کد خبر: 47885

تاملاتی پیرامون حضور سلبریتی‌ها در فرهنگ‌سازی کتابخوانی

بودن یا نبودن

برنامه‌سازان تلویزیونی باید به این مهم فکر کنند که چگونه می‌توان کتاب را تبدیل به یک «مساله» کرد؟ اگر به این فکر کنند آنگاه بهره‌گیری از سلبریتی‌ها در زمینه فرهنگ‌سازی برای مطالعه خود به خود بدل به یک ایده ناکارآمد می‌شود.

 به گزارش «فرهیختگان»،    1  - اواخر سال گذشته و پس از شیوع کرونا یکی از سلبریتی‌ها که جز یکی دو مورد، دیگر در فیلم یا سریال قابل‌توجهی به ایفای نقش نپرداخته، در صفحه خود در یکی از شبکه‌های اجتماعی، تصویر کتاب «هستی و زمان» اثر مارتین هایدگر، اندیشمند و فیلسوف برجسته آلمانی را به اشتراک گذاشت و هشتگی با این محتوا زد که: «کتاب خوب بخوانیم». برای عکاسی از این کتاب، آن سلبریتی فضای بسیار لوکسی را نیز ساخت؛ در کنار کامپیوتری با نشان یکی از برترین شرکت‌های تولید‌کننده کامپیوتر و لپ‌تاپ و موبایل آمریکایی.

٢- این سال‌ها با توجه به پایین آمدن سرانه مطالعه در ایران، بسیاری از فعالان فرهنگی با دادن مرجعیت اجتماعی به سلبریتی‌ها تلاش کردند تا آنها را وارد حوزه فرهنگ‌سازی و نهادینه کردن مطالعه در کشور کنند. به همین دلیل نیز بسیاری از برنامه‌سازان تلویزیونی با دعوت از سلبریتی‌ها و تهیه کلیپ‌هایی از آنان تلاش کردند به تبلیغ کتابخوانی بپردازند. اما تناقض مهمی در این میان وجود دارد: آیا اصولا ملتی که کتابخوان باشد مرجعیت اجتماعی سلبریتی‌ها را می‌پذیرد؟ سوال مهم اینجاست که آیا سلبریتی در این نقش قرار است خود را فدا کند؟ به عبارتی آیا او می‌خواهد جامعه کتابخوان شود تا مرجعیت اجتماعی همان سلبریتی را به زیر بکشد و نفی کند؟

٣- سلبریتی به حکم سلبریتی بودنش سلوکی نمایشی دارد. او بالذات ناچار است تا مدام دال‌هایی را از زندگی خود به میان عامه مردم و مخاطبان صادر کند تا کماکان بماند. مهم این وجه نمایشی زندگی‌اش است. این وجه نمایشی اتفاقا در زمینه کتاب هم خود را نشان می‌دهد. برای معرفی یک کتاب باید آن اثر را ابتدا به‌طور کامل مطالعه کرد. به روایت نخست رجوع کنیم؛ سوال اینجاست که آیا آن سلبریتی «هستی و زمان» را کاملا مطالعه کرده و بعد اقدام به معرفی آن کرده است؟ اگر آن را خوانده بود به معرفی آن اثر در صفحه‌اش در شبکه‌های اجتماعی می‌پرداخت؟

آیا کتابی فلسفی، آن هم شاهکار قرن، برای مطالعه عموم مناسب است؟ البته نمی‌توان حد و مرزی در نظر گرفت، اما قاعدتا کتابی که باید برای فهمش همراه با استاد خوانده شود برای معرفی به عموم مناسب است؟ آیا همه امکان دسترسی به استاد را دارند؟ آیا دانشجویان و اهالی فلسفه از زمره فالوورهای آن سلبریتی هستند و او خواسته آن کتاب را به آنها معرفی کند؟!

حال این یک مورد به معرفی کتابی فلسفی پرداخت که خود به احتمال زیاد آن را مطالعه نکرده است؛ سوال مهم‌تر این است که دیگر سلبریتی‌ها چه آثاری را برای فرهیخته نشان دادن خود معرفی می‌کنند؟ صفحه‌های بسیاری از آنها پر است از معرفی کتاب‌های روانشناسی بازاری. آیا مطالعه هر کتابی در بالا بردن سرانه مطالعه مفید است و ضرورت دارد؟

همه اینها سوالاتی است که باید در بها دادن به سلبریتی‌ها پاسخ داده شود. در دوره‌ای مد شده بود که برخی رمان‌های عامه‌پسند و بازاری به کرات توسط سلبریتی‌ها معرفی می‌شدند، رمان‌هایی که چیزی به مخاطب اضافه نمی‌کردند. آیا بالا بردن سرانه مطالعه به هر بهایی ضرورت دارد؟

البته از همه این مسائل مهم‌تر این است که کدام پژوهش و پالایش اجتماعی صورت‌گرفته که نشان می‌دهد عامه مردم با پذیرش مرجعیت اجتماعی سلبریتی‌ها گوش به حرف آنها برای مطالعه می‌دهند؟

آیا پژوهش و پالایشی صورت گرفته مبنی‌بر اینکه آمار مطالعه پس از ورود سلبریتی‌ها به این عرصه تغییری پیدا کرده است؟

 ٤- مساله این است که حتی اگر آمار مطالعه بالاتر هم رفته باشد اما تثبیت مرجعیت اجتماعی سلبریتی‌ها مضراتی دارد که چنین فوایدی مقابل آن مضرات هیچ است! این بحث مفصلی است که در این مقال نمی‌گنجد، اما مثلا با توجه به ذات سلبریتی یکی از مضرات تثبیت مرجعیت اجتماعی آنها انداختن عامه مردم به مصرف‌گرایی و مسابقه منحط مصرف است. درنهایت باید اشاره کرد سلبریتی تعریف خاص خود را دارد و بزرگان عرصه هنر ازجمله استاد علی نصیریان را که انسانی اندیشمند با کارنامه‌ای درخشان است، نمی‌توان در زمره سلبریتی‌ها محسوب کرد.

بنابراین، هرچند ممکن است ورود سلبریتی‌ها در موضوع تبلیغ کتابخوانی و به‌طور خاص حضورشان در برنامه‌های مختلف رسانه ملی با هدف ترویج فرهنگ کتابخوانی فوایدی داشته باشد، اما باید برای فرهنگ‌سازی امر مطالعه به روش‌های دیگری فکر کرد.

٥- سازمان صدا و سیما تا اواخر دهه هفتاد، سلبریتی‌محور نبود. بسیاری از بزرگان اندیشه ایران به تلویزیون راه داشتند و در بهترین ساعات به بیان سخن می‌پرداختند. کتاب‌های متنوع بسیاری نیز در این برنامه‌ها معرفی می‌شد. از اوایل دهه هشتاد، سیاست بهره‌گیری از سلبریتی‌ها و دادن مرجعیت اجتماعی به آنها شروع شد و این میزان اهمیت دادن به آنها باعث شد حتی بعدها آنها در زمینه سیاست نیز شروع به سخن‌سرایی کنند و قس‌علی‌هذا... بالطبع همان‌طور که اشاره شد از این اشخاص برای برنامه‌های کتاب‌محور هم استفاده شد که متاسفانه وجه نمایشی به آن بخشید. شاید یک دلیل اینکه کتاب برای ما مهم نمی‌شود، همین نهادینه کردن وجه نمایشی آن باشد. کتاب باید برای ما تبدیل به یک مساله شود، وقتی مساله شد آن وقت همیشه و همه‌جا همراه ما خواهد بود. کتاب‌خواندن از سر بی‌مساله‌گی، کتاب خواندن نیست و شاید سرانه مطالعه را بالا ببرد، اما چیزی به جامعه اضافه نخواهد کرد. برنامه‌سازان تلویزیونی باید به این مهم فکر کنند که چگونه می‌توان کتاب را تبدیل به یک «مساله» کرد؟ اگر به این فکر کنند آنگاه بهره‌گیری از سلبریتی‌ها در زمینه فرهنگ‌سازی برای مطالعه خود به خود بدل به یک ایده ناکارآمد می‌شود. البته نمی‌خواهم در این متن از برنامه‌ای بگویم که برای کتاب در پخش است و قضاوتی داشته باشم. مطمئنا سازندگان این برنامه در حال تلاش هستند تا بهترین را برای مخاطبان‌شان آماده کنند اما برای من به‌عنوان یک مخاطبی که همیشه با کتاب سروکار دارم. بیشتر همان کتاب لذت دارد تا وجود یک بازیگر و هنرمند معروف.

*  نویسنده: مرتضی بریری، کارشناس حوزه ارتباطات و فرهنگ

مرتبط ها