کد خبر: 48604

کاگان‌ها که ایده خود را لیبرالیسم مداخله‌گر می‌دانند و حلقه اصلی اتاق فکر بوش پسر بودند، امروز به دولت بایدن بسیار نزدیکند

اتاق فکر آشنای بایدن

کاگان‌ها خود را فراحزبی می‌دانند و معتقدند هر دولتی روی کار بیاید برای موفقیت باید به دیدگاه‌های آنها توجه کند. آنها به دلیل تمایلات‌شان به مداخله در سراسر دنیا، در 4 سال ترامپ، در نقطه مقابل او قرار داشتند. اکنون با روی کار آمدن بایدن و اشاره او به همکاری با متحدان آمریکا و مسائل مرتبط به حقوق بشر، به نظر می‌رسد شرایط برای اعمال دیدگاه‌های این خانواده فراهم شده است.

به گزارش «فرهیختگان»، جو بایدن رئیس‌جمهور منتخب آمریکا، دیروز با معرفی اعضای تیم ارتباطات کاخ‌سفید، ترکیب کامل‌تری از تیم خود را به نمایش گذاشت. او پیش‌تر هم چند تن از اعضای کابینه‌اش ازجمله تیم سیاست خارجی و وزیر خزانه‌داری آمریکا را معرفی کرد. حضور مقام‌های ارشد وزارت امور خارجه دوره باراک اوباما یعنی جان کری، آنتونی بلینکن و جیک سالیوان در دستگاه سیاست خارجی بایدن یک سیگنال قوی برای متحدان آمریکا در سراسر جهان بود که دوره ترامپ و سیاست‌های عجیب و غریبش به پایان رسیده است. تجربه 4دهه‌ای بایدن در سیاست و همچنین سوابق تیم سیاست خارجی او تا حدود زیادی مشخص می‌کند او چه سیاست‌هایی را در مواجهه با چالش‌های جهانی در پیش خواهد گرفت. به‌جز رژیم‌های دیکتاتور در غرب آسیا و جریان‌های دست‌راستی افراطی، تقریبا در هیچ کشوری ترامپ و سیاست‌هایش طرفدار نداشت و طبیعی نیز بود بسیاری از رهبران جهان از ماه‌ها قبل به پیشواز این شکست بروند و از پیروزی بایدن خوشحال شوند.

در ایران نیز با توجه به ادبیات زشت و زننده ترامپ و همچنین دستور او برای ترور سردار شهید قاسم سلیمانی، شکست ترامپ بسیار دلچسب بود ولی کسانی هم بودند که نه به‌دلیل شکست ترامپ، بلکه به‌دلیل پیروزی یک دموکرات در آمریکا، ابراز خوشحالی می‌کردند. آنان پیروزی بایدن را به‌معنای بازگشت آمریکا به برجام و کاهش فشارهای مختلف به ایران می‌دانند. اینکه مبنای این تحلیل چیست، مشخص نیست اما با بررسی دقیق‌تر و واقع‌بینانه‌تر می‌توان دریافت قرار است حداقل در 4سال آینده دولت بایدن چه مواجهه‌ای با ایران داشته باشد. البته نباید این نکته را نیز از نظر دور داشت که دموکرات‌ها همانند ترامپ با ایران تقابل نخواهند کرد و حداقل ادراک شکل‌گرفته در ایران این را پذیرفته است و نشانه آن را می‌توان علی‌رغم سخت‌تر شدن تحریم‌ها، در کاهش معنادار قیمت ارز دید اما آنها نیز ضدایران هستند اما شیوه عمل متفاوتی در پرونده ایران خواهند داشت. برای شناخت این برنامه، باید بر عملکرد بایدن، تیم سیاست خارجی‌اش و چهره‌های تاثیرگذار در سیاست خارجی این کشور که اصولا نامی از آنها در رسانه‌های ایران مطرح نمی‌شود، پرداخت.

پیش از این «فرهیختگان» در گزارشی با عنوان «تئوریسین تشدید محدودیت‌های برجام» که چهارم آذرماه منتشر شد، به بررسی اقدامات و اظهارات آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه بایدن پرداخت. در آن گزارش اشاره شده بود که بلینکن مشاور اصلی جو بایدن در سنا بود و گفته می‌شود او بایدن را به این نتیجه رساند که به تجاوز نظامی در عراق رای مثبت دهد. وزیر امور خارجه دولت آتی آمریکا، به‌شدت حامی مداخله آمریکا در سایر نقاط جهان حتی با استفاده از ابزار نظامی است. او در گفت‌وگویی که در ماه اکتبر با رویترز داشت، گفت ایالات متحده آمریکا نباید نقش رهبری خود را در جهان واگذار و تاکید کرد اگرچه به‌نظر می‌رسد سخت و دشوار است اما جایگزینی آن از نظر به‌خطر افتادن منافع و زندگی آمریکایی‌ها بسیار بدتر است.

  مغز وزیر امور خارجه در تسخیر کاگان‌ها

بلینکن یک سال پیش از انتخابش به‌عنوان وزیر امور خارجه، در مقاله‌ای مشترک در واشنگتن‌پست پس از نزدیک به دو دهه، همچنان تجاوز نظامی به عراق را اقدامی درست دانست اما دلیل ناکامی آمریکا از این تجاوز را استراتژی غلط و برنامه‌ریزی ناکافی برای آینده خواند. او در این مقاله نوشته است مشکلی که در سیاست ما در سوریه وجود داشت، این بود که ما نیروی بیشتری را به‌کار نگرفتیم. بلینکن در همین مقاله به‌شدت با عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی از سوریه مخالفت می‌کند. مهم‌تر از این دیدگاه‌ها، نامی است که درکنار نام وزیر امور خارجه دولت آینده آمریکا قرار دارد: «رابرت کاگان». اگرچه در ایران خیلی از افراد و مقامات کاگان را نمی‌شناسند اما در آمریکا و اروپا و به‌ویژه بین تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران آمریکایی او چهره‌ای مطرح و تاثیرگذار بر سیاست‌های دولت‌های آمریکا در 2 دهه گذشته بوده است. قرار گرفتن نام این فرد درکنار وزیر امور خارجه دولت آینده در یک مقاله، در حداقلی‌ترین حالت نشان از دیدگاه‌های مشترک این دو در حوزه سیاست خارجی آمریکا دارد. از رابرت کاگان به‌عنوان یکی از طراحان اصلی دکترین سیاست خارجی نومحافظه‌کار در آمریکا یاد می‌شود.

رابرت کاگان، در یک خانواده یهودی به دنیا آمده است. پدرش دونالد کاگان مورخ یونان باستان بود و همین باعث شد رابرت و برادرش فردریک نیز به تاریخ علاقه‌مند شوند. رابرت بر تاریخ آمریکا و فردریک روی تاریخ روسیه تمرکز کردند و از این حوزه به مسائل نظامی و تدریس استراتژی‌های نظامی در دانشگاه رسیدند. هرکدام از این دو برادر، با زنانی ازدواج کردند که در حوزه سیاست خارجی حرفی برای گفتن دارند. رابرت با ویکتوریا نولاند ازدواج کرده است. نولاند کارمند وزارت امور خارجه آمریکا بوده و پست‌های مهمی همچون نماینده آمریکا در ناتو و سخنگوی وزارت امور خارجه در زمان هیلاری کلینتون را تجربه کرده است. از او به‌عنوان معمار پاسخ آمریکا به روسیه در ماجرای اشغال کریمه یاد می‌شود. همسر فردریک، کیمبرلی الن کاگان نیز یک مورخ و تحلیلگر نظامی است که موسسه انستیتو پژوهش‌های جنگی را تاسیس کرد و در آن جنگ‌ها و فعالیت‌های منطقه‌ای به‌خصوص ازسوی روسیه را دائما و به‌روز تحلیل می‌کند. در سایت کیمبرلی درباره روسیه، ایران، عراق، داعش و سوریه تحلیل‌های متنوعی وجود دارد. یک ویژگی خاص این موسسه، ارائه نقشه است که با مراجعه به آن می‌توان اطلاعات به‌روزی از وضعیت جنگ‌ها به دست آورد. حامیان موسسه همسر فردریک، بزرگ‌ترین شرکت‌های پیمانکاری نظامی هستند.

رابرت کاگان

اگرچه به دلیل نقش جنگ‌افروزانه نومحافظه‌کاران، رابرت کاگان علاقه ندارد او را با این عنوان خطاب کنند و بیشتر خود را لیبرال مداخله‌گرا معرفی می‌کند، اما یکی از بنیانگذاران پروژه نومحافظه‌کارانه «پروژه‌ای برای قرن آمریکایی جدید» است. او یکی از اعضای ارشد موسسه بروکینگز و یکی از اعضای شورای روابط خارجی است. کاگان پیش‌تر خود را در چارچوب جمهوری‌خواهان معرفی می‌کرد اما مشاور سیاست خارجی نامزدهای ریاست‌جمهوری هر دو حزب جمهوریخواه و دولت‌های دموکرات بوده است. در جریان مبارزات انتخاباتی ریاست‌جمهوری 2016 آمریکا، کاگان به دلیل حمایت حزب از نامزدی ترامپ، از حزب جمهوریخواه جدا شد و به سمت دموکرات‌ها تمایل پیدا کرد.  کاگان از سال 1984 تا 86، نویسنده سخنرانی وزیر امور خارجه دولت رونالد ریگان بود. او از سال 1986 تا 1988 در دفتر امور بین‌الملل وزارت امور خارجه حضور داشت. کاگان از سال 1998 تا آگوست 2010، عضو ارشد بنیاد کارنگی برای صلح بین‌المللی شد و در سپتامبر 2010 به‌عنوان عضو ارشد در مرکز ایالات‌متحده و اروپا در موسسه بروکینگز منصوب شد. وی در زمان مبارزات انتخاباتی ریاست‌جمهوری سال 2008 مشاور سیاست خارجی جان مک‌کین، نامزد حزب جمهوریخواه بود و سه سال بعد در ترکیب 25 نفره هیات سیاست خارجی امور خارجه به هیلاری کلینتون مشاوره می‌داد.

فردریک کاگان

برادر کوچک‌تر رابرت، فردریک محقق در موسسه آمریکن اینترپرایز و استاد سابق تاریخ نظامی در آکادمی نظامی ایالات‌متحده در وست‌پوینت است. دوره‌هایی که وی در وست‌پوینت تدریس می‌کرد شامل تاریخ هنر نظامی، استراتژی بزرگ، جنگ انقلابی و تاریخ دیپلماتیک می‌شود. او و پدرش، دونالد کاگان که همکار موسسه هادسون است، کتاب «در‌حالی که آمریکا می‌خوابد: خودفریبی، ضعف نظامی و تهدید به صلح امروز» را منتشر کردند که در آن از افزایش زیاد هزینه‌های نظامی دفاع کرد. در سال 2010، ژنرال ارتش آمریکا دیوید اچ پترائوس، که از طرف باراک اوباما به‌عنوان رئیس نیروهای بین‌المللی در افغانستان منصوب شد، کاگان را به‌عنوان یکی از دو کارشناس مبارزه با فساد استخدام کرد. مقاله‌ای در واشنگتن‌پست در 19 دسامبر 2012 درمورد رابطه‌ای که کاگان‌ها با ژنرال پترائوس و تا حد بسیار کمتری با جانشین وی در جولای 2011، ژنرال جان آر آلن داشتند، منتشر شد.  از فردریک به همراه ژنرال جک‌کین، سرهنگ جوئل آرمسترانگ و سرگرد دانیل دویر، به‌عنوان یکی از معماران روشنفکر طرح افزایش قدرت یاد می‌شود. مجله فارین‌پالیسی نوشته مقاله کاگان با عنوان «ما شوروی نیستیم در افغانستان» بر تفکر استراتژیک وزیر دفاع رابرت گیتس برای حمایت از ارسال 30هزار سرباز اضافی به افغانستان تاثیر گذاشته است.

  کاگان‌ها؛ از بوش تا بایدن

برای شناخت کاگان‌ها باید به بیش از دو دهه قبل و زمانی بازگشت که ویلیام کریستول و رابرت کاگان در سال 1997، اندیشکده‌ای به نام «پروژه قرن جدید آمریکایی» (PNAC) را تاسیس کردند. این دو نفر یک سال قبل در مقاله مشترکی با عنوان «به سوی سیاست خارجی نئوریگانیت» - با اشاره به سیاست خارجی رئیس‌جمهور رونالد ریگان، استدلال کردند که ایالات متحده باید موضع «هژمونی خیرخواهانه جهانی» را اتخاذ کند و همین مقاله نیز باعث شد آنها اندیشکده‌ای را برای این منظور افتتاح کنند. هدف این اندیشکده نومحافظه‌کار، «تقویت رهبری جهانی آمریکا» با حمایت از سیاست تقویت نیروی نظامی بود چراکه مدعی بود «رهبری آمریکا هم برای آمریکا و هم برای جهان خوب است.» در آن سال از 25 نفری که منشور این اندیشکده را امضا کردند، 10 نفر همچون دیک چنی، دونالد رامسفلد و جان بولتون در دولت جورج بوش مقام گرفتند. بر خی تحلیلگران نوشته‌اند که PNAC نقشی اساسی در شکل‌گیری سیاست خارجی دولت بوش، به‌ویژه در ایجاد پشتیبانی از جنگ عراق داشته است. در سپتامبر 2000، PNAC  گزارشی را با عنوان «بازسازی دفاع آمریکا» منتشر کرد که باید آمریکا با حفظ برتری نیروهای نظامی آمریکا به حفظ و گسترش موقعیت خود در رهبری جهانی بپردازد.

  تغییر رژیم در عراق

حمله آمریکا به عراق در سال 2003 اتفاق افتاد اما کاگان 5 سال قبل از آن یعنی در سال 1998 به همراه کریستول مقالاتی در نیویورک تایمز منتشر کردند و خواهان تغییر رژیم در عراق در کل روند خلع سلاح عراق شدند. در ژانویه 1999، PNAC یادداشتی را منتشر کرد که از بمباران بی‌اثر عراق در دسامبر 1998 انتقاد کرد. اندکی پس از حملات 11 سپتامبر 2001، PNAC نامه‌ای به رئیس‌جمهور جورج دبلیوبوش نوشت و به‌طور خاص از تغییر رژیم از طریق «تلاش مصمم برای برکناری صدام حسین از قدرت در عراق» حمایت کرد. در این نامه پیشنهاد شد که هر استراتژی با هدف از بین بردن تروریسم و حامیان مالی آن باید شامل تلاش قاطعانه برای برکناری صدام حسین از قدرت در عراق باشد، حتی اگر هیچ مدرکی در ارتباط با عراق و حملات 11 سپتامبر ظاهر نشود.

  کسب سود از به‌راه انداختن جنگ

رویکرد کلی برادران کاگان مبتنی‌بر تفکرات مداخله‌گرایانه است. آنها باور دارند که آمریکا باید رهبر کل دنیا باشد و به صورت فعال این رهبری را اعمال کند. کاگان‌ها طرفدار حضور نظامی در مداخله‌ها هستند. عده‌ای از تحلیلگران می‌گویند افرادی مثل رابرت و فردریک با تحلیل‌هایی که ارائه می‌دهند، کنگره را موظف به افزایش بودجه نظامی می‌کنند. به دنبال افزایش بودجه نظامی، درآمد شرکت‌های پیمانکاری نیز افزایش پیدا خواهد کرد و این شرکت‌ها بیشتر از قبل موسسات کاگان را تغذیه می‌کنند. آنها کاگان‌ها را متهم می‌کنند که با جنگ‌افروزی، به دنبال کسب سود هستند. این تحلیل اشتباه نیست اما به نظر نمی‌رسد دیدگاه‌های برادران کاگان محدود به کسب درآمد باشد. یکی از تاثیرگذارترین اقدامات PNAC گزارش 90 صفحه‌ای با عنوان بازسازی دفاع آمریکا: استراتژی‌ها، نیروها و منابع برای یک قرن جدید بود. براساس این گزارش، سطح فعلی هزینه‌های دفاعی ناکافی بوده و سیاستگذاران را مجبور کرده است برای مدیریت «خطرات بزرگ‌تر فزاینده» تلاش کنند.

PNAC در سال 2006 با این توجیه که هرگز قصد نداشته «برای همیشه ادامه داشته باشد» اعلام کرد که «قبلا کار خود را انجام داده است.» 3 سال بعد در سال 2009 رابرت کاگان و ویلیام کریستول اتاق فکر جدیدی به نام «ابتکار سیاست خارجی» ایجاد کردند که در سال 2017 منحل شد.

در سال 2008، رابرت کاگان مقاله‌ای نوشت و در آن از اعتقاد به هژمونی آمریکا، اعتماد به قدرت نظامی ایالات متحده و بی‌اعتمادی به نهادهای بین‌المللی گفت.

جدا از رابرت، فردریک و همسرش از برترین مشاوران غیرنظامی برای مقامات آمریکایی هستند. آنها به مهم‌ترین ژنرال‌های آمریکایی در عراق و افغانستان مشاوره نظامی می‌دادند و بالاترین مدال افتخار که می‌توان به یک غیرنظامی داد را به دست آورده‌اند. دیدگاه‌های این خانواده در سیاست خارجی آمریکا به اندازه‌ای قابل توجه است که حتی منجر به تغییر استراتژی نظامی این کشور نیز شده است. در سال 2007 و در میانه عملیات‌های نظامی علیه نیروهای آمریکایی در عراق، کنگره به دنبال تصویب عقب‌نشینی مرحله‌ای از عراق برای نجات جان سربازان آمریکایی بود اما فردریک و همکارانش در موسسه آمریکن اینترپرایز در مقاله‌ای با عنوان «انتخاب پیروزی: برنامه‌ای برای موفقیت در عراق» پیشنهادی دادند که نیازمند اعزام هفت تیپ ارتش و هنگ دریایی و بازسازی اقتصاد عراق بود. 5 روز پس از اینکه این طرح در گردهمایی اندیشکده آمریکن اینترپرایز، ارائه شد جورج بوش به صورت رسمی از تغییر استراتژی در عراق سخن گفت.

فردریک و همسرش کیمبرلی کاگان همچنین در سال 2018 و پس از اعتراضات مردمی در عراق، در وال‌استریت ژورنال به دولت آمریکا پیشنهاد می‌دهند که در صحنه حضور داشته باشند و از گروه‌های ضدایرانی حمایت کنند. آنها در این مقاله توصیه می‌کنند که برای مردم بصره امکاناتی مانند آب، برق و... فراهم کنند تا به مردم نشان دهند آمریکا و شرکایش از ایران توانمندتر هستند و با متحد کردن شیعیان عراق با دنیای عرب سنی، ایران را کنار بزنند. آنها پس از ترور سردار سلیمانی نیز در مقاله‌ای در نیویورک دیلی ترور سردار سلیمانی را «یک اقدام» و نه «استراتژی» می‌خوانند و می‌نویسند: «اگر چه تحریم‌ها فشار زیادی به ایران وارد کرده اما تحریم به تنهایی پاسخگو نیست و باید یک برنامه نظامی نیز برای مقابله با ایران در نظر گرفت.»

کیمبرلی و همسرش در سال 2017 در فاکس نیوز، از حضور و نفوذ ایران ابراز نگرانی کرده و خواستار استفاده بیشتر آمریکا از متحدان منطقه‌ای و حتی ارسال نیروی نظامی به جنوب شرقی سوریه با هدف کاهش اثر‌گذاری و اخراج نیروهای ایرانی شده‌اند.

  کاگان‌ها و بایدن

کاگان‌ها اگرچه در گذشته نزدیک به محافظه‌کاران بودند اما به هر شکل با دو حزب آمریکا همکاری داشته‌اند. کاندیداتوری و پیروزی ترامپ در انتخابات 2016، فاصله آنها با جمهوری‌خواهان و تمایل‌شان به دموکرات‌ها را بیشتر کرد. با این حال کاگان‌ها خود را فراحزبی می‌دانند و معتقدند هر دولتی روی کار بیاید برای موفقیت باید به دیدگاه‌های آنها توجه کند. آنها به دلیل تمایلات‌شان به مداخله در سراسر دنیا، در 4 سال ترامپ، در نقطه مقابل او قرار داشتند. اکنون با روی کار آمدن بایدن و اشاره او به همکاری با متحدان آمریکا و مسائل مرتبط به حقوق بشر، به نظر می‌رسد شرایط برای اعمال دیدگاه‌های این خانواده فراهم شده است. مواضع سیاست خارجی جیک سالیوان و آنتونی بلینکن درباره لزوم بازگشت به سیاست خارجی رهبری جهانی آمریکا در چارچوب نظرات این خانواده قابل تحلیل است. به‌ویژه اینکه بلینکن سال گذشته با رابرت کاگان در واشنگتن پست مقاله‌ای مشترک در حوزه سیاست خارجی منتشر کردند و سیاست ترامپ برای خروج از سوریه و افغانستان را محکوم کردند و آن را فرو بردن نظم جهانی به سیاه‌چاله دهه 30 میلادی خواندند.

فردریک مک‌کین و چند نفر دیگر مقاله‌ای می‌نویسند که چند روز بعدش آمریکا همان پیشنهاد و طرح استراتژیک این مقاله را انجام می‌دهد. در آن می‌گویند اینکه در عراق به مشکلات خوردیم راه‌حل این نیست که خارج شویم، راه‌حل این است که نیروهایمان را کم کنیم. این دیدگاه‌ها نشان می‌دهد در دولت بایدن، دموکرات‌ها با الهام از دیدگاه‌های رابرت، فردریک و همسران‌شان، حضور خود در عراق، سوریه و افغانستان را تشدید خواهند کرد و تلاش می‌کنند تا با فشار بر ایران، تهران را ناچار به خروج از سوریه کنند. با این اوضاع می‌توان درک کرد که دموکرات‌ها در کنار مذاکرات هسته‌ای، تلاش می‌کنند تا با تعامل بیشتر با متحدان‌شان، فشار سیاسی بر تهران را افزایش دهند و از این زاویه قدرت منطقه‌ای کشورمان را در تنگنا قرار دهند. مجموع این شرایط نشان می‌دهد برخلاف ترامپ که تنها به ابزار تحریم تکیه کرده بود، دموکرات‌ها با بسته‌های متنوعی به دنبال اجرای هدف ترامپ علیه ایران هستند.

 * نویسنده : صادق امامی،دبیرگروه  بین‌الملل

مرتبط ها