کد خبر: 48644

رضا مشتاقی، نویسنده فیلمنامه مستند «بیجه» در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

انگیزه‌ام کمک به شنیدن صدای کودکان حاشیه‌نشین بود

انگیزه‌ اصلی من برای پرداختن به این سوژه، کمک به شنیدن صدای کودکان حاشیه‌نشینی بود که به‌عنوان مثال در پرونده‌ بیجه فقط با قربانی شدن‌شان توانستند کمی صدای‌شان را به گوش ما برسانند.

به گزارش «فرهیختگان»، این روزها «مستند بیجه» موردنظر منتقدان و مخاطبان قرار گرفته است. رضا مشتاقی، فعال اجتماعی است که نویسندگی و پژوهش مستند بیجه را برعهده داشته است. او حقوق خوانده و همین مساله در بهتر پیش‌بردن این مستند کمک کرده است. گفت‌وگوی زیر درخصوص چگونگی ساخت این مستند و دلایل اهمیت پیدا کردن آن در ذهن تیم سازنده با رضا مشتاقی است.

دغدغه اصلی شما برای اینکه سوژه بیجه را برای مستند انتخاب کردید، چه بود؟

به جرات می‌توان گفت محمد بسیجه یا همان‌طور که بین مردم و رسانه‌ها شهرت پیدا کرده «بیجه»، جالب‌توجه‌ترین قاتل سریالی تاریخ ایران است. این که او با وجود سن کم، نداشتن تحصیلات رسمی، فقر و محرومیت از وسایل تسهیل‌کننده‌ ارتکاب جرم مثل خودرو توانسته است طی 18 ماه در یک منطقه‌ کوچک 20 نفر را به قتل برساند و چندین نفر دیگر را مورد آزار قرار دهد، می‌تواند این پرونده را به یکی از خاص‌ترین پرونده‌های جنایی جهان بدل کند. از سوی دیگر، 17 نفر از مقتولان این پرونده پسربچه‌های عمدتا محروم و حاشیه‌نشینند که این موضوع آزاردهندگی و تلخی این ماجرا را به اوج خود می‌رساند. قرار گرفتن این ویژگی‌ها کنار هم از بیجه سوژه‌ای بسیار جذاب می‌سازد اما این جذابیت برای من به‌عنوان یک دانشجوی حقوق جزا و جرم‌شناسی که دوچندان بود. «چرا بیجه مرتکب این قتل‌ها شد؟»، «چرا ساختار رسمی نتوانست زودتر جرائم را کشف کرده و مانع ادامه‌ این فرآیند شود؟»، «قربانی‌ها، محیط، ساختارها و... چه ویژگی‌هایی داشتند که وقوع چنین فاجعه‌ای را ممکن ساخت؟» اینها سوالاتی بود که پاسخ دادن به آنها دغدغه‌ اولیه‌ من برای پرداختن به این سوژه بود، اما با پیشرفت پژوهش و مشخص شدن ابعادی از پرونده، دغدغه‌ جدیدی ایجاد شد و آن اینکه عواملی که منجر به وقوع جنایات بیجه شد، امروز نیز در جامعه‌ ما موجود است و حتی برخی از این عوامل تشدید و تقویت نیز شده‌اند. از اینجا به بعد انگیزه‌ اصلی من برای پرداختن به این سوژه، کمک به شنیدن صدای کودکان حاشیه‌نشینی بود که به‌عنوان مثال در پرونده‌ بیجه فقط با قربانی شدن‌شان توانستند کمی صدای‌شان را به گوش ما برسانند.

فرآیند پژوهش کار چقدر طول کشید و در این فرآیند آیا سراغ همه افراد ناظر به پرونده، خصوصا خانواده‌های مقتولان رفتید؟ چرا روایت آنها کمتر در مستند آورده شده است؟

من از سال 93 و همزمان با تحصیل در دوره‌ کارشناسی‌ارشد کمابیش با این سوژه درگیر بودم اما پژوهش جدی و به قصد ساخت این مستند از پاییز 96 شروع شد و تا بهار 98 ادامه داشت. به‌خاطر مستقل بودن این پژوهش و حمایت نشدن از آن از سوی ساختار رسمی و همچنین فاصله‌ زمانی حدود 15 ساله بین وقوع این جنایات و ساخت مستند، عملا امکان دسترسی به تمام افرادی که درگیر این پرونده بوده‌اند، وجود نداشت. از سوی دیگر به‌خاطر تلخی این ماجرا و همچنین یادآور قصور و تقصیر بودن آن، بسیاری از کسانی که در جریان این ماجرا حضور داشته‌اند- از خانواده‌های مقتولان گرفته تا اشخاصی که در آن زمان مسئول بوده‌اند- علاقه‌ای به یادآوری این پرونده و سخن گفتن از آن نداشتند. در جریان پژوهش با تحقیقات محلی موفق به دسترسی به خانواده‌ سه نفر از قربانیان شدیم که درنهایت تنها یک خانواده حاضر شد در برابر دوربین حاضر شود و یک خانواده‌ دیگر هم پس از اعلام رضایت اولیه، روز فیلمبرداری اعلام کرد که حاضر به مصاحبه نیست و درخواست کرد که دیگر با ایشان تماس نگیریم. برای جبران این کمبود، علاوه‌بر مطالعه‌ تمام ادبیات موجود و مصاحبه‌ها و روایت‌های خانواده‌ها، به اشخاصی مانند خبرنگار، رئیس دادگستری و پژوهشگر که پیش‌تر با خانواده‌ها روبه‌رو شده بودند و می‌توانستند بخشی از حقیقت را از جانب آنها بازگو کنند، مراجعه کردیم.

شما مستند را برای مستند بودن آن یا به‌معنای دیگر برای اینکه یک حادثه تاریخی را روایت کنید، ساختید یا مساله دیگری را می‌خواستید در کنار آن پیش ببرید؟

هدف اولیه و مستقیم از ساخت این مستند، ثبت و یادآوری فاجعه‌ای است که در گذشته اتفاق افتاده اما ما با این کار اهداف دیگری را هم دنبال می‌کنیم. یادآوری ایرادات و نقایصی که می‌تواند به وقوع چنین فاجعه‌ای مبتلا شود، برانگیختن جامعه و حکومت برای پیشگیری از تکرار چنین واقعه‌ای و جلب‌توجه همگان به حاشیه‌نشینان و به‌ویژه کودکان حاشیه‌نشین. متاسفانه به نظر می‌آید آثار اولیه‌ و مستقیم حاشیه‌نشینی که همان فقر و محرومیت و نابرابری است در جامعه‌ ما پذیرفته شده است و ما دیگر از شنیدن اخبار محرومیت کودکان از تحصیل یا دیدن تصویر کودکان کار چندان آزرده نمی‌شویم. خوشبختانه کودک‌آزاری این‌طور نیست و هنوز اخبار آزار کودکان توان برانگیختن احساسات و جلب‌توجه افکار عمومی را دارد. این مستند می‌تواند به ما یادآوری کند این آزارها هم یکی دیگر از نتایج محرومیت کودکان است و اگر می‌خواهیم شاهد افزایش این اخبار نباشیم، باید چاره را در حل اساس مشکل و رفع حاشیه‌نشینی و محرومیت بجوییم.

یکی از جنبه‌هایی که عموما درمورد مستند بیجه بیان شده، پژوهش خوب و روایت دقیق آن بوده است، آیا در این زمینه برای کسب اطلاعات مشکلی هم داشتید؟ منابع‌تان اساسا چه بوده است؟

این پژوهش به‌صورت کاملا مستقل انجام شد و تمام منابع مکتوبی که برای پژوهش این مستند مورد استفاده قرار گرفته، روی اینترنت یا در آرشیو روزنامه‌ها برای عموم مردم در دسترس است. ما به اصل پرونده دسترسی نداشتیم و تنها توانستیم دادنامه‌های دادگاه‌های بیجه را از طریق یکی از اشخاص حاضر در پرونده به دست بیاوریم. نوار صحبت‌های بیجه نیز از طریق روانپزشکی که با او مصاحبه کرده بود به دست ما رسید و اینها به‌‌علاوه‌ چند دقیقه تصویر دادگاه و اجرای حکم بیجه از دوربین صداوسیما، تنها بخش‌های آرشیوی مستند بود. برای تکمیل این پژوهش و دستیابی به یک تصویر روشن از ماجرای بیجه، بعد از مطالعه‌ ادبیات مکتوب و گزارش‌های ژورنالیستی و پژوهش‌های دانشگاهی، سراغ اشخاص حقیقی‌ای رفتیم که در جریان پرونده حضور داشتند و با اخذ روایت و تحلیل هریک- که برخی از آنها شخصا در مستند حضور ندارند- این تصویر را تکمیل کردیم.

بیجه مستندی است اجتماعی یا جنایی؟ یعنی مساله شما ابعاد اجتماعی کار بوده یا مساله جنایت‌ها و قتل‌ها؟

معمولا وقتی از یک اثر جنایی صحبت می‌کنیم، فیلم‌های پلیسی یا صفحه‌ حوادث روزنامه‌ها به ذهن متبادر می‌شود که قصد سرگرم کردن مخاطب را دارند. درحالی‌که یک پدیده‌ جنایی، به خودی خود یک پدیده‌ اجتماعی است که با هزینه‌ بسیار گزافی شکل گرفته است. ورود ما به ماجرای بیجه از این منظر بود. ما جنایت‌ها را بررسی می‌کنیم اما در خلال این کار سعی کرده‌ایم پا را فراتر بگذاریم و ابعاد اجتماعی این جنایات و ساختارهایی را که وقوع آنها را ممکن می‌کنند نیز مورد بررسی قرار دهیم. متاسفانه رویکرد غالب در مواجهه با پدیده‌های تلخ اجتماعی به‌ویژه جنایات، تلاش برای فراموش کردن آنهاست، درحالی‌که این تجربه‌ها می‌تواند سازندگی داشته باشد و موجب نشان دادن ایرادات جامعه و سبب اصلاح آنها باشد.  در ماجرای پاکدشت، تجربه‌ای که به قیمت جان 20 انسان و آزار مستقیم و غیرمستقیم هزاران نفر دیگر به دست آمد، می‌توانست نقطه‌ عزیمتی برای اصلاح ساختارهای آسیب‌زا در کل کشور باشد. ازاین‌رو، اگر حتی در همان زمان پس از کشف جنایات نیز مستندهای خوبی درمورد این جنایت ساخته شده بود، باز هم لازم بود امروز مجددا این فاجعه را مورد بازبینی قرار دهیم تا ببینیم چقدر توانسته‌ایم از آن درس بگیریم. درحالی‌که شما در مستند می‌بینید به‌عنوان مثال، مشکل اماکن متروکی که محل بالقوه‌ آزار کودکان است نه در سراسر کشور، بلکه در همان محل وقوع جنایات نیز بعد از گذشت 15 سال حل نشده است.

مرتبط ها