کد خبر: 48990

فرمول احیای بازدارندگی ایرانی

شمشیر دامکلوس بالای سر صهیونیست‌ها و امارات

ایران در چنین شرایطی برای تقویت بازدارندگی خود باید برای مقابله با نقش مخرب رژیم‌صهیونیستی و امارات به چیزی بیشتر از ابزارها و روش‌های معمول بازدارنده بیندیشد.

به گزارش «فرهیختگان»، پس از ترور محسن فخری‌زاده، معاون وزیر دفاع ایران و دانشمند حوزه هسته‌ای و دفاعی کشورمان، مقامات، رسانه‌ها، مراکز مطالعاتی، اساتید دانشگاهی، کارشناسان سیاسی و... با تاکید بر ضرورت واکنش قاطع به این اقدام، از مفهومی به‌نام «بازدارندگی» سخن گفتند تا دشمن مجبور به تغییر رویه شود. رسیدن به این درک که دربرابر کنش دشمن نیازی به واکنش وجود دارد، ابتدای مسیر است. این همان چیزی است که اکثریت نهادهای ایران به آن رسیده‌اند. اما برای رسیدن به اقدام مناسب، نیاز به گامی میانی است. برای دستیابی به بازدارندگی، باید چند مفهوم به‌طور کامل مورد بررسی قرار گیرد. اینکه بازدارندگی چیست؟ مربوط به چه زمانی است؟ چه ابزارهایی بازدارندگی ایجاد می‌کنند و آیا این امکان وجود دارد که زمانی قدرت ابزارهای معمول بازدارنده تخلیه شوند؟ توقع ما از بازدارندگی چیست؟ پاسخ به این سوالات، می‌تواند در تعیین حدود پاسخ به ایران کمک کند.

1. برای بازدارندگی تعریف ثابت و مشخصی عنوان نشده است اما عمدتا آن را سیاستی پیشگیرانه می‌خوانند که در ساده‌ترین شکل نوع ویژه‌ای از روابط سیاسی تعریف می‌شود که در آن یک‌طرف سعی در نفوذ بر رفتار طرف دیگر درجهت مطلوب خود دارد. بازدارندگی را به‌طور کلی می‌توان «استفاده یک‌طرف از مجموعه‌ای از تهدیدها برای قانع‌کردن طرف دیگر به عدم انجام یک عمل نامطلوب» تعریف کرد. این تعریف کاربردی بسیار قدیمی دارد اما به‌طور خاص و برجسته‌ای متاثر از دوران جنگ سرد است. پس از جنگ جهانی دوم، بازدارندگی تحت‌الشعاع مساله هسته‌ای معنا پیدا کرد. در «بازدارندگی هسته‌ای» به‌دلیل قدرت بالای سلاح‌های هسته‌ای، دو کشوری که دارای سلاح هسته‌ای بودند به‌دلیل احتمال تخریب گسترده و جنگی دوسر باخت، اقدام به جنگ با یکدیگر نمی‌کردند. به‌عبارت ساده‌تر، یک کشور با ایجاد بازدارندگی هسته‌ای، تهدید حمله نظامی به خود را خنثی و به‌طور کلی دفع می‌کرد.

«مطلق» بودن بازدارندگی هسته‌ای تاثیر پررنگی بر دیگر ابعاد بازدارندگی گذاشته و به‌نوعی توقع از دیگر ابزارها و سیاست‌های بازدارنده را نیز «مطلق» کرده است. این مساله به وضوح در قضیه شهادت سردارسلیمانی، فرمانده سپاه قدس مشهود است. ایران دو پایگاه نیروهای آمریکایی را برای اولین‌بار پس از جنگ جهانی دوم موشکباران کرد و این پاسخ در اقدامی عجیب ازسوی آمریکا بی‌پاسخ ماند. نیروهای مقاومت عراق نیز ارتش آمریکا را ناچار کردند 7پایگاه نظامی خود را در عراق تخلیه کند و تنها در دو پایگاه به شکل بسیار خطرپذیری متمرکز شود. علاوه‌بر این، در حمله‌ای مرموز و اعلام‌نشده هواپیمای حامل افسران اطلاعاتی آمریکا در افغانستان نیز ساقط شود، اتفاقات کوچکی نیست اما برخی بر این عقیده‌اند که چنین اقداماتی بازدارنده نبوده زیرا بازدارندگی مانع از اقدام مجدد می‌شود. در این انتقادات، مشکل «مطلق‌انگاری» که بازدارندگی هسته‌ای به دیگر حوزه‌های بازدارندگی سرایت داده به‌خوبی هویداست. در سایه این مطلق‌انگاری است که دستاوردهای خاص محور مقاومت در قضیه انتقام، نه «محدود» بلکه «بی‌تاثیر» تلقی می‌شوند. باید به این نکته توجه داشت که عدم پاسخ به ترور سردارسلیمانی می‌توانست تبعات گسترده‌ای مانند انجام حملات علیه تاسیسات حساس و اقتصادی ایران یا ترورهای علنی دیگر را در پی داشته باشد که پاسخ موشکی به دو پایگاه آمریکا در عراق و اقدامات نیروی مقاومت عراق مانع از آن شد. درحالی که گفته می‌شد آمریکا به‌دنبال بمباران پایگاه‌های حشدالشعبی عراق است، اما ضربات نیروهای مقاومت باعث عقب‌نشینی آمریکا از 7پایگاهش در عراق شد. با این حال واشنگتن نتوانست ریسک مجدد حمله به پایگاه‌های حشدالشعبی را بپذیرد. این یعنی اقدامات انجام‌شده در حوزه بازدارندگی تا اندازه زیادی موثر بوده‌اند. حرکت بازدارنده با جنگ تمام‌عیار یا دستیابی به یک پیروزی عظیم متفاوت است.

2. اقدامات بازدارنده مربوط به مرحله‌ای هستند که در آن جنگ رخ نداده است. منطقه ما امروز درگیر جنگ تمام‌عیار نظامی نیست اما شاهد تلاش برخی مجموعه‌ها، رژیم‌ها و کشورهای کوچک برای بقاست. این مساله نشان می‌دهد حالت بینابین نه جنگ و نه صلح حاکم است. در سایه بقاپذیری پایین برخی مجموعه‌ها در منطقه، شکل تحولات بیشتر متمایل به حالت جنگی است تا صلح. در حالت جنگ، بازدارندگی به‌سادگی ایجاد نمی‌شود. بازدارندگی به‌طور ویژه برای زمانی است که جنگ جریان ندارد. وقتی برخی مجموعه‌ها بقای خود را در خطر می‌بینند، دیگر ابزارهای بازدارنده نمی‌تواند باعث آرام شدن آنها شود. در اینجاست که ایران باید به ماهیت دشمنان خود در منطقه توجه کند زیرا با گونه‌ای متفاوت از دشمنان روبه‌رو است که در موضوعات کلاسیک بازدارندگی مانند دوره جنگ سرد وجود نداشته‌اند. در ادامه به این موضوع کامل‌تر خواهیم پرداخت.

3. اقدامات و ابزارهای بازدارنده همانند هرچیز دیگری امکان دارد از تاثیرگذاری و قدرت خالی شوند. به‌عنوان نمونه می‌گویند موشک‌های بالستیک بیشتر، ابزارهای بازدارنده هستند. یک کشور متخاصم با خود محاسبه می‌کند که اگر با یک کشور دارای موشک بالستیک روبه‌رو شد، تاسیسات آن احتمال آسیب‌پذیری دارند و شهرهای آن نیز دیگر امنیت نخواهند داشت. با آغاز جنگ در این شرایط به‌مرور ظرفیت بازدارندگی موشک‌های بالستیک کم‌شده و سرنوشت جنگ در میدان و با سلاح‌های تاکتیکی مشخص خواهد شد. پس تخلیه‌شدن قدرت ابزارهای بازدارنده را باید در محاسبات در نظر گرفت. استفاده از این ابزارها باید به‌گونه‌ای باشد که طرف مقابل به این نتیجه نرسد که راهی جز جنگ ندارد. اقدامات بلندمدت محور مقاومت برای اخراج آمریکا از منطقه که با سلاح‌هایی بسیار ساده در ابتدا صورت گرفت، در همین راستا ارزیابی می‌شود.

4. مساله بازدارندگی در جریان جنگ سرد به وسعت زیادی در دانشگاه‌ها و مراکز مطالعاتی طرفین درگیر به‌خصوص در طرف جبهه غرب پیگیری شد. در این موضوع دو کشور آمریکا و شوروی مطرح بودند. دو کشور بسیار وسیع از لحاظ جغرافیایی، غنی از لحاظ منابع و پرجمعیت و قدرتمند از لحاظ نظامی. بهتر است به کشورهایی که پس از فروپاشی شوروی از ویرانه‌های آن باقی ماندند نگاهی انداخت. روسیه، اوکراین، بلاروس و قزاقستان 4 کشور مهم برآمده از شوروی هستند که وسعت و قدرت روسیه برای همه شناخته‌شده‌تر است. پس از دوران دوقطبی نیز مساله بازدارندگی میان کشورهای اتمی ادامه داشت. میان کشورهایی بزرگ یا کشورهایی تاریخی و بانفوذ مانند چین، هند، فرانسه. ایران برای ایجاد بازدارندگی منطقه‌ای و به‌خصوص برای ایجاد بازدارندگی در پرونده ویژه ترور شهید محسن فخری‌زاده با گونه‌ای متفاوت از دشمنان روبه‌رو است؛ دشمنانی که شاید به نگاهی به یونان قدیم که متشکل از دولت-شهرها بوده، بتوان به آنها نیز لقب دولت-شهر داد. رژیم‌صهیونیستی عملا متشکل از دو شهر تل‌آویو و حیفاست و امارات نیز در دو شهر ابوظبی و دبی خلاصه می‌شود. ایران در درگیری با این 4شهر با مساله‌ای روبه‌رو است که اگرچه ضعف دشمن به‌طور کلی حساب می‌شود اما بر حضور بلندمدتش در میدان اثر می‌گذارد. رژیم‌صهیونیستی و امارات گمان می‌کنند نبردشان در منطقه بر سر بقاست نه قدرت. این دو می‌کوشند منطقه را بی‌ثبات کنند اما نه‌فقط برای افزایش قدرت بلکه برای ماندن. برخلاف این دو، عربستان‌سعودی با هدف افزایش قدرت خود و کاهش قدرت رقبا و دشمنان، منطقه را ناامن می‌کند و این کار را با جدیت انجام می‌دهد اما تهدید موجودیتی ندارد. این مساله برای رژیم‌صهیونیستی و امارات قدری متفاوت است. آنها برای خود خطر موجودیتی متصورند.

رژیم‌صهیونیستی با ضعف‌های تاریخی‌اش که در زمینه جمعیت و عمق استراتژیک روبه‌رو است. صهیونیست‌ها زمانی تلاش برای تشکیل یک رژیم در خاک فلسطین را آغاز کرده‌اند که منطقه به‌دنبال فروپاشی عثمانی از بی‌ثباتی رنج می‌برده است. آنها در سال 1948 پس از چند دهه زمینه‌چینی هنگامی تاسیس رسمی رژیم‌صهیونیستی را اعلام کردند که منطقه درگیر تنش‌های جدی و موج هرج‌ومرج بوده است. صهیونیست‌ها با تکیه بر همین وضع توانستند ارتش‌های عربی را شکست دهند. مجموع این شرایط تل‌آویو را به این جمع‌بندی رسانده که باید در بی‌ثباتی دنبال بقای خود بگردد و اگر از اصل بی‌ثبات‌سازی منطقه غافل شود، هستی خود را از دست می‌دهد. اماراتی‌ها نیز اگرچه می‌توانستند همانند دیگر کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس سیاست‌هایشان را با حاشیه‌سازی کمتری پیش ببرند اما تجربه چند سال اخیر نشان می‌دهد آنها برخلاف سیاست هوشمندانه‌تر قطر که باعث نجات آن از نابودی در سال 2017 شد، راهی متفاوت را در پیش گرفته‌اند. اماراتی‌ها خود را در تنگنای بقا فرض‌کرده و دیگران را به‌سمت مقابله با خود پیش برده‌اند. این مساله به‌ویژه درباره دشمنی با ایران قابل تشخیص است.

  راه مقابله با دشمنان

ایران در چنین شرایطی برای تقویت بازدارندگی خود باید برای مقابله با نقش مخرب رژیم‌صهیونیستی و امارات به چیزی بیشتر از ابزارها و روش‌های معمول بازدارنده بیندیشد. اقدامات متقابل هم‌سطح در قضیه ترور سردار فخری‌زاده حتی اگر چندبرابر آن نیز انجام شود، در برابر این دو مجموعه بازدارندگی ایجاد نخواهند کرد زیرا آنها با مساله مهم بقا مواجهند. پاسخ ایران، دقیقا باید لبه‌های بقاپذیری آنها را مورد تهدید و هدف قرار دهد. در این مرحله نیاز به تهدید و سپس هدف‌گیری نیست زیرا پس از هدف قراردادن، ظرفیت روانی اقدام کاهش می‌یابد. بنابراین نخست باید مولفه‌های بقاپذیر را هدف قرار داد و سپس در خطاب‌ها به‌صورت زبانی آنها را مورد تهدید قرار داد. البته این تهدیدات نیز باید جدی باشند. لبه‌های بقاپذیری درباره امارات اقتصاد شیشه‌ای آن است. امارات متحده عربی می‌خواهد امپراتوری بنادر را ایجاد کند. ضربه‌خوردن امپراتوری امارات که بر بسترهای ساحلی از خلیج‌فارس تا دریای سرخ درحال بنا شدن است می‌تواند بقاپذیری آن را تهدید کند. این ضربات باید آنقدر بزرگ باشند که سرمایه‌گذاران خارجی را به بازنگری در موقعیت جغرافیایی خود وادار کند. ضربه اساسی به سرمایه‌های موجود در این کشور خودبه‌خود تاثیرش را در سرمایه‌گذاری‌ها نشان خواهد داد. اماراتی‌ها پس از تحمیل ضربه به بقاپذیری‌شان، متوجه خواهند شد در سایه صبر ایران، خیلی از مسیر اصلی دور شده‌اند و در جاده پرهزینه اقدامات خصمانه علیه ایران افتاده‌اند.

بازدارندگی در‌برابر رژیم‌صهیونیستی به‌طور حتم متفاوت از امارات است. هیچ‌چیز برای صهیونیست‌ها ترسناک‌تر از ناامنی نیست. در 2دهه اخیر، در بسیاری از سال‌ها، به‌واسطه عملیات‌های فلسطینیان، روند مهاجرت به سرزمین‌های اشغالی بسیار کمتر از مهاجرت معکوس یا خروج از این رژیم بوده است. براساس گزارش اداره آمار مرکزی در اسرائیل، بین سال‌های ۱۹۴۸ و ۲۰۱۷ حدود ۷۳۲ هزار اسرائیلی به خارج مهاجرت کرده و برنگشتند. البته این آمار جدا از تعداد فرزندان آنهاست که در خارج متولد شده‌اند. این وضعیت به‌خوبی بیانگر تاثیر مولفه امنیت در بقای رژیم صهیونیستی است. اگر در سرزمین‌های اشغالی امنیت نباشد، نه مهاجران جدید به این رژیم می‌آیند و نه مهاجران قدیم در فلسطین‌ اشغالی خواهند ماند. در قضیه شکست عملیات نفوذ نیروهای امنیتی رژیم‌صهیونیستی به غزه در سال 2018 و به تبع آن زلزله سیاسی در رژیم صهیونیستی که منجر به چندبار انحلال پارلمان و برگزاری انتخابات شد، اهمیت بالای عنصر امنیت برای حفظ نظم در رژیم‌صهیونیستی به نمایش درآمد. درحال حاضر 4 تا 5میلیون فلسطینی رانده‌شده از سرزمین‌های اشغالی و ساکن در اطرف رژیم‌صهیونیستی، بهترین زمینه برای تهدید بقاپذیری این رژیم هستند. پرکردن دست آنان با موشک‌های ساده می‌تواند معادله را تغییر دهد. سال‌ها قبل رهبر انقلاب با درک مساله امنیت بر بقای رژیم‌صهیونیستی، برای بازپس‌گیری سرزمین فلسطین صراحتا اعلام کردند «کرانه‌‌ باخترى هم مثل غزه باید مسلح بشود. دست قدرت [لازم است‌‌]... تنها چیزى که ممکن است از محنت فلسطینى‌‌ها بکاهد، عبارت است از همین که دست قدرت داشته باشند، بتوانند قدرت‌‌نمایى بکنند؛ والا با برخورد رام و مطیع و سازش‌‌کارانه، هیچ کارى به‌نفع فلسطینى‌‌ها انجام نخواهد گرفت.» برای نابودکردن عنصر امنیت، نیازی به ارسال موشک از ایران به آن مناطق نیست. عمق رژیم‌صهیونیستی کم است و با سلاح‌های در دسترس‌تر نیز می‌توان معادلات را تغییر داد. موشک‌های مقاومت باید کوچک، ساده و ارزان باشند تا در حجم وسیع تولید شوند و به‌طور فرسایشی امنیت را در سرزمین‌های اشغالی تهدید کنند. این سیاست در گذشته پیگیری شده اما باید با تمرکز روی آن به‌طور ویژه‌تری پیگیری شود.

  نظامی‌سازی فضا برای انصراف ایران از پاسخ

محور غربی برای جلوگیری از پاسخ ایران در هفته‌های اخیر دست به اقداماتی نظامی برای تاثیرگذاری بر حوزه‌های روانی زده است تا با نظامی‌کردن اتمسفر منطقه، ایران را از هرگونه پاسخ منصرف کند. به‌عبارت دیگر، ایران در‌مقابل ضربات دریافتی بر اثر جنگ اقتصادی و ترور، ناچار به سکوت شده و در بن‌بستی که درحال عمیق‌تر شدن است، می‌ماند. تفسیر این طرح آمریکا، نقشه‌راه را به ایران نشان می‌دهد. به‌عبارت ساده‌تر، اگر آمریکا می‌خواهد با نظامی‌کردن اتمسفر منطقه مانع از پاسخ‌های ایران شود پس باید پاسخ ایران کارا بوده و می‌تواند ایران را از بن‌بست خارج کند. بنابراین اگر غرض محور غربی، تله‌گذاری برای کشاندن ایران به جنگ باشد، دیگر نیازی به نظامی‌کردن اتمسفر و ایجاد جنگ روانی نیست.

بنابر برخی گزارش‌ها، بررسی‌های دقیق نشان‌می‌دهد آرایش جنگی دشمن، تغییر محسوسی نداشته تا بتوان گفت که آماده جنگ است اما در حوزه روانی و تبلیغاتی، واشنگتن و متحدانش اقداماتی را برای اثرگذاری بر ایران آغاز کرده‌اند. اگر رژیم‌صهیونیستی قصد کشاندن ایران به تله جنگ با آمریکا را داشت، به‌طور حتم تنها ترور شهید فخری‌زاده را انتخاب نمی‌کرد. آنها به این درک رسیده بودند که وقتی در جریان ترور سردارسلیمانی و پاسخ نظامی ایران به آمریکا، دو طرف از ورود به جنگ نظامی خودداری می‌کنند، بنابراین برای ماجراجویی‌های صهیونیست‌ها، آمریکا هزینه یک جنگ را به جان نمی‌خرد. بر این اساس می‌توان گفت تحلیل برخی اشخاص در ایران که مدعی هستند رژیم‌صهیونیستی به‌دنبال تقابل نظامی با ایران است تا آمریکا در حمایت از رژیم صهیونیستی مجبور به جنگ با ایران شود، بسیار دور از ذهن است. رژیم صهیونیستی اساسا در وضعیتی نیست که توان یک جنگ را داشته باشد. تل‌آویو چند هفته پیش پس از موشکباران چندین شهر خود و اصابت دو موشک مقاومت به جنوب تل‌آویو برای آنکه مجبور به پاسخ به غزه نشود، به شکل مفتضحانه‌ای در رسانه‌ها مدعی شد این موشک‌های مقاومت غزه به‌دلیل رعدوبرق بدون دخالت انسانی شلیک شده و از اتفاق روزگار در جنوب، پایتخت خود را منفجر کرده‌اند. بر این اساس می‌توان گفت گزینه جنگ منتفی است. محور غربی از ترس جنگ، دست به اقدامات جنگی نمی‌زند و به ترور و اقدامات پراکنده نظامی اکتفا کرده است اما در همین حال سعی می‌کند در فضای روانی و ادراکی این‌گونه وانمود کند که پاسخ و واکنش ایران، جنگ را در پی دارد و تهران بهتر است صبر پیشه کند.

اما نتیجه این صبر چه بوده است؟ غرب به این نتیجه رسیده که مسئولان دولت ایران به‌دلیل مشکلات اقتصادی، قیمت دلار و مرغ را در محاسبات‌شان لحاظ می‌کنند پس تهران برای خود جای پایی در پشت‌سرش متصور نیست و فکر می‌کند اگر به غرب پاسخی بدهد باز قیمت‌ها افزایش خواهند یافت. این درک از ایران باعث تداوم «جنگ اقتصادی» خواهد شد و غرب ضربات خود را قوی‌تر خواهد کرد. در چنین شرایطی راهکار درست ایران، صف‌آرایی متقابل است.

در هفته‌های اخیر اقدامات جناح غربی ماندن اعزام ناوگروه به خلیح‌فارس، ارسال جنگنده‌های بیشتر به‌همراه بمب‌افکن‌های B-52 به منطقه همراه با گشت‌زنی‌های مکرر آواکس‌ها و نیز استقرار سامانه پدافند موشکی تاد در عربستان‌سعودی و امارات و مستقر کردن بخشی از رادارهای آن در قطر حاکی از نظامی‌کردن اتمسفر منطقه برای عدم پاسخگویی ایران است. ایران در این زمینه باید در پی صف‌آرایی متقابل و نظامی‌کردن اتمسفر منطقه از طریق اضلاع دیگر مقاومت باشد. نقطه کانونی این صف‌آرایی و تشدید شرایط متقابل باید رژیم‌صهیونیستی باشد. هزینه‌هایی که بنیامین نتانیاهو برای اشغالگران سرزمین فلسطین تراشیده باید در قبوض آنها لحاظ شود تا سنگینی آن را بچشند. رونمایی از تونل‌های وسیع و زیرزمینی در اطراف فلسطین اشغالی و نفوذ پهپاد حزب‌الله به شمال سرزمین‌های اشغالی در روز برگزاری مانور مقابله با پهپادها در روزهای اخیر، در همین راستا ارزیابی می‌شود؛ اقداماتی که باید با پیوست عمل سخت، از فضای روانی به لایه‌های عمیق ذهنی و ادراکی ساکنان سرزمین‌های اشغالی نیز بروند.

* نویسنده: سیدمهدی طالبی، روزنامه‌نگار

 

مرتبط ها