کد خبر: 47557

«فرهیختگان» گزارش می‌دهد؛ مردم‌سالاری حلقه مفقوده در وزارت ورزش و جوانان است

هواداران فوتبال نا«امید» از مدیران بی«تدبیر»

یک‌بار هم مردم آزمون انتخاب داشته باشند و ببینند نتیجه انتخاب آنها چیست. شاید انتخاب آنها بهتر باشد. مگر نمی‌گویید پرسپولیس و استقلال تیم‌های مردمی هستند. پس چرا یک‌بار حرف مردم را در سرنوشت این دو باشگاه لحاظ نمی‌کنید؟!

به گزارش «فرهیختگان»، رسما عادت کرده‌اند. دیگر فرقی برایشان ندارد که هواداران تیم‌های سرخابی تهرانی کجا تجمع کنند و علیه‌شان شعار بدهند. فرقی برایشان ندارد که هواداران این دو تیم از عملکرد مدیران منتخب‌شان ناراحت باشند یا نباشند. آنچه برایشان اهمیت دارد این است که اهداف و پروژه‌های مدنظر خود را به اجرا دربیاورند. اینها حرف‌های نگارنده یا رسانه نیست؛ حرف‌های مردمی است که برای بازگو کردن حرف دل‌شان به فضای مجازی پناه برده‌اند. ما این حرف‌ها را بازگو می‌کنیم، اما کسی نیست به این سوال پاسخ بدهد که اگر نتیجه انتخاب‌شان خوب نبود، چه کسی باید جوابگوی این درددل‌های مردم باشد.

 رکوردزنی تغییرات کی تمام می‌شود؟

پرسپولیس و استقلال رسما تبدیل شده‌اند به مرکز آزمون مدیریت ورزش! در وزارت ورزش دولت‌های یازدهم و دوازدهم فقط و فقط شاهد انتخاب افراد مختلف برای هدایت این دو تیم مطرح بودیم. از هر قشری برای هدایت دو باشگاه استفاده کردند؛ از تاجر بسازوبفروش تا دندانپزشک و حراستی و حتی افرادی که در اخبار در موردشان مسائل عجیب و غریبی مطرح می‌شد.

افراد منتخب می‌آمدند و مدتی کار می‌کردند و درنهایت بی‌توجه به نوع عملکرد آنها تصمیم به جابه‌جایی گرفته می‌شد. البته باتوجه به نوع عملکرد تیم‌ها جابه‌جایی‌ها منطقی یا غیرمنطقی جلوه می‌کرد. عدم نتیجه گیری آبی‌ها یک بهانه برای تغییر مدیران‌شان بود، اما برای پرسپولیس که در نتیجه‌گیری بهتر عمل کرده بود، بهانه‌های دیگری برای انتخاب مدیرعامل به میان می‌آمد. وقتی می‌بینیم در زمان دولت‌های یازدهم و دوازدهم برای پرسپولیس 10 و برای استقلال 8 مدیرعامل و سرپرست انتخاب شدند، فقط می‌توانیم بگوییم وزارت ورزش درحال زدن رکوردی است که ظاهرا قرار نیست تغییر کند. این اتفاق در زمان وزارت مسعود سلطانی‌فر نمود بیشتری پیدا کرد و این وزیر نشان داده علاقه بیشتری به تغییر دادن و پاسخگو نبودن دارد. هنوز خیلی‌ها از خودشان می‌پرسند این رکورد به همین اعداد ختم می‌شود یا بازهم قرار است ادامه پیدا کند؟!

 ثمره این همه انتخاب چه بود؟

ابتدا از استقلال شروع کنیم؛ تیمی که به‌رغم دیدن 8 مدیر و سرپرست هنوز نتوانسته به روزهای اقتدارش بازگردد. دائم افراد مختلف آمدند و رفتند، اما درنهایت هیچ اتفاقی رخ نداد و قهرمانی‌های این تیم کم‌کم به خاطره هواداران این تیم تبدیل شد. نه بهرام افشارزاده صاحب‌نام توانست از مشکلات این باشگاه کم کند نه نفرات بعدی که برخی از آنها حتی با اخبار بسیار حاشیه‌ای در اطراف خود پا به این باشگاه گذاشتند. افرادی مانند افشارزاده و فتح‌الله‌زاده با سابقه مدیریتی ورزشی به این باشگاه آمدند که اولی بعد از مشکلات زیاد ترجیح داد به جاهای بی‌حاشیه‌تر ورزش برگردد و دومی به‌سرعت تصمیمش برای حضور در استقلال عوض شد و از سمتش کناره‌گیری کرد. حالا خیلی از هواداران استقلال از خودشان می‌پرسند چرا مدیران هتل‌دار و صاحب‌نام و امتحان پس‌داده و حاشیه‌دار نتوانستند برای تیم‌شان قهرمانی به ارمغان بیاورند. آنها این سوال را بارها در تجمعات مختلف مطرح کردند و البته جوابی برای سوال خود نیافتند. اصلا حکمت انتخاب بهرام افشارزاده، رضا افتخاری، امیرحسین فتحی، اسماعیل خلیل‌زاده، علی فتح‌الله‌زاده، احمد سعادتمند و احمد مددی و تاثیر این انتخاب‌های وزارت ورزش برای استقلال چه بوده است.

در پرسپولیس شرایط تا حدی شبیه اوضاع استقلال است. با این تفاوت که این تیم در لیگ برتر و جام حذفی و سوپرجام قهرمانی به ارمغان آورده و دو بار هم در لیگ قهرمانان آسیا به فینال راه یافته است. با این همه موفقیت چرا این باشگاه باید 10 مدیر را در این مدت به خود ببیند؟

همه‌جور مدیر به این باشگاه راه پیدا کرده است. از محمدحسین نژادفلاح که جذب برانکو ایوانکوویچ را برای خود تبدیل به برگ برنده برای انتخاب‌های احتمالی بعدی‌اش کرده تا علیرضا رحیمی و حمیدرضا سیاسی و بهروز منتقمی که در دوران آنها شاهد حضور دو مربی بر سر تمرین سرخ‌ها بودیم و خبر بازداشت و زندانی شدن یکی از آنها هم جزء اخبار عجیب فوتبال بود. از علی‌اکبر طاهری که در زمان او گاف انتقال مهدی طارمی به باشگاه ترکیه‌ای و محکومیت پرسپولیس رقم خورد تا حمیدرضا گرشاسبی و ایرج عرب که نفر آخر متهم شد به پیگیری توصیه وزارت ورزش برای فراری دادن برانکو! از محمدحسن انصاری‌فرد فوتبالی که اتفاقات مدیریتی عجیب در دوره دوم مدیریتش در این باشگاه رخ داد تا مهدی رسول‌پناه که قرار بود مشکلات زمان مدیریت انصاری‌فرد را حل کند، اما به‌راحتی اجازه داد با دو فیلم مدیریتش را برای همیشه در پرسپولیس خاتمه دهد! و حالا جعفر سمیعی دومین مدیرکل حراست وزارت ورزش (بعد از ایرج عرب در زمان وزارت سلطانی‌فر) آمده تا جایگزین دندانپزشکی شود که مردم نوع کلامش را حجتی بر رفتنش دانسته‌اند. امروز مردم از وزارت ورزش می‌پرسند وقتی پرسپولیس موفق عمل کرده، دلیل این‌همه بی‌ثباتی مدیریتی برای چه بوده؟ جوابی هم البته نگرفته‌اند.

 فریادهایی که ورزش نمی‌شنود

باورکردنی نیست، اما واقعیت دارد. طرفداران هر دو تیم اعتمادی به وزیر ورزش ندارند و او را عامل اصلی مشکلات تیم‌شان می‌دانند. دخالت‌های مستقیم او را در امور این دو باشگاه مخرب تشخیص داده و این موضوع را در تجمع‌های مختلف و البته در فضای مجازی بارها و بارها به رویش آورده‌اند. شاید اینقدر که به وزیر ورزش دولت دوازدهم انتقاد شده، به وزرای دیگر که ممکن است نقش موثر در معیشت و زندگی جاری مردم یا آزادی ورود به فضای مجازی داشته‌اند، انتقاد نشده است. اما نکته جالب اینجاست که وزیر ورزش دربرابر این انتقادها ضدضربه شده است! اصلا برایش مهم نیست مردم او را با چه القابی در فضای مجازی خطاب می‌کنند. برایش مهم نیست در فضای مجازی چه حرف‌هایی درموردش می‌زنند و چقدر انتخاب‌های او را سیاسی و حتی در راستای منافع شخصی قلمداد می‌کنند. حضور همزمان او و پسرش در وزارت ورزش بیشتر از هر زمان مردم را حساس کرده، اما این موضوع هم برایش از درجه اهمیت برخوردار نیست.

خودش می‌داند هواداران هر دو تیم خواستار استیضاحش در مجلس شده‌اند. دقیقا می‌داند برخی از مردم خواستار نظارت بیشتر نهادهای نظارتی بر عملکرد خودش و پسرش شده‌اند، اما ظاهرا این واکنش‌های مردمی هم نمی‌تواند خللی در عزم او برای اجرای برنامه‌هایش وارد سازد.

این بی‌خیالی او دربرابر واکنش‌های مردمی خودش تبدیل به سوال بزرگ برای همین علاقه‌مندان به فوتبال شده است. آنها از خود می‌پرسند سلطانی‌فر واقعا سری به فضای مجازی نمی‌زند و حرف‌های گاها تند آنها را نمی‌خواند؟

 جایگاه «مردم‌سالاری» در ورزش کجاست؟

خواسته‌های هواداران دو تیم سرخابی از وزیر ورزش کم نیست. استقلالی‌ها از او می‌خواهند فردی را مدیرعامل تیم‌شان قرار دهد که بتوانند برای قهرمان شدن تیم محبوب‌شان و رساندن کشتی این تیم به ساحل آرامش تدبیر داشته باشد. اگر مدیری که انتخاب می‌کند، پول دارد، درایت مدیریت کردن تیم‌شان را هم داشته باشد و بتواند در مواجهه با بازیکنان خواهان جدایی به‌شکل معقول برخورد کند و در جذب بازیکنان جدید دچار اشتباهات محاسباتی مثل آنچه که در جریان جذب محمد نادری رخ داد، نشود. آنها دل‌شان نمی‌خواهد از مدیرشان اخبار ناجور یا حاشیه‌دار بشنوند. آنها دل‌شان می‌خواست مربی دلخواه‌شان سرمربی تیم‌شان شود و دوست نداشتند مدت‌ها آنها را بازی دهند و بهشان اخبار دروغ بگویند و درنهایت بشنوند که آب از جای دیگر گل‌آلود است!

هواداران پرسپولیس خواسته‌های دیگری دارند. آنها وقتی می‌بینند علی‌رغم موفقیت تیم‌شان دائم مدیر تغییر می‌کند، این‌بار می‌خواستند خودشان در انتخاب مدیرعامل نقش داشته باشند. آنها وقتی فهمیدند وزارت در جدایی برانکو نقش داشته، به مدیر باشگاه و وزارت تاختند و از این کار هیچ نتیجه‌ای نگرفتند و درنهایت برانکو از تیم محبوب‌شان رفت. تا آمدند به این شرایط عادت کنند، مدیران‌شان نتوانستند عملکرد درستی از خود نشان دهند و درنهایت دیدند که بازیکنان تیم‌شان به‌راحتی می‌توانند تیم را ترک کنند و آب از آب برایشان تکان نخورد. پس خواستار حضور مدیر موردعلاقه خود شدند، اما وزارت بازهم توجهی به این خواسته‌ها نکرد و درنهایت به مدیر موردنظر خود رای داد.

واقعا مردمی بودن یک مجموعه دولتی چگونه باید باشد؟ اصلا معیار مردمی بودن یک نهاد دولتی که دست بر قضا با جوانان این مملکت سروکار دارند چه‌چیز است. این مردم که همواره تن به نظرات بی‌ثمر وزارت ورزش دادند، چرا یک‌بار وزارت حاضر نیست تن به اجرای خواسته مردم بدهد.

یک‌بار هم مردم آزمون انتخاب داشته باشند و ببینند نتیجه انتخاب آنها چیست. شاید انتخاب آنها بهتر باشد. مگر نمی‌گویید پرسپولیس و استقلال تیم‌های مردمی هستند. پس چرا یک‌بار حرف مردم را در سرنوشت این دو باشگاه لحاظ نمی‌کنید؟! چرا باید بگویند امیدی به اثربخشی انتخاب‌های وزارت برای تیم محبوب‌شان ندارند. مگر نباید با تدبیر به آنها امید می‌دادید؟! واقعا یک‌بار از خودتان بپرسید جایگاه مردم‌سالاری در ورزش ایران کجاست؟

مرتبط ها