به گزارش «فرهیختگان»، اگر با دقت به تحولات هفتههای اخیر در حوزه مسائل تحریم و موضوعات فیمابین ایران و ایالات متحده نگاه کرده باشید احتمالا متوجه شدهاید که تغییر شیفت محسوسی در حوزه تحریمها و در سطح کلانتر درخصوص فشار حداکثری بهوقوع پیوسته و ادامه دارد. برای توضیح بیشتر اجازه دهید ماجرا را از کمی قبلتر آغاز کنیم. از ۱۸ اردیبهشتماه ۹۷ آمریکاییها دور تازهای از فشارها بر ایران را آغاز کردند. تمامی تحریمها را بازگرداندند و تلاش کردند مجموعهای از فشارهای سیاسی و اقتصادی به کشور وارد کنند تا ایران یا از درون فرو بریزد(با این امید که اقتصاد نابسامان مردم را به ستوه آورده و چالشهای اجتماعی و بهعبارت دقیقتر آشوب و اغتشاش کار حکومت را یکسره کند) یا اینکه آنقدر مسئولان دولتی و حاکمیتی احساس خطر کنند که تن به خواستههای آمریکا داده و پای میز مذاکره بنشینند، آن هم مذاکرهای که قواعد و نتایج آن را کاخ سفید پیشتر مشخص کرده و طی بیانیه ۱۲ بندی از سوی پمپئو اعلام شده است.
با گذشت حدود یک سال از این وضعیت، آمریکاییها بهخوبی متوجه شدند که امکان موفقیتشان با روشهای قبلی آنچنان زیاد نیست، لذا تلاش کردند در گام دوم فشار حداکثری تهدیدات نظامی ازجمله برخی مانورهای تبلیغاتی و رسانهای و البته تحرکاتی چون ورود چندباره پهپادهای جاسوسی به آسمان ایران را در دستور کار قرار دهند. در آن ایام آمریکاییها تصور میکردند با برپایی یک نمایش یا سخن گفتن از «سایه جنگ» میتوانند به اهداف خود برسند، فرآیندی که البته با ساقط کردن گلوبال هاوک پاسخ درخوری دریافت کرد و موفقیت این سناریو هم به کلی منتفی شد.
این داستان هم گذشت و آمریکاییها ناامیدتر از همیشه یک مسیر فرسایشی، کماثر و طولانیمدت را به امید نتیجهگیری در ماهها و سالهای آینده آغاز کردند. آنها گام دیگری در مسیر فشار حداکثری برداشتند و آن قدم گذاشتن در مسیری بود که تلاش میکرد با تحریمهای چندلایه و نام بردن چندباره از افراد، سازمانها و نهادهای مختلف در لیستهای رنگارنگ تحریمی با اتکا به تبلیغات رسانهای فشارها بر ایران را بینهایت جلوه دهد. در این روش یک فرد چندینبار به بهانههایی چون هستهای، حقوق بشر، تروریستی و... تحریم میشد و هرچند تاثیری عملی نداشت(چراکه نتیجه همان یکبار تحریم مساوی تحریمهای چندباره بود) اما آمریکا گمان میکرد اثر روانی خود را نهایتا خواهد گذاشت و ایران را متاثرخواهد کرد. کارشناسان البته در این مسیر یکی دو هدف دیگر را هم برشمردهاند، ازجمله اینکه میگویند ترامپ با این کار میخواهد امکان برداشته شدن همه تحریمها و بازگشت بایدن به شرایط پیشین را غیرممکن کند یا اینکه در صورتی وقوع چنین اتفاقی و آغاز دور جدیدی از مذاکرات میان ایران و دولت آینده کاخ سفید بگوید این مذاکره نتیجه فشارهای حداکثری دولت جمهوریخواهان بود.
این مرحله اما یک ویژگی مهم و حائز اهمیت دارد و آن هم این است که ایالات متحده تلاش کرد با مشورتهای وابستگان رژیم صهیونیستی و جریانهای تندرو در کاخ سفید و کنگره بهجای تکرار تحریمهای مختلف در حوزههایی چون مسائل هستهای یا تسلیحاتی و... سمتوسوی تحریمها را به سمت تحریمهای تروریستی پیش ببرد و از مزایای سختگیرانه این تگ در آینده استفاده کند.
آمریکاییها در این مسیر ابتدا در فروردین 98 با یک اقدام تبلیغاتی سپاه پاسداران را در لیست گروههای تروریستی قرار دادند و تلاش کردند بقیه تحریمها را هم به این اتفاق ربط دهند و چند ماه بعد در تابستان بانک مرکزی ایران را با تگ فعالیتهای تروریستی تحریم کردند. بر این اساس ۲۹ شهریور ۱۳۹۸ وزارت خزانهداری آمریکا بیانیهای صادر کرد و طی آن به بانک مرکزی که پیشتر هم تحریم بود، برچسب تحریمی تامین مالی تروریسم اضافه کرد. پس از آن به صورت محدود و موردی این فرآیند ادامه داشت تا اینکه در همین چند ماه اخیر ۱۴ بانک ایرانی که در حوزه فعالیتهای بشردوستانه ازجمله تجارت غذا و دارو فعالیت داشتند نیز ذیل تحریمهای آمریکا با تگ تروریستی قرار گرفتند و بعدا این تحریم به شرکت ملی نفت هم تسری یافت.
سندسازی همچنان ادامه دارد
علاوهبر همه اینها یک رویداد دیگر را هم باید به مجموعه اقدامات ایالات متحده در این زمینه اضافه کرد، ماجرایی که به نظر میرسد یک اقدام عملی دیگر برای ایجاد تحریمهای بینالمللی، تروریستی علیه ایران باشد. در مردادماه خبری در رسانهها منتشر شد که یکی از اعضای حزبالله لبنان در تهران به همراه فرزندش طی یک عملیات مسلحانه به ضرب گلوله به شهادت رسیدهاند. این خبر را منابع رسمی ایران اعلام کردند و پس از آن هم موضوع پیگیری نشد. ماجرا گذشت تا همین چند روز پیش که نیویورک تایمز و برخی دیگر از رسانههای آمریکایی، به نقل از منابع اسرائیلی مدعی شدند که این فرد نه یک تبعه لبنان که فرد دوم القاعده بوده که سالها پیش و پس از رهایی از زندان در ایران، به سکونت خود ادامه داده است و نهایتا بهدست جوخههای ترور رژیمصهیونیستی به قتل رسیده است. این خبر تحلیلها و واکنشهای زیادی را به دنبال داشت. به صورتی که در یک روز صدها شبکه و رسانه آمریکایی و غربی به پوشش و انتشار تحلیلهای مربوط به آن پرداختند. این ادعا هرچند که بلافاصله از سوی مقامات کشورمان بهشدت تکذیب شد و تحتعنوان صحنهسازی و دروغپردازی یاد شد اما رسانههای آمریکایی و رژیمصهیونیستی از ماجرا دست نکشیدند و به پروپاگاندای خود ادامه دادند تا جایی که حتی با واکنش مقامات افغانستانی هم روبهرو شد و معاون وزیر امور خارجه این کشور به صورت رسمی بر دروغ بودن این خبرسازی صحه گذاشت. معاون وزیر امور خارجه افغانستان درباره برخی از اخبار منتشرشده درباره کشته شدن ابومحسن المصری، نفر دوم القاعده در تهران توسط موساد گفت: «حسام عبدالرووف معروف به ابومحسن المصری، نفر دوم القاعده توسط عملیات نیروهای ویژه امنیت ملی افغانستان در منطقه «اندر» واقع در ولایت غزنی کشته شد. این موضع تایید شده و رسمی از سوی جمهوری اسلامی افغانستان است.»
چرا تحریمهای تروریستی متفاوت از دیگر تحریمهای آمریکاست؟
اما شاید بپرسید این اتفاقات چقدر مهم است و چرا با دیگر فرآیندها تفاوت دارد. پاسخ به این سوال شامل چند بخش است. مساله اول موضوعات روانی و اثرات بینالمللی است. وقتی به بهانههایی چون تروریسم یک کشور آن هم ایران تحریم میشود، همراه کردن کشورهای جهان سادهتر خواهد بود، علاوهبر اینکه با نفوذی که ایالات متحده در سازمانها و نهادهایی چون FATF و کنوانسیونهای مربوط به آن دارد فضاسازی و فشار به ایران یک گام جلوتر خواهد افتاد. مساله دوم در باره فرآیندهای قانونی درون ایالات متحده، است.
چنانکه قبلا هم گفته بودیم قوانین ایالات متحده بهگونهای نوشته میشوند که تحریمهای ترویستی غیرقابل حذف یا چشمپویشی و استثنا باشند چنانکه در تمامی مجوزهای صادر شده از سوی دولت آمریکا برای تجارت بشردوستانه با ایران (ازجمله مجوز عمومی شماره 8 که در تاریخ 8 اسفند98 (27 فوریه 2020) صادر شد و در آن تجارت بشردوستانه و تسویه مالی آن برای بانک مرکزی ایران از تحریمهای بانکی استثنا شد)، عنوان شده که چنین امکانی مشروط بر این است که هیچیک از نهادهای درگیر در تراکنش از افراد، نهادها و بانکهای قرارگرفته در لیست تحریم آمریکا به بهانه تروریسم یا اشاعه نباشند. این درحالی است که 259 فرد، نهاد و بانک ایرانی براساس تگ تحریمی [NPWMD] مربوط به اشاعه در لیست تحریم آمریکا قرار دارند و 184 فرد، نهاد و بانک ایرانی براساس تگ تحریمی [SDGT] مربوط به تروریسم در لیست تحریم آمریکا قرار دارند. علاوهبر این وزارت خزانهداری آمریکا نیز در پرسش و پاسخ منتشر شده خود درباره این موضوع اعلام کرده بود که افراد و نهادهای قرارگرفته در لیست تحریم براساس این دو برنامه تحریمی همچنان شامل تحریمهای ثانویه بانکی هستند و هیچ استثنائی در این زمینه ازجمله در موارد حقوق بشری وجود ندارد و بانکهای دنیا در صورت انجام تراکنشی که شامل افراد و نهادها و بانکهای قرارگرفته در لیست تحریم به بهانه تروریسم و اشاعه باشد، از نظام مالی آمریکا محروم میشوند. سومین مساله اما مربوط به یک همپوشانی غیررسمی ولی جدی و کاملا واضح درخصوص عملکرد تیم سیاست خارجی ترامپ و بایدن است.
اگر نگاهی به سوابق دموکراتها و مخصوصا افراد فعال در حوزه سیاست خارجی در کمپین بایدن بیندازید خواهید فهمید که اتفاقا آنها سوابق طولانیای در پروندهسازی برای کشورهای مختلف ازجمله عراق در حوزه فعالیتهای تروریستی دارند و شاید از این منظر بتوان اقدام تیم ترامپ را یک پاسگل به تیم سیاست خارجی دولت آینده آمریکا تصور کرد. بهگونهای که امکان آن میرود که با حضور بایدن در کاخ سفید این دست اقدامات بهشدت توسعه یابد و فاز جدیدی از فشار به ایران با سندسازیهای کذب و دروغینی چون همین ماجرای ترور نفر دوم القاعده در تهران آغاز شود. در این خصوص نباید فراموش کرد که هم شخص جو بایدن و هم مشاوران و معاونان وی بارها تاکید کردهاند که با حضور در کاخ سفید تلاش خواهند کرد مذاکرات جدیدی را درخصوص موضوعات موشکی و منطقهای با ایران آغاز کنند، اتفاقی که البته دقیقا منطبق با همین مسیری است که اکنون و در این یادداشت ما از آن نام بردیم.
اخبار مرتبط: