به گزارش «فرهیختگان»، ابوالقاسم رحمانی، دبیرگروه جامعه طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: ماجرای سحر تبر، ماجرای توقیف فیلم قورباغه، ماجرای سرباز بابلی و خیلی دیگر از موضوعات و موارد دیگر این روزها در رسانهها سروصدا بهپا کردهاند و در همین شرایط کرونایی که خیلی سخت میشود چیزی را بالاتر از این ویروس و تحولاتش به گوش مخاطب رساند، اینها حاشیهساز شدهاند. نمیدانم به گوشتان رسیده و از آن اطلاع دارید که عاقبت حکم عجیب و زیاد سحر تبر چه شد یا اینکه چرا فیلم قورباغه توقیف شد و این توقیف اقدام درستی بود یا نه و اصلا چرا آن بازپرس با آن سرباز بابلی چنین رفتاری کرد و سرآخر چه آیندهای در انتظار آنهاست، اما سوای اینکه چه شد و دستگاه قضایی چرا چنین تصمیماتی گرفت و مثلا حکم سحر تبر را تقلیل داد و جلوی انتشار فیلمی با شائبه پول مشکوک را گرفت و به دادخواهی سرباز بابلی برخاست، نکته قابلتاملتر ریشه شکلگیری این ماجراها از شکلگیری تا مواجهه دستگاه عدلیه است.
یکبار دیگر بگذارید این اتفاقات را با هم مرور کنیم و به اصل مطلب برسیم. سحر تبر چرا به اینجا رسید؟ چرا تصمیم گرفت با ایجاد تغییرات عجیب در چهرهاش خودش را نشان دهد و به بازارگرمی در فضای مجازی بپردازد؟ مگر نمیشد پیش از این جلوی آن را گرفت؟ اصلا چرا باید چنین فکری به ذهن یک دختر نوجوان خطور کند؟ راستش را بخواهید، سحر تبر تمامش هزینه بود؛ هزینه برای خودش، هزینه برای جامعه و هزینه برای سیستم حکمرانی کشور. هزینه برای سیستمی که آموزش و تربیت را جدی نمیگیرد. همین امسال، براساس اعلام مسئولان، حدود 3.5میلیون دانشآموز امکان دسترسی به آموزشهای مجازی را ندارند، یا به تعبیر بهتر از تحصیل جاماندهاند. خب، چنین شرایطی را با عدم پرداخت و توجه مناسب به مسائل تربیتی جمع کنید و به آن فضای افسارگسیخته مجازی را هم اضافه کنید. فضایی که امن نیست، نظارت بر آن با مسائلی همچون تعطیلی و حذفش تعبیر میشود و هیچ آلترناتیو و جایگزین مطلوب و قدرتمندی هم ندارد. پس، ماجری سحر تبر صرفا نماد مواجهه با دستگاه قضایی نیست، او آیینه تمامنمای ضعف و کاستیها در امر آموزش، پرورش و فرهنگ کشور است که هیچکس مسئولیت آن را برعهده نمیگیرد و درنهایت اینطور میشود. هزینهای که سحر تبر برای سیستم ایجاد کرد، نه اولین و نه آخرین مورد و نمونه آن است. کافی است سری به چند عدد از همین پلتفرمهای مجازی بزنید تا چند مورد از تبرهای آینده را که به ریشه خود و جامعه میخورند، شناسایی کنید.
سوای مساله تبر، در مدل دیگری از این موارد، توقیف سریال قورباغه را هم میتوان در دسته کنشهای پسینی تعریف کرد. نمیدانم حکمرانان از هزینه اجتماعی این توقیف در موعد اکران و پخش این سریال مطلع هستند یا نه و اساسا اینکه برای آنها اهمیتی دارد یا خیر، منتها اگر چنین درکی ندارند و در مقابل فکر میکنند این توقیف، فارغ از درست یا غلطبودن آن نشان از تحول در سیستم قضایی و برآمده از نظارت و عدالت است، باید گفت وجه مهم دیگری را ندیدهاند. چطور؟ دقیقا همان سیکل ماجرای سحر تبر اینجا هم نمود و شأنیت دارد. یعنی اگر بهدلیل وجود نام و سرمایه امامی در این فیلم آن را توقیف کردهاند و این توقیف ماحصل نظارت و برای جلوگیری از ورود پول شبههدار به حوزه فرهنگ و سینماست، چرا پیش از این و در دالانهای پرشمار نظارتی و ممیزی چنین تصمیمی گرفته نشد و اساسا چرا پس از آنکه نام امامی بهعنوان سرمایهگذار وجود داشت، جلوی مجوز این فیلم گرفته نشد؟ پس اینجا هم با یک سادهانگاری و سهلاندیشی، بهجای اینکه بدون هیچ تنش و حاشیهای جلوی این مساله در مراحل ابتدایی گرفته شود، کار پیش رفت، همه از آن مطلع شدند، نهادهای نظارتی و فرهنگی از مساله گذشتند، تا اینکه قورباغه هم تبدیل به نمادی برای هزینهدادن سیستم و بروز حواشی جدی در جامعه شد.
سومین مصداق هم از مصادیق جدید چنین مواجههای میتواند ماجرای سرباز بابلی باشد. یک لحظه به جریان غالب فکر کنیم، به شرایطی که سرباز رسانه ندارد، عملا صدایش بهجایی نمیرسد و ممکن است خیلی از اتفاقات اینچنینی نظیر ماجرایی که برای این سرباز بابلی اتفاق افتاد برای خیلی دیگر از سربازها هم رخ دهد. چه نهادی بر آن نظارت میکند؟ چه نیرویی توان مقابله با بازپرس و مافوق و... را دارد؟ اصلا چرا باید ماجرا به اینجا برسد و این میزان از هزینه به سیستم تحمیل شود تا دستگاه قضایی شبیه بتمن به ماجرا ورود کند و مساله را فیصله دهد؟ اینجا هم دوباره ضعف ساختاری و عدم مواجهه پیشینی سیستم را به درست یا غلط محکوم کرده و مجبور به مواجهه پسینی و پرهزینه میکند.
تا صبح میتوان از ایندست موارد نام برد و تحلیل کرد. اما آنچه واقعی است اینکه این مدل مواجهه و برخورد و جلوگیری از فساد و هزینه، نشان از عدم درک و فهم صحیح از شرایط اجتماعی و رسانهای دارد وگرنه چرا باید دقیقا در نقطهای پای رافت و جدیت به مسائل اینچنینی باز شود که هزینهاش بهمراتب بیشتر از آورده آن است؟ این مدل حکمرانی، اتمسفری را ایجاد کرده است که متاسفانه برخورد اول و اصلی، برخوردهای قضاییامنیتی باشد درحالی که عقلا و منطقا وقتی ما انتظار چنین برخوردهایی را داریم که تمام مراحل پیشین به درستی و با دقت انجام شده باشد؛ اتفاقی که نمیافتد و نیفتاده است.