کد خبر: 48449

پرسش از فلسفه در وضع کنونی عالم

عمق و وسعت را نهایت نیست

مطلب حاضر پرسش‌ها و پاسخ‌هایی کوتاه درباره «وضع فلسفه» است که برای استادان فلسفه غیرایرانی طرح شده است. پاسخ‌های آنان هم تا حدودی ما را با وضع فلسفه و نیز وضع فلسفه در دانشگاه‌های غیرایرانی آشنا می‌کند و هم برای اهلش تفکربرانگیز می‌تواند باشد.

به گزارش «فرهیختگان»، مطلب حاضر بنا بود به‌مناسبت روز جهانی فلسفه انتشار یابد که به‌دلایلی میسر نشد اما فلسفه و پرسش‌های فلسفی به روز و ساعت خاصی وابستگی ندارد پس این چند روز تاخیر در چاپ مطلبی که به وضع فلسفه در دوره معاصر می‌پردازد به جایی بر نخواهد خورد. مطلب حاضر پرسش‌ها و پاسخ‌هایی کوتاه در این‌باره یعنی «وضع فلسفه» است که برای استادان فلسفه غیرایرانی طرح شده است. پاسخ‌های آنان هم تا حدودی ما را با وضع فلسفه و نیز وضع فلسفه در دانشگاه‌های غیرایرانی آشنا می‌کند و هم برای اهلش تفکربرانگیز می‌تواند باشد. استادانی که به پرسش‌های ما پاسخ گفته‌اند از این قرارند:

توماس مایکل اسکن‌لن

اسکن‌لن ریاضی‌دان، فیلسوف و استاد دانشگاه در ایالات متحده آمریکا است، او از سال1984 در گروه فلسفه دانشگاه هاروارد مشغول به تدریس بود و در سال 2018 نیز به عضویت انجمن فلسفی آمریکا درآمد. وی همچنین برنده جوایزی همچون کمک‌هزینه گوگنهایم شده‌است. حوزه مطالعاتی او منطق ریاضی، اخلاق و فلسفه سیاسی است. اسکن‌لن از فیلسوفانی است که نظریه قراردادگرایی را در فلسفه اخلاق معاصر احیا کرده است.

تایلر بارج

استاد فلسفه دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس (UCLA) است. او در زمینه‌های مختلفی چون فلسفه ذهن، معرفت‌شناسی و تاریخ فلسفه معاصر تاثیرگذار بوده ولی بیش از همه به دلیل سهمی که در فلسفه ذهن داشته‌، شهرت یافته است. از آثار او می‌توان به «صدق، فکر، دلیل: مقالاتی درباره فرگه»، «بنیادهای ذهن» و «ریشه‌های عینیت» اشاره کرد.

سیمون بلک‌برن

فیلسوف انگلیسی که به‌دلیل تلاش‌هایش در جهت افزایش محبوبیت عمومی نسبت به فلسفه شناخته‌شده ‌است. او مدرک لیسانس خود در رشته فلسفه را در ۱۹۶۵ از کالج‌ترینیتی در کمبریج و دکتری خود را در ۱۹۷۰ از کالج چرچیل در کمبریج دریافت کرد. او در حال حاضر استاد فلسفه در دانشگاه کمبریج و استاد پژوهشی فلسفه در دانشگاه کارولینای شمالی است. حوزه تخصص او فلسفه اخلاق است. از آثار او که به فارسی نیز ترجمه شده است می توان به «درآمدی کوتاه بر اخلاق»، «پرسش های اساسی فلسفه» و «تفکر» -که مورد استقبال فلسفه‌دوستان نیز در ایران قرار گرفته است- اشاره کرد.

شأن و وضعیت فلسفه در جهان معاصر چگونه است؟

اسکن‌لن: شأن فلسفه آن است که به‌دقت در مورد وجوه پرسش‌برانگیز زندگی و عالم، که نمی‌توان به آنها از طریق روش‌های رسمی و برقرار تفکر درباره حیات و عالم -همچون دین، یا علم- پاسخ داد، تامل کند. بنابراین، فی‌المثل، اینکه خدا وجود دارد برای دین مهم است اما نمی‌توان از درون آن [به این پرسش] پاسخ داد، زیرا دین وجود خدا را مفروض می‌گیرد. بنابراین اینکه آیا خدا وجود دارد یا نه، سوالی است [برای بحث و فکر] فلسفی. [نیز] گرچه علم نشان می‌دهد که احساسات و اعمال ما را می‌توان به‌عنوان نتایج علل خارج از ما تبیین و تعلیل کرد، اما [چنین ادعایی] این مساله را پیش می‌آورد که [اگر بپذیریم] واقعیت‌هایی که از این طریق [یعنی از طریق علمی] تبیین شده‌اند، [همه معلول علل خارجی هستند، پس] اساس معنایی و دلالی همین افعال و افکار [نیز] سست می‌شود [یعنی مانند پارادوکس دروغگوی آتنی، خود این ادعا که «همه‌چیز معلول علل خارجی است» لابد خود نیز معلول علل خارجی است پس اولا مطلق نیست و ثانیا مشکلات منطقی پیش می‌آید]. این دیگر مساله‌ای نیست که به‌نحو علمی بتوان به آن پاسخ داد.

بارج: در موسسات دانشگاهی، فلسفه رونق دارد گرچه تخصصی‌شدن فلسفه، که تفکر خاص‌تر و جزئی‌تری حاصل آورده، در کارهای بسیار سطحی، مدرسی و انجام تکالیف شغلی، رو به ضعف دارد. در حد مقدور، فلسفه خوب پیش می‌رود. یکی از شئون اصلی فلسفه کمک به تعمیق فهم، خصوصا فهم وجوه اصلی حیات، از علم تا اخلاق است. یکی دیگر از شئون اصلی آن، که به‌نظر من در اکثر دانشگاه‌ها توسط فلاسفه به‌نحو احسن به‌انجام می‌رسد، ارائه تنوعی از مهم‌ترین نظرگاه‌هاست به دانشجویان و [نیز] کمک به آنها برای [آنکه واضح و دقیق] و برای خودشان بیندیشند و این برای تحصیلات مقدماتی اساسی است، فارغ از اینکه دانشجویان در چه رشته‌ای تحصیل می‌کنند. [بدین ترتیب] آنها که به‌خوبی تحصیل‌کرده‌اند در وضعیت بهتری هستند تا دنیای بهتری بسازند.

بلک‌برن: اوضاع فلسفه همیشه مخلوط است، بعضی از افراد افکاری نابجا در ذهن دارند و خیال و لهو می‌بافند. شأن فلسفه تقویت تفکر انتقادی نسبت به خود است، و به مردم [این] امکان را می‌دهد تا با رد آنچه نادرست است و روشن‌تر شدن واقعیت، ذهن خود را بهبود بخشند.

آیا در دنیای معاصر، حیات فلسفی ممکن است؟

اسکن‌لن: اگر منظور شما از «حیات فلسفی» حیاتی وقف تفکر در سوالات فلسفی است، پس من فکر می‌کنم پاسخ یک «آری» باشد [اما] منوط به شرایطی است. سوالات فلسفی ذاتا دشوارند. و تعداد کمی از مردم وقت کافی [برای پرداختن به این پرسش‌ها و تفکر فلسفی] ندارند و [ایضا معدودی از مردم به این مسائل فلسفی یا به تفکر فلسفی] توجه دارند. دانشگاه‌ها فرصتی برای انجام این کار به فرد ارائه می‌دهند که از سوی دیگر به داشتن منبع درآمد مستقل بستگی دارد! اما درگیر شدن در این امر نیازمند عزم و شکیبایی نیز هست. [که البته] نوعی کار دشوار و غالبا ناامیدکننده است.

بارج:  بلی!

بلک‌برن: [آری] ممکن است اما [به مرور زمان] دشوارتر می‌شود. ضرب‌المثلی داریم [از این قرار] که «تا حقیقت کفش‌هایش را بپوشد، دروغ جهان را گشته است.» در دنیایی که هرکس می‌تواند هرگونه عقیده احمقانه‌ای را در فیس‌بوک و شبکه‌های اجتماعی مشابه پیدا کند [و همچنین] می‌تواند در حباب کسانی ذهنا مشابه خودش بیفتد، نظریه‌های توطئه و اخبار جعلی مانند علف‌های هرز رشد می‌کنند. جنبش‌های ضد واکسیناسیون و ضدعلم فقط دو نمونه است.

جایگاه فلسفه در زندگی معاصر کجاست و چقدر موثر است؟

اسکن‌لن: فکر می‌کنم جواب [این پرسش] را در [پاسخ به] اولین سوال داده باشم. اگر منظور شما از «مؤثر بودن» این است که بر «آنچه بیشتر مردم باور دارند» تاثیر بگذارید، این امکان وجود دارد که کار فلسفی بتواند در طول زمان چنین تأثیری داشته باشد، اما به دلیل دشواری پرسش‌های فلسفی، این امر اغلب اتفاق نمی‌افتد.

بارج: دومین شأن [از شئون فلسفه] که در بالا [یعنی در پاسخ به سوالی از سوالات فوق] ذکر شد، برجسته‌ترین شأن و جایگاه فلسفه در زندگی معاصر است. همانطور که عرض شد، فکر می‌کنم [فسلفه معاصر] به‌خوبی این کار را انجام می‌دهد.

بلک‌برن: فلسفه باید در [عرصه میدان یعنی] بازاری باشد، یعنی در زندگی عمومی، چنانکه در آتن باستان بود؛ خصوصا وقتی ایمان بدون عقل به یک اصل اعتقادی فضیلت به‌جای آنکه رذیلت باشد، یک فضیلت تلقی می‌شود.

آیا امروزه فلسفه می‌تواند -براساس ادعای سابق خود- به علوم دیگر کمکی کند؟

اسکن‌لن: فکر نمی‌کنم نقش اصلی فلسفه کمک به سایر علوم باشد بلکه به ما کمک می‌کند تا در مورد «دلالت‌های نتایج حاصل از علوم دیگر» فکر کنیم.

بارج: فکر نمی‌کنم که فلسفه خودش یک علم باشد [یعنی فلسفه] می‌تواند به علوم، مخصوصا علومی که در اوایل کارشان هستند کمک برساند. [توجه کنید که] فلسفه نقش مهمی در توسعه اولیه منطق ریاضی در اوایل قرن 20 و در توسعه زبان‌شناسی در اواسط و اواخر قرن20 داشته است. من فکر می‌کنم [فلسفه] اکنون می‌تواند به توسعه [علوم] خصوصا روانشناسی ادراک، [و همچنین] روانشناسی رشد نیز یاری رساند.

بلک‌برن: فکر نمی‌کنم [فلسفه بتواند] مستقیما به علوم دیگر کمک کند اما در زمان شیوع تفسیرهای غلط از علم، می‌تواند کمک‌کننده باشد. به‌عنوان مثال، صاحب‌نظران قائل به تطور به‌دلیل تفسیر زیست‌شناسی برای نشان دادن ویژگی‌های روانشناختی انسان -مانند این دید که ما به‌سبب «ژن‌های خودخواهی» خودخواه هستیم، بدنام بوده‌اند. غالب این تعابیر غیرقابل‌توجیه است و اندیشه فلسفی می‌تواند به ما نشان دهد که چگونه بهتر فکر و تفسیر کنیم.

آیا فلسفه -به‌مثابه دانش- به اهدافش رسیده است؟

اسکن‌لن: اگر منظور شما از هدف، پاسخ قطعی و رضایت‌بخش به سوالاتی از این‌دست که [در پاسخ به سوالات پیشین] گفتم است، من معتقدم از ماهیت این سوالات برمی‌آید که فلسفه بعید است که هرگز به این هدف برسد، همیشه سوالات و مشکلات باقی‌مانده وجود خواهد داشت.

بارج: هدف اکتناهی‌تر [فلسفه]، درک وسیع‌تر است. عمق و وسعت را نهایتی نیست اما [فلسفه] می‌تواند آن اهداف را ناظر به ثمری دنبال کند. بعضی از فلاسفه این کار را می‌کنند.

بلک‌برن: غایت فلسفه نیل به منور شدن [عقول] ساکنان جهان است. متأسفانه ما از آن چیزی که از قرن هجدهم بوده‌ایم فاصله گرفته‌ایم اما تنها راه علاج، ایستادگی است.

 *  نویسنده: علیرضا خباززاده رضایی، روزنامه‌نگار و مترجم

مرتبط ها