کد خبر: 47995

سیدحسین امامی:

جهت‌گیریِ انسانِ توخالی

به نظر علامه‌طباطبایی، دال مرکزی قرآن، توحید ربوبی است و همه آیات قرآن به‌نحوی با این دال [مرکزی] ارتباط دارند. قرآن هرچند در مواردی از اقسام دیگر توحید [نیز] بحث می‌کند، ولی تمرکز اصلی آیات، بر توحید ربوبی است. توحید ربوبی بدین معناست که فقط خدا قابلیت پرستش دارد.

به گزارش «فرهیختگان»، سیدحسین امامی، روزنامه‌نگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: به‌همت معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی به مناسبت بزرگداشت علامه طباطبایی، وبینار واکاوی دیدگاه‌های علامه طباطبایی درباره تعلیم و تربیت با عنوان نقش توحید ربوبی در تربیت از دیدگاه علامه‌طباطبایی(ره) برگزار شد. این نشست با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا قائمی‌نیا، عضو هیات‌علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دبیری عبدالله صلواتی معاون فرهنگی و اجتماعی دانشگاه تربیت‌دبیر شهیدرجایی انجام شد. گزارش کوتاه این نشست را از نظر می‌گذرانید.

علامه‌طباطبایی به‌طور مقبولی بین عقلانیت و معنویت جمع کرده و معتقد است هردوی اینها در دین وجود دارد؛ اما ما به‌جای اینکه از معنویت همراه با عقلانیت علامه سخن بگوییم، به‌سمت مباحث دیگری می‌رویم که چندان [بجا و] مناسب نیستند. علامه در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم واقعا استادانه وارد مباحث جدید شد و کاری که یک فیلسوف در غرب انجام می‌دهد -یعنی مواجهه با مسائل جدید- را هم انجام داد و [از این جهت و] به این معنا واقعا یک فیلسوف معاصر است.

به نظر علامه‌طباطبایی، دال مرکزی قرآن، توحید ربوبی است و همه آیات قرآن به‌نحوی با این دال [مرکزی] ارتباط دارند. قرآن هرچند در مواردی از اقسام دیگر توحید [نیز] بحث می‌کند، ولی تمرکز اصلی آیات، بر توحید ربوبی است. توحید ربوبی بدین معناست که فقط خدا قابلیت پرستش دارد.

در مرحله بعد ایشان توحید را نوعی پدیدارشناسی وجود آدمی دانستند، پدیدارشناسی با حیث التفاتی سروکار دارد. حیث التفاتی دو گونه است؛ یکی حیث التفات ذهنی که هوسرل مطرح می‌کند و مراد او این است که حالات ذهنی به‌سمت چیزی نشانه می‌روند، علم معلوم می‌خواهد و [علم] به‌سوی چیزی [یعنی به معلوم] التفات دارد. دوم، «حیث التفاتی وجودی» که هایدگر مطرح می‌کند. وجود آدمی حقیقتی است که به‌سمت امری گرایش دارد. حیث التفاتی بدین معنا در سنت دینی ما [نیز] وجود دارد. خدا صمد است و انسان توخالی است و این وجود توخالی باید به‌سمت آن وجود توپُر جهت پیدا کند. انسان باید وجودش را با چیزی پر کند. انسان باید وجودش را با خدا پر کند. این توحید است. به‌ تبع این تمایل وجودی، ذهن انسان نیز به‌سمت خداوند حرکت می‌کند و تمام ابعاد وجودی انسان به خدا گرایش پیدا کرده و دربرابر او سجده می‌کند. توحید ربوبی یکی از جهت‌گیری‌های وجودی به‌سمت خداست. انسان باید تنها به خدا امید داشته باشد یا تنها از خدا بترسد و... . همه اینها توحید وجودی هستند. قرآن تنها توحید ربوبی را در کانون توجه قرار نمی‌دهد، بلکه همه اقسام توحید وجودی را تبیین می‌کند.

کلمه «وجه» کلیدی‌ترین واژه توحیدی در قرآن است و البته وجه در قرآن به‌نحو نظام‌مندی در تفاسیر قرآن تحلیل نشده است. بنده توانستم در فصل دوازدهم از کتاب «استعاره‌های مفهومی و ‌فضاهای قرآن» کلمه «وجه» را به نحو نظام‌مند تحلیل کنم. تنها موجودی که «وجه» دارد انسان است و «وجه» جهت‌گیری وجود آدمی را نشان می‌دهد و جنبه تربیتی دارد. اسلام با «وجه» مرتبط است. اسلام یعنی اسلامِ وجه. وجه به‌معنای «کانون توجه» است، چون وقتی انسان می‌خواهد چیزی را در «کانون توجه» قرار بدهد صورتش را به‌سمت آن برمی‌گرداند. پس وجه استعاره از جهت‌گیری وجودی انسان در متن زندگی است. اگر انسان به‌سوی چیزی در متن زندگی جهت‌گیری داشته باشد، وجه خود را به‌سمت آن برگردانده است.

و نکته اینکه در تحلیل وجه به این می‌رسیم که انسان باید جهت‌گیری وجودی به‌سمت خدا داشته باشد و خدا را در کانون توجه قرار دهد. انبیا آمده‌اند تا جهت‌گیری وجودی انسان در متن زندگی را اصلاح کنند و وجه او را به‌سمت خدا برگردانند.

تنها انسان است که وجه -بدین معنا- دارد. موجودات چند دسته‌اند:

1. موجودی که وجه دارد؛ یعنی جهت‌گیری وجودی و حیث التفات وجودی دارد و وجودش را با آن پر می‌کند. تنها انسان [است] که بدین معنا [وجه و جهت‌گیری وجودی و حیث التفاتی وجودی] دارد. انسان صمد نیست، توخالی است و با جهت‌گیری وجودی، درونش را پر می‌کند.
۲. موجودی که وجه دارد اما صمد است، خودش را با آن پر نمی‌کند. خدا وجه بدین معنا دارد؛ «وَ ما تُنْفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ‌اللَّه»‏ یعنی انفاق می‌کنند تا در کانون توجه خدا قرار گیرند.
۳. موجوداتی که اصلا وجه ندارند. درخت و سنگ وجه ندارند و جهت‌گیری ندارند و هیچ‌گاه پر نمی‌شوند.
منش علامه طباطبایی توانست خیلی‌ها را به اسلام هدایت کند و این منش برخی اوقات در تحلیل و واکاوی شخصیت علامه مورد غفلت واقع می‌شود.

مرتبط ها