به گزارش «فرهیختگان»، حبیب دهقاننسب یکی از بازیگران قدیمی و خوشنام تئاتر است که او را بیشتر با کارهای مرحوم ملاقلیپور و آثار تاریخی به یاد میآوریم. دهقاننسب در دسته بازیگرانی قرار دارد که معتقدند نقش کوتاه و بلند وجود ندارد و احتمالا به همین دلیل پذیرفته که در سریال «از سرنوشت3» یک نقش فرعی را بازی کند. دهقاننسب اینبار نقش فردی بهنام «نگهدار» را بازی میکند که منفی است و «ماجد» او را فریب میدهد. حالا با او درباره این سریال و نقش قصه در اقبال عمومی به یک سریال حرف زدیم.
ظاهرا سریال «از سرنوشت» پربینندهترین سریال تلویزیون در این روزها شده است. آنطور که گفته شده، این سریال جزء معدود سریالهایی بوده که از ابتدا مشخص بوده که قرار است در سه فصل ساخته شود و فیلمنامهاش هم آماده بوده. شما فیلمنامه کامل را خواندید و نقشتان را قبول کردید؟
زمانی که از من دعوت کردند، کار کلید خورده بود. بهوسیله دو کارگردان کار شروع شد؛ یعنی فصل اول و دوم بهصورت همزمان توسط آقای بذرافشان و آقای خردمندان کار میشد. من را دعوت کردند و صحبت کردیم. این دعوت ازسوی آقای خردمندان بود. سر صحنه کار رفتم و درباره نقش و کار صحبت کردند. درنهایت باتوجه به صحبتهایی که شد، قبول کردم کار کنم.
فیلمنامه هم کامل نبود. این اتفاق مدتی است که رسم شده و رسم بدی هم است که برخلاف گذشتهها که فیلمنامه کامل را میدادند، متاسفانه الان عوامل با فیلمنامههای ناقص و ناتمام روبهرو میشوند. این کار مشکلاتی را برای عوامل ایجاد میکند؛ یعنی ممکن است در سیر قصه و در ادامه باتوجه به صحبتهایی که بین مقامات مسئول و نویسنده میشود، تغییراتی در فیلمنامه درطول نوشتن بهوجود بیاید که باعث سردرگمی شود. بنابراین متن فیلمنامه کامل نبود ولی صحبت شد که قرار است سه فصل باشد. این امر از ابتدا مشخص بود، ولی فیلمنامه کامل نبود و بهتدریج فیلمنامه کامل و کاملتر میشد.
نقش شما هم دچار تغییر شد؟
خیر. نسبتبه آنچه ابتدا بیان شد، تغییری نکرده است.
گروه سازنده و بازیگران این سریال جوان بودند و چهار بازیگر جوان تقریبا بازیگران اصلی بودند. دلایلی که قبول کردید این نقش را بازی کنید و در این سریال حضور پیدا کنید، چه چیزهایی بود؟
حرفه ما حرفه بازیگری است و تنها حرفهای است که داریم. پیش از این با این دفتر و آقای تحویلیان سریال «از یادها رفته» را کار کرده بودم. پیشنهاد شد و من هم قبول کردم. درباره نقش و کار صحبت کردند که درباره دو بچه پرورشگاهی بود و باتوجه به معضلاتی که سر راه این دو بچه است، اتفاقاتی میافتد، که این مساله برای من جذابیت داشت.
احساس کردم باتوجه به قصهای که آقای خردمندان بهصورت خلاصه بیان میکنند، ایشان بهعنوان کارگردان به کار اشراف داشت. با اینکه فیلمنامه کامل نبود، قصه این پتانسیل را داشت که به کار جذاب و تماشاگرپسند تبدیل شود. یکی از انگیزههای ما برای کار کردن این است که کاری را باتوجه به توان و انرژی خود صورت دهیم تا نتیجه کار باعث شود تماشاگر وقت برای آن بگذارد و از این وقت گذاشتن سرخورده نشود و ارتباط تنگاتنگی با قضیه بگیرد. باتوجه به این خلاصهای که بیان شد، صحبت از چیزهایی است که کمبود آن در این روزها در جامعه ما احساس میشود. لازم است این مباحث مطرح شود. صحبت از مهرورزی، صحبت از کمک به یکدیگر در شرایط بحرانی و غیره است. اینها فاکتورهایی است که متاسفانه در جامعه ما طی این سالها کمرنگ شده و یا بهشکلی از بین رفته است. لازم است با این فاکتورها به مخاطب یادآوری شود که چه کسی هستیم و کجا هستیم و برای چه هستیم. این مواردی بود که گفته شد و من از صحبتها برداشت کردم و این امر سبب شد من درکنار اینکه حرفه بازیگری دارم و باید کار کنم، این نقش را پذیرفتم. برای من مهم نبود این نقش منفی است یا جزء نقشهای اصلی نیست. این فاکتورهایی بود که این کار میتوانست داشته باشد و خوشبختانه درعمل و در اجرا این اتفاق افتاد و نتیجه و بازخوردهای تماشاگران را شاهد هستیم.
سریالهای خوب در سهچهار دهه اخیر کم نداشتیم.
بهنظر من به تعداد سریالهایی که ساخته و تولید و پخش شد، سریال خوب کم داشتیم. اگر آماری از سریالهایی که در این 40-30 سال ساخته شده و از سریالهایی که خوب و پرمخاطب بوده بگیرید، متوجه میشوید در اقلیت کار میکنند.
دهه 60 و 70 سریالهای خوب بیشتر بود.
بله، من با این صحبت موافق هستم.
ویژگیهای مثبت این سریالهای خوب این بود که خیلی خوب قصه تعریف میکردند، فارغ از اغراق، بحث فرم، ادابازیها، سادهانگاشتن مخاطب و غیره بود. این سالها با کارگردانهای زیادی کار کردید و فیلمنامههای زیادی دست شما آمده است که یا بازی یا رد کردید. بهطور کلی قصه چه نقشی در جذب مخاطب تلویزیونی دارد؟
قصه حرف اول را در سریالهای تلویزیونی میزند. قصه همانند فرمانی است که به شما راهنمایی میکند که به کدام سمتوسو بروید. قصه حرف اول را در کارهای تلویزیونی و نمایشنامهها و کارهای سینمایی میزند. در نمایشنامههای تئاتر هم سوژه، موضوع و قصه حرف اول را میزند، چون آن راهنما برای کلیه عوامل میشود که به کدام سمتوسو بروند و چه کاری باید انجام دهند.
چرا به این امر در برخی مواقع بیتوجهی میشود؟
نویسنده خوب کم نداریم؛ یعنی تجربه نشان داده نویسندههای خوبی داریم. یک عامل همین بیتوجهی این است که این نویسندهها بهنسبت کاری که میخواهند انجام دهند، دستمزدهای خوبی میخواهند دریافت کنند، اما دستمزدها را برخی پرداخت نمیکنند.
خطوط قرمزی که سر راه نویسنده و کارگردان و عوامل اجرایی است، دست آنها را در پوست گردو میگذارد و آنها را در تنگنا قرار میدهد. خطوط قرمز بر سر کارهای تلویزیونی بسیار زیاد است. نهتنها کم نمیشود بلکه این خطوط قرمز سالبهسال و مدیربهمدیر هم بیشتر میشود؛ یعنی بیشتر سلیقهای با قصهها برخورد میکنند.
این است که قدری دستوبال نویسنده، کارگردان و گروه اجرایی تنگ میشود و قصهها به تکرار میافتد. خیلی از سریالها هستند که در یکیدو قسمت ابتدایی میتوانید تشخیص دهید چه اتفاقی قرار است بیفتد و به کجا منتهی میشود، چراکه قصهها تکرار میشود.
اجازه نمیدهند دنبال سوژه و قصه و نگاه جدید بروند. نویسنده کم نداریم و آنقدر سوژه و موضوع و قصه در این مملکت هست که حد ندارد، منتها دستوبال بسته است. باید فضا را برای نویسندگان بازتر و اعتماد را بیشتر کرد و عینک تیره را از چشم خود کنار زد و به دنیا طور دیگری نگاه کرد. نگاهها بسیار بسته و محدود است.
سریالی کار میکنم که تهیهکننده اجازه نداده درباره آن صحبت کنیم، ولی هزارویک تغییر انجام میشود. در حین نوشتن بسیار تغییر میکند و دلیل را ایراداتی میدانند که از ردههای بالا گوشزد میشود. این ردههای بالا کیست که دستور میدهد این تغییرات را انجام دهیم. بر سر راه تلویزیون بگو مگو فراوان است. به همین دلیل تعدد سلیقهها باعث شده هم سوژهها تکراری شود و هم مشکلات زیاد میشود و دستوبال ساختن و گفتن و نگاههای متغیر تنگ میشود که درنهایت این نتیجه را بهدنبال دارد. در سینما فضا بازتر است و محدودیتهای تلویزیون را ندارد. به همین جهت نویسنده و کارگردان رغبت میکنند حرف بزنند و نگاه خود را تغییر دهند و یکسری فیلمهایی ساخته میشود که نگاه و قصه و سبکها متفاوت است. تلویزیون در بنبستی مانده که همینطور چرخ میزند.
باید راهها را باز کنند و بهنظر من ضرر نمیکنند. اگر در این مسیر و در جذب مخاطب ضرر کردند، دوباره محدودیت را ایجاد کنند.
از خروجی آنچه در از سرنوشت دیدهاید راضی هستید؟
بله، راضی هستم. چندروز پیش هم آقای خردمندان لطف کردند تماس گرفتند. به ایشان گفتم هم بازخوردها خوب است و هم اینکه کار طوری شده که وقتی هرشب شاهدش هستم میبینم کار خوبی شده است.
حذفی زیاد ندارد؟
قدری دیالوگها تغییر کرده است. به خود من از دفتر پروژه زنگ زدند و گفتند از جملهای ایراد گرفتند، ولی تهیهکننده راضی نیست این دیالوگ عوض شود. قرار بود به دفتر بروم و دیالوگ را عوض کنم که گفتند چون تهیهکننده معتقد است نباید عوض یا حذف شود، شما فعلا نیایید، ولی بعد دیدم جزئیات حذف شده بود. در حد دیالوگ حذفیات داشته است.
* نویسنده: زهرا محمدی ثانی،روزنامه نگار