به گزارش «فرهیختگان»، کتاب منتشر میشود و آنقدرها کسی نمیخواند، حالا ما از کتاب مینویسیم، کسی میخواند یا نه؟ راستش خودمان هم نمیدانیم، اما روزنامهنگاران حوزه کتاب اغلبشان از آنهایی هستند که برای عشقشان مینویسند و کاری به این حرفها ندارند. از آنها هستند که به راه بادیه رفتن را هم به از نشستن باطل بدانند. برای همین هم هست که در روزگار کرونا هم میگردند دنبال اتفاقات این حوزه و تلاش میکنند درباره هر آنچه میشود و باید نوشت.
با این اوصاف حتما میتوانید درک کنید که روزنامهنگاران و خبرنگاران کتاب هرقدر هم حرف و نکته و انتقاد داشته باشند، باز هم برنامه «کتابباز» را دوست دارند و دنبال خواهند کرد؛ برنامهای که شاید ابتدای کار فکر نمیکردیم چندان طولانی شود، اما ماند و به برنامهای بدل شد که عمری چندساله دارد. گذر زمان و بالارفتن عمر هم شوخی نیست دیگر... سطح توقعات را بالا میبرد، طبیعتا حالا ما از کتابباز توقع داریم پختهتر و سختتر باشد و بهنظر بنده و برخی همکاران این اتفاق نیفتاده است. قبل از پرداختن به اینکه چرا این اتفاق نیفتاده، نگاهی بیندازیم به آنچه درباره کتاب در جامعه میگذرد؛ از زندگی معمولی آدمها گرفته تا فضای مجازی و فضاهای دانشگاهی و... . هرچند سالهاست رسانهها از کتاب حرف میزنند، اما واقعیت این است که از سالهای دور مردم به نظرات هم برای خواندن یک کتاب بیشتر اتکا میکردند، مثلا اگر دوست یا فامیلی خواندن کتابی را توصیه میکرد، احتمال خواندهشدنش خیلی بیشتر بود تا نوشته رسمی یک رسانه. هرچند قشر خاصی طبیعتا رسانههای همسو با خودش را مرور میکرد و آنچه مینوشتند را در انتخابهایش مدنظر قرار میداد، اما عامه مردم همان فرهنگ شفاهی را برای انتخابهایشان ترجیح میدادند و گویی تصور میکردند وقتی شخصی را میشناسند، با خیال راحتتری میتوانند به حرفش تکیه کنند. در این میان رسانههای تخصصی کتاب هم کموبیش بودند و البته نماندند... اما در زمان حیاتشان بر قشر کتابخوان تاثیر میگذاشتند.
حالا و در عصر سیطره فضای مجازی امکانات بیشتری برای معرفی کتاب هست. کلی صفحه پرمخاطب میتوان پیدا کرد که از کتابها مینویسند و برخی بریده کتابها را تبلیغ هم میکنند. سلبریتیها هم چندسالی است از این طریق وارد عمل شدهاند و کتابهایی را تبلیغ میکنند. لایوهای اینستاگرامی داستانخوانی که در دوران کرونا هم رشد خوبی را پشتسر گذاشتهاند به میان آمدند و خلاصه کتاب نسبتبه گذشته صاحب ویترین بزرگتری شد. کتابباز هم درست بین این دو مرحله بود که اضافه شد به یک اتفاق در حوزه کتاب. با معرفی کتابهای خشک و معمول که گاه در برنامههای تلویزیونی شاهدش بودیم فرق داشت و جدای از این برنامه تخصصی کتاب بود؛ برنامهای برای عشق کتابها که حالوهوای متفاوتی هم داشت طبیعتا. چهرههای مختلفی را به برنامه دعوت کرد و با آنها درباره کتاب حرف زد. هرکدام هم پیشنهادهایی برای مطالعه داشتند و حرفهایی برای خواندن. مسلما این اتفاق خوبی است؛ از سینماگر و نویسنده گرفته تا اندیشمند و روزنامهنگار میهمان برنامه شدند و از کتاب حرف زدند، اما اگر نگاهی به فهرست میهمانهایی که در ویکیپدیا منتشر شده بیندازیم، میبینیم روند دعوت از میهمانها بهنوعی رفته سمت چهرهمحوری و همین هم میتواند آسیبی برای یک برنامه با موضوع کتاب باشد؛ آسیبی که در فضای مجازی هم شاهدش هستیم. راستش در برخی موارد پای سلبریتیهایی به برنامه باز شده که وقتی درباره کتاب حرف زدهاند، گفتارشان چندان قابلباور نبوده و از کتاب بهشکلی حرف نمیزدهاند که یک آشنا و مانوس با کتاب حرف میزند، چه رسد به اینکه طبق عنوان برنامه کتابباز باشند.
طبیعتا معرفی کتاب با آن شیوه پیشین که فلانی میگوید خوب است با آنچه در یک برنامه تلویزیونی پیش میرود، باید متفاوت باشد. مسلما توقع میرود میهمان موردنظر بتواند لااقل از کتاب طوری حرف بزند که حس کنیم میداند از چه حرف میزند و این اتفاقی است که در کتابباز مدام کمرنگ و کمرنگتر شده است. گویا این برنامه هم مثل همه اتفاقات و رسانههای این روزها تحتتاثیر فضای مجازی قرار میگیرد و گاهی حالوهوایی پیدا میکند که برای دنبالکنندگان کتاب چهره مطلوبی ندارد. کمکم میشود چیزی شبیه آماری که وزارت ارشاد از رشد چندبرابری تعداد کتابهای منتشرشده میدهد و کسی هم نمیرود سراغ اینکه کتابسازیها را جدا کند و ببیند واقعا چه تعداد از این کتابها کتاب بودهاند! کتابباز چهارساله شده، اما نتوانسته مسیری را طی کند که بگوییم برنامه روبهپیشرفت بوده است. شاید بگویید اصلا قرار نیست چنین توقعی داشته باشیم، هرچند موافق نیستم، اما قبول... برنامه قرار نیست چنان تخصصی باشد که مخاطب نهچندان مانوس با کتاب از آن فاصله بگیرد، اما طبیعتا باید در عین حفظ جذابیتهایش بتواند دست مخاطب را بگیرد و او را یک پله بالاتر ببرد. کاری کند که او کمی با کتاب مانوستر شود و این برنامه برایش فرق داشته باشد با دیگر سلبریتیمحورهای غالبا یخ و بیمزهای که پر هستند از بگو و بخند و حرفهای زرد. کتابباز خوب است، اما باید بهتر باشد. اگر هم میگویید نه، باید برنامههای بیشتری با درجهبندیهای مختلف داشته باشیم. باید بتوانیم جز حرف زدن با چهرهها ایدههای جذابتری داشته باشیم برای ایجاد پیوند میان یار مهربان و جامعه نسبتا نامهربان ایران با کتاب.
* نویسنده: زینب مرتضاییفرد، روزنامهنگار