می‌رود. اما مبادلات فرهنگی بوده است. در سال‌هایی هم که طالبان بر سر کار و افغانستان دچار جنگ داخلی بود، باز هم از طریق مرز زمینی و از سمت سیستان و بلوچستان، کتاب‌ها به پاکستان می‌رفت و بعد از آنجا هم کتابفروشی‌هایی که در پیشاور بودند، این کتاب‌ها را به‌سمت کابل می‌بردند، البته این تعداد هم زیاد نبود ولی با وجود طالبان و شرایط بسته در افغانستان، ارسال کتاب ایرانی به این کشور بسته نشد. بیشتر هم کتب مذهبی بود. اما بالاخره این بازار وجود داشته است.» 

او به مسائل بعد از رفتن طالبان اشاره می‌کند و می‌گوید: «بعد از رفتن طالبان و باز شدن دانشگاه‌ها و آزاد شدن برخی مسائل، این مراودات بیشتر شد. به جرات می‌توانم بگویم که در سال‌های 82 تا 84، بیش از 80درصد کتاب‌هایی که در افغانستان وجود داشت، چاپ ایران بود اما هر سال این عدد کمتر شد. الان باید بگویم که این سهم به 50درصد رسیده است.»

۱۰ تا ۵۰ میلیارد درآمد از صادرات کتاب

از دمیرچی درمورد آمار سالانه تعداد کتاب‌های ایرانی در افغانستان می‌پرسم و با بیان اینکه آمار دقیقی وجود ندارد، می‌گوید: «یک بخشی از انتقال کتاب از ایران به افغانستان باید با مجوز ارشاد انجام بگیرد که لیست کتاب را به ارشاد می‌دهیم و اداره کتاب یک کارشناس دارد که او باید نامه‌ای را به گمرک بدهد تا این کتاب‌ها به افغانستان فرستاده شود. این مساله چون روند دارد و ممکن است طول بکشد و طرف افغانستانی به کتاب احتیاج دارد، ممکن است از راه‌های رسمی کتاب‌ها را نبرد. خرید کتاب را انجام می‌دهد و بعد از طریق باربری آنها را به افغانستان منتقل می‌کند. برآورد من این است که سالانه بیش از 10 میلیاردتومان کتاب به افغانستان می‌رود، این اتفاق هم از کانال‌های رسمی و هم غیررسمی انجام می‌گیرد. برای همین عدد درآوردن برای این مساله خیلی سخت است. مثلا من از یکی از دوستان شنیدم که یکی از ناشران افغانستانی سال گذشته فقط چهار میلیاردتومان، کتاب آموزش زبان انگلیسی از یکی از ناشران ایرانی خریداری کرد و کتاب‌ها را به افغانستان برد.  درحقیقت ناشر ایرانی هزینه چاپ را برای ناشر افغانستانی پرداخت کرده است. چون هزینه‌های چاپ در ایران کمتر از افغانستان است و کیفیت بالاتری هم دارد. بخشی از کتاب‌های افغانستان داخل ایران چاپ می‌شود و به آنجا می‌رود. چون چاپ ایران کیفیت بهتری دارد. حالا اگر اینها را حساب کنیم، آمار بالاتر می‌رود. اما با توجه به حضور در این بازار بدون احتساب این مدل کتاب‌ها، سهم ایران از بازار نشر افغانستان بیش از 10میلیاردتومان است که خب رقمی است که می‌تواند بیشتر هم بشود؛ با چاپ‌هایی که آنها خودشان به ما سفارش می‌دهند و اینجا چاپ می‌کنند، این مبلغ به 50 میلیارد هم می‌رسد.»

چرا سهم کتاب‌های ایرانی در بازار افغانستان کم شده است؟

از دمیرچی درمورد چرایی کم شدن سهم ایران در بازار نشر افغانستان می‌پرسم و او دلایل متعددی را برای این مساله عنوان می‌کند و می‌گوید: «یک مساله این است که ناشران در افغانستان درحال رشد هستند. در اوایل دهه 80، ضعف تولید محتوا و ناشر وجود داشت. اما هر سال که گذشت ناشران جدیدی در افغانستان شکل گرفتند. اساتید دانشگاه در سال‌های اول ترجیح‌شان این بود که کتاب‌های ایرانی معرفی کنند، چون منبعی نبود اما به‌مرور زمان خودشان شروع به چاپ کتاب‌ها و گردآوری آنها کردند و حالا رشد تولید کتاب در افغانستان را شاهد هستیم و این امر باعث شده است که بازار نشر در اختیار خودشان باشد.  یک مساله دیگر هم مربوط می‌شود به کتاب‌های اورجینالی که از هند و پاکستان و کشورهای دیگر وارد افغانستان می‌شود و مساله دیگر افست شدن کتاب‌هاست که از طرف پاکستان این اقدام صورت می‌گیرد و حتی در خود افغانستان هم کتاب‌ها افست می‌شود، همه اینها باعث شده سهم ناشران ایرانی در بازار افغانستان کاهش پیدا کند.»

  از او درباره سهم ترکیه و تلاش‌هایش می‌پرسم و می‌گوید: «من کمی این مساله را سخت می‌بینم، البته باید تحقیق بیشتری در این زمینه صورت بگیرد. ترکیه از طریق یکی از انتشارات خود یک حضوری در افغانستان دارد. این انتشارات ذیل بنیاد فتح‌الله گولن فعالیت می‌کرد و این بنیاد بودجه‌ای را برای یک انتشارات در کابل گذاشت و این انتشارات فعالیتش را شروع کرد تا فرهنگ ترکی را در افغانستان نشر دهد.  ترکیه اختلاف زبانی با افغانستان دارد، اینکه کسی کتاب‌ها را از زبان ترکی به زبان فارسی ترجمه کند، زمینه زیادی برای این ترجمه‌ها می‌خواهد. این نکته‌ای است که باعث سختی کارشان می‌شود. بنیاد گلن با دولت فعلی ترکیه مشکل دارد و باز هم کارشان سخت می‌شود. این بنیاد کلا هدفش ترویج فرهنگ ترکیه در افغانستان و کشورهای دیگر است. اما چون در تضاد با دولت فعلی است، کارش سخت می‌شود. این بخش دولتی ترکیه است اگر کار به بخش خصوصی بکشد، سخت‌تر می‌شود. شما فکر کنید که من به‌عنوان یک بخش خصوصی در نشر ایران، کتاب‌ها را همین‌طور به افغانستان انتقال می‌دهم و به فروش می‌رسانم اما درمورد کشورهای دیگر مثلا همین ترکیه کار سخت‌تر است، چون باید اول کتاب به فارسی ترجمه شود و بعد در بازار نشر افغانستان حاضر شود.»

معرفی ناقص بازار نشر افغانستان برای ناشر ایرانی

دمیرچی درباره اینکه چقدر ناشران ایرانی، ظرفیت حضور در بازار نشر افغانستان را مغتنم می‌دانند، می‌گوید: «بازار نشر افغانستان به‌درستی برای ناشر ایرانی تصویر نشده است. یک‌سری از ناشران می‌گویند بازار بکری است که هیچ‌کس در آن حضور ندارد، بیایید فعالیت کنید و میلیونر شوید، از طرف دیگر، هستند ناشرانی که می‌گویند بازار بزرگی نیست و ظرفیت پذیرش این همه ناشر را ندارد. اینها به‌خاطر این است که ارزیابی دقیقی نسبت به فرهنگ و بافت اجتماعی افغانستان نداریم.  افغانستان در کشور ما این‌طور معرفی شده که یک کشور جنگ‌زده و دارای مشکلات اقتصادی بسیاری است. مبتنی‌بر همین نگاه است که ناشران ترجیح می‌دهند در نمایشگاه‌های کشورهای اروپایی یا حاشیه خلیج‌فارس شرکت کنند که هم به قیمت دلاری کتاب را بفروشند و هم پز حضور در یک کشور خارجی را بدهند. افغانستان از این جهات برای ناشران ما جذابیت ندارد. ولی باید به این مساله اقرار کنیم که بازاری است که کتاب‌های ایرانی در آن عرضه می‌شود. نحوه انتقال کتاب‌ها هم بدین‌صورت است که یا دوستان افغانستانی خودشان به‌صورت حضوری به ایران می‌آیند و کتاب‌ها را خریداری می‌کنند یا اینکه از طریق مجموعه‌ای که ما چند سال است آن را راه‌اندازی کردیم و یا دوستان دیگری که در این زمینه فعالیت می‌کنند، این کتاب‌ها را می‌خرند و به افغانستان می‌فرستیم اما در دو حالت سود بیشتر برای کتابفروش افغانستانی است، چون از ناشر ایرانی با تخفیف به‌صورت ریالی کتاب را می‌خرد اما در افغانستان به‌صورت ارزی حالا یا افغان یا دلار کتاب را می‌فروشد.»  دمیرچی درمورد شکل فعالیت ناشران ایرانی در افغانستان می‌گوید: «مساله اصلی این است که ناشران ایرانی فعالیت منسجم یا هماهنگی در افغانستان ندارند. متاسفانه این را نداریم که ناشران فعال در بازار نشر افغانستان ذیل یک اتحادیه یا یک صنف مشخص به‌صورت یکپارچه و متحد در افغانستان فعالیت کنند. یکی از دلایل و مشکلات این امر به بحث کپی‌رایت برمی‌گردد، ما که این مساله را نداریم. افغانستان هم این قانون را رعایت نمی‌کند.»

چند نکته مهم درمورد بازار نشر افغانستان

دمیرچی چند نکته را درمورد بازار نشر افغانستان مهم می‌داند و می‌گوید: «حجم مراودات و خریدوفروش کتاب در افغانستان به نسبت ایران پایین‌تر است، برای درک این مساله مثالی می‌زنم؛ «ملت عشق» که در ایران جزء کتاب‌های پرفروش است، مثلا به چاپ صدم می‌رسد و تیراژ هر نسخه را هم اگر سه هزار درنظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم که 300 هزار نسخه از این کتاب منتشر شده است. حالا اگر یک کتاب عمومی را در افغانستان درنظر بگیریم، این کتاب نهایت به چاپ هفتم می‌رسد و به تیراژ هزار تا هفت هزار نسخه می‌رسد. با این مثال می‌خواستم این نکته را بگویم که نباید نشر ایران و افغانستان را با هم مقایسه کرد. به لحاظ عددی ما جلو هستیم. درست است که آنها در این سال‌ها پیشرفت‌های خوبی داشته‌اند، اما باز هم هنوز تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله دارند. کاری که ما از حدود پنج سال پیش در افغانستان شروع کردیم این است که این کشور یک قانون داخلی دارد که اگر یک ناشر کتابی را منتشر کند و ناشر دیگری از آن کتاب چاپ کند، آن ناشر اول می‌تواند شکایت کند؛ مثل قانونی که ما در کشورمان داریم. ما آمدیم با چند ناشر ایرانی در بخش خصوصی صحبت کردیم و رایت کتاب‌هایشان را خریداری کردیم و به ناشر افغانستانی کتاب را واگذار کردیم تا او کتاب را چاپ کند و لوگوی نشر خود را هم بزند و به ناشر ایرانی هم درصدی را پرداخت کند. در این پنج سال به این روش کتاب‌ها را به افغانستان رساندیم. البته در برخی موارد هم این شکل کار جوابگو نیست، مثلا چند کتابی را که به‌صورت ترجمه در ایران منتشر شده بود، در افغانستان به یک ناشر فروختیم. اما یک ناشر دیگر سریع این ترجمه را کپی کرد و کتاب را فروخت و بازار ناشر اول را خراب کرد. مثلا ما حق رایت کتاب «شدن» میشیل اوباما را از نشر مهراندیش خریدیم و به یک ناشر در افغانستان فروختیم، این کتاب در افغانستان چندین جلد فروخت اما یک کتابفروش دیگر در افغانستان این کتاب را با ناشر دیگری در ایران کپی کرد و با قیمت پایین‌تر از کسی که پول رایت داده بود، عرضه کرد. برای همین شاید بشود درمورد کتاب‌های تالیفی در بازار نشر افغانستان کار کرد اما نمی‌شود به بازار کتاب‌های ترجمه‌ای تکیه کرد.»

سازوکار ارسال کتاب‌ها به افغانستان

دمیرچی درباره اینکه چه باید کرد تا بازار نشر ایران در افغانستان به یک تعامل دوسویه برسد و از ظرفیت‌های فرهنگی هر دو کشور استفاده کرد، گفت: «ببینید ما می‌دانیم که گاهی افتادن در بروکراسی‌های اداری و دولتی ممکن است باعث شود همین بازاری هم که الان داریم را از دست بدهیم. اگر بخواهیم بگوییم این سازوکار را بگذاریم باعث طولانی شدن روند کار می‌شود. عبور از مجرای دولتی همیشه سخت است. اما می‌شود کارهایی را انجام داد که باعث شود این روند کمی آسان‌تر باشد. مثلا ارشاد قانونی را گذاشت که ناشران با فرستادن کتاب به خارج از ایران، از دادن مالیات معاف می‌شوند اما خب گمرک همین امسال درمورد این مساله ما را اذیت کرد و می‌گفتند که باید یک پرداختی داشته باشید یا در سیاستگذاری‌ها، ارشاد می‌تواند ورود کند. اما در کل به نظرم اتحادیه‌ها که یک صنف مستقل هستند باید در این زمینه فعال شوند و این مساله می‌تواند بسیار در روند کار ناشران برای ورود کتاب‌ها به افغانستان تاثیرگذار باشد. به نظرم بازار افغانستان برای ناشران ایرانی بازار خوبی است و می‌تواند راهگشا باشد. اما ما یک‌سری مشکلات داخلی داریم در حوزه نشر که آنها را به افغانستان تعمیم می‌دهیم. مثلا از یک عنوان کتاب 18 عنوان منتشر می‌شود یعنی 18ترجمه مختلف فقط از یک کتاب، بعد ناشری که اصلا برای این کتاب زحمت نکشیده، کتاب را با 70درصد تخفیف به ناشر افغانستانی می‌دهد و اینجا ضرر اصلی را ناشر حرفه‌ای می‌کند که با اخلاق درحال فعالیت است. راه‌حل این موضوع می‌تواند یک انجمن باشد که در این زمینه فعالیت کند و این سازوکارها را بین ایران و افغانستان تسهیل کند، که این کار هم زمانبر است و چیزی حدود 5 تا 10 سال زمان می‌خواهد تا این فرهنگ‌سازی صورت بگیرد.»

 

اخبار مرتبط:

ردپای فرهنگ ترکیه‌ در کتابفروشی‌های کابل
کاهش 30 درصدی سهم ایران از بازار نشر افغانستان
 

مرتبط ها