به گزارش «فرهیختگان»، بچه دروازه سعدی شیراز بود و هفت سال داشت که به تهران آمد. «آن موقع اصلا نمیدانستم سینما چیست. هفت ساله بودم که آمدیم تهران، اتفاقهایی را که برایم پیش میآمد به یاد دارم، اما هیچکدام در ارتباط با هنر و سینما نبوده است. یادم میآید که وقتی با بچههای همسنوسالم بازی میکردم، در بازیها بیشتر احساس قهرمانی میکردم. جوری سوار چوب میشدم و ادای اسب را در میآوردم که بچههای دیگر نمیتوانستند.» هرکس چنگیز جلیلوند را میشناسد و با صدای او آشناست، این را تایید میکند که در صدایش یک نوع خاصی از صلابت موج میزد. این ویژگی از شخصیت خود او میآید و چنان که از کودکیاش نقل میکند، حتی موقع سوار شدن بر یک تکه چوب، احساس قهرمانی میکرده است. چنگیز جلیلوند از نسل دوم دوبلورهای ایرانی است؛ از نسلی که ابتدا پرورش صدا را در هنر تئاتر فراگرفتند و وقتی در استودیو دوبله مینشستند، چیزی برای اضافه کردن به صدای بازیگران داشتند.
صدای جلیلوند روی صورت خیلی از هنرپیشههای محبوب دوران خودش نشست. از مارلون براندو و پل نیومن گرفته تا برت لنکستر، ماکسیمیلیان شل، ریچارد برتون، پیتر اوتول، یول براینر، کلینت ایستوود، دین مارتین و این اواخر کسانی مثل کیانا ریوز، راسل کرو، دنزل واشنگتن و هیو جکمن و تقریبا تمام ستارههای مشهور سینمای پیش از انقلاب. بعضی از این ستارهها پس از انقلاب و در دورانی که صدابرداری سرصحنه یک رسم فراگیر شده بود هم فیلم بازی کردند، اما هیچوقت با صدای خودشان به همان اندازه جذابیت نداشتند که با صدای چنگیز جلیلوند داشتند. حتی در مورد بعضی از هنرپیشههای خارجی که جلیلوند به جایشان صحبت کرده هم میشود همین را گفت و البته آنهایی که خودشان صدایی خاص و ممتاز داشتند، قطعا همانهایی هستند که کار یک دوبلور را سختتر میکنند. فکرش را بکنید؛ یک نفر هم دوبلور ثابت مارلون براندو باشد و هم یول براینر، هم جک نیکلسون و هم کلینت ایستوود... چطور میشود هم خودت باشی و هم تمام اینها! چنین چیزی فقط با خلاقیت هنری امکانپذیر است؛ نه دوبلوری به مثابه یک عمل مکانیکی. جلیلوند در مرحله اول، بازیگر بود، منتها نوع خاصی از هنر بازیگری که در دوران خودش اهمیت ویژهای داشت و کسانی بودند که یک عمر اشتیاق و تلاششان را پای آن میگذاشتند.
بچه دروازه سعدی شیراز و قهرمان چوبسواریهای کودکانه در تهران، اولین بار با صدای مرحوم محتشم در فیلمی به نام «فاتح» بود که با هنر دوبله آشنا شد و پس از آن ابتدا سراغ بازیگری تئاتر رفت. سال ۱۳۳۷ بود. همان ایام به رادیو هم رفت و تعدادی نمایشنامه رادیویی بازی کرد. خودش میگوید همیشه نقش سردارها و قهرمانها را به او میدادند. از همینجا کمکم پایش به دوبله باز شد. حتی اسم اولین دوبله جدی جلیلوند هم قهرمانانه است؛ نقش ماکسیمیلیان شل در فیلم «شیرهای جوان» که برای آن ۳۰۰ تومان دستمزد گرفت. بعد هم این روند ادامه پیدا کرد تا در دهه ۵۰ شمسی، کارهای طلایی چنگیز جلیلوند پدید آمدند. او در آن دوره به جای مشهورترین هنرپیشههای سینمای جهان صحبت کرد و در سینمای ایران هم تقریبا صداپیشه تمام ستارههای محبوب شد. یکی از این چهرهها محمدعلی فردین بود که تقریبا دوبلور ثابتش سعید شرافت بود و در فیلمهایی مثل «چشمه آب حیات». مرحوم محمدعلی زرندی، همان که بعدها دوبله نورمن ویزدام شد، به جای او صحبت میکرد. در حقیقت چنگیز جلیلوند از جایی به بعد دوبلور فردین شد که یک گردش اساسی در کارنامه او و نوع نقشهایی که بازی میکرد، ایجاد شده بود. خود جلیلوند میگوید: «آن موقع فردین میدانست ستارهاش افول کرده و دنبال فیلمهایی میگشت که سنگینتر باشند. دوستانی هم داشت که گمراهش میکردند. مثلا رفت «راز درخت سنجد» جلال مقدم را بازی کرد که اصلا معنی نداشت، یا «غزل» کیمیایی. شاید اینطوری میخواست بگوید من هم آمدم در جمع انتلکتوئلها».
کار به جایی رسیده بود که فردین دوست داشت جلیلوند به جای بازیگر ایرانی دیگری جز او صحبت نکند، هرچند این قضیه اتفاق نیفتاد. یکی دیگر از فصلهای مهم فعالیت جلیلوند در سینمای ایران بهعنوان دوبلور، همکاری او با علی حاتمی بود. علی حاتمی اعتقاد خاصی به دوبله داشت و این اعتقاد را حتی زمانی که صدابرداری سرصحنه در ایران فراگیر شده بود، همچنان حفظ کرد. او میگفت دوبلور چیزهای بیشتری نسبت به بازیگران درباره صدا میداند و به آن اضافه میکند. همکاری حاتمی و جلیلوند بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرد اما او در این دوران طبیعتا بیشتر روی دوبله بازیگران خارجی متمرکز شد و به جز یکی دو مورد خاص، مثل محمدرضا گلزار در فیلم «سلام بمبئی» یا حامد بهداد در نسخه دوبله شده فیلم «جرم»، بیشتر به جای هنرپیشههای خارجی حرف زد.
او بین سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۹۵ در ۹ فیلم سینمایی هم بازی کرد و سریالهای «عبور از پاییز» و «معمای شاه» در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ هم جزء دیگر تجربههایش در بازیگری بودند؛ اما جلیلوند با اینکه چهرهای سینمایی داشت، هیچوقت به همان اندازه که در هنر دوبله موفق بود، جلوی دوربین به چشم نیامد. شاید او را باید از دسته همان افرادی بدانیم که صدایشان به قدری جادویی است که جلوتر از تصویرشان حرکت میکند.
هنر چنگیز جلیلوند هنری نبود که با ارزیابی جشنوارههای هنری و نمره منتقدان سینمایی در مجلات و محافل سنجیده شود و این برای یک دوبلور برکت است که ارزیابیاش توسط معیارهای خارج از کار خود هنرمند انجام نمیشود. چیزی که جایگاه کسی مثل چنگیز جلیلوند را مشخص میکند، یک عمر فعالیت هنری با تمام زیر و بم آن است و این دقیقا بهترین معیار برای سنجیدن هنرمندان است.
* نویسنده: میلاد جلیلزاده، روزنامهنگار