کد خبر: 46968

گزارش «فرهیختگان» از پروژه ضدتاریخی علیه ایران و دلایل این قبیل اقدامات

در خدمت و خیانت به تاریخ

فیلم «تومیریس» با نگاه صرف به یک تاریخ‌سازی جعلی ساخته شده و در این بین، به شکل ناشیانه‌ای وارد این گود روایی شده است.

به گزارش «فرهیختگان»، ساخت فیلم‌های ضدایرانی برخلاف آنچه تصور می‌شود، اقدامی نسبتا جدید و مربوط به دو، سه دهه اخیر است. پیش‌تر این پروژه با مقاصد سیاسی و سیاه‌نمایی از تاریخ 7هزارساله ایران، تنها در کمپانی‌های هالیوودی طراحی و ساخته و بیشتر تاریخ کهن ایران‌زمین را شامل می‌شد؛ طی یک دهه اخیر اما ورق تا حدودی برگشت و با گسترش روایات جعلی، استودیوها علاوه‌بر آمریکا به اروپا و حتی آسیا و البته که زمان روایات نیز از تاریخ کهن به دوران معاصر کشیده شد.آن کمپانی‌هایی هم که بودجه و زمان کافی برای جعل‌سازی‌های تاریخی نداشتند، کار را به تکه‌پراکنی‌هایی علیه خانواده‌های ایرانی، اعتقادات، وضعیت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و آزادی‌بیان آنها در جامعه امروز ایران محدود کردند و به‌اصطلاح خود، فیلم «سیاسی» ساختند.قطعا شما مخاطبان گرامی، فیلم «300» را به یاد دارید. فیلمی که «زک اسنایدر» در سال 2006 جلوی دوربین برد و یک‌سال بعدش هم نمایش داد. فیلم، بازتاب‌های بسیاری در جامعه ایران داشت و البته که کسی داستان عجیب فیلم را باور نکرد. از آن زمان تا امروز، «300»، صف‌شکن فیلم‌های ضدایرانی در هالیوود بود که با هزینه نه‌چندان زیاد 65میلیون دلاری ساخته شد و توانست حدود 10برابر این هزینه فروش کند. هرچند این فروش در نتیجه جنجال‌های رسانه‌ای و احتمالا حمایت‌های سیاسی بود که در آن زمان از فیلم شد چون فصل دوم این فیلم با عنوان «300؛ ظهور یک امپراتوری» با نگاه مستقیم به موفقیت قابل‌توجه گیشه فصل نخست، در سال 2014 ساخته شد و این‌بار نه‌تنها توجه کسی را برنینگیخت، بلکه سود چندانی را هم در گیشه عاید کمپانی نکرد. این فیلم که با هزینه 110میلیون دلاری ساخته شده بود درنهایت تنها 340میلیون دلار فروخت تا این شکست اجازه ندهد فصل سوم این داستان باورنکردنی از حیات سیاسی خشایارشاه به تصویر کشیده شود.این مورد را مطرح کردیم تا یادآوری کنیم «300» به‌عنوان یکی از ضدایرانی‌ترین فیلم‌های دو دهه اخیر، تنها به‌واسطه شانتاژهای رسانه‌ای و تحریف تاریخی که انجام داد، برای مدتی نقل محافل بود و خیلی زود به دست فراموشی سپرده شد به‌طوری که امروز دیگر کمتر کسی است که از این فیلم به‌عنوان اثری کالت نام ببرد.

اما هرچه «300» با تحریفی عجیب، بخشی باستانی از تاریخ ایران را هدف حمله قرار داد، «تومیریس» با هدف تاریخ‌سازی جعلی برای تاریخ نوپای خود، این‌بار دست روی یکی از قدرتمندترین چهره‌های تاریخ باستان کشورمان یعنی «کوروش» نهاد. فیلمی که چندین‌برابر «300» خرج روی دست دولتش گذاشت و با یک اکران نیمه‌جان در داخل کشورش (قراقستان) نتوانست راهی برای خود در عرصه بین‌الملل پیدا کند. گرچه در خردادماه امسال بود که خبر رسید حق پخش این فیلم 3سال پس از ساختش، توسط یک کمپانی گمنام آمریکایی خریداری شده است. البته طی 4ماهی که از این اتفاق گذشته، هنوز اتفاق چندانی برای فیلم نیفتاده و «تومیریس» خیلی زودتر از «300» و با جنجال‌هایی به‌مراتب کمتر، شاید تنها برای مردم قزاق تاریخ‌سازی کرده باشد وگرنه فیلم از یک جریان‌سازی ساده منطقه‌ای نیز عاجز ماند و نتوانست حتی در کشورهای همسایه خود نمایش داشته باشد.
 
5+1  گاف تاریخی آشکار «تومیریس»

ملکه تومیریس، به خون‌خواهی قتل‌عام قوم ماساگت (همسایه شمالی ایران) به امپراتوری ایران که آن زمان دراختیار کوروش بود، حمله کرده و او را شکست می‌دهد.این، داستان تک‌خطی فیلم است که با جعل‌سازی تاریخ و افراط در برجسته‌سازی شخصیت تومیریس به‌عنوان پادشاهی نیرومند، از اثر، یک تریلر موهوم و غیرقابل باور ساخته که حتی دوربینش نیز در خدمت مدح و بازنمایی قدرت ماساگت‌ها به سرکردگی ملکه تومیریس است.

پیش‌تر این شکل تاریخ‌سازی‌ها در سینما و مخصوصا تلویزیون آسیای‌شرقی به چشم می‌خورد؛ قومیتی که قهرمان نداشتند و تلاش می‌کردند از طریق افسانه‌های محلی خود، دست به قهرمان‌سازی برای مردم کشورشان بزنند. البته این فرآیند، طی دو تا سه دهه در کشورهایی همچون کره‌جنوبی بیشتر ادامه نیافت و آنها امروز دیگر با ترک این شکل سریال‌سازی، بیشتر روی خصایل سرزمینی و آیینی خود تمرکز کرده و سعی می‌کنند مروج فرهنگ ملی و سرزمینی خود برمبنای «آنچه حقیقی است»، باشند.«تومیریس» با نگاه صرف به یک تاریخ‌سازی جعلی ساخته شده و در این بین، به شکل ناشیانه‌ای وارد این گود روایی شده است. در ادامه به ناشیانه‌ترین وجوه پرداختی در این فیلم خواهیم پرداخت.

مورد اول آنکه این «ملکه تومیریس» که قزاق‌ها در تصاحب این عنوان برای فرهنگ و ملیت خود هستند، اصالتی کاملا ایرانی داشته چراکه طبق نظر مورخان بسیار، ماساگت‌ها، تیره‌ای از نژاد سکاها بودند که اصالتی ایرانی داشتند. در فیلم «تومیریس»، ماساگت‌ها، قزاق نشان داده می‌شوند حال آنکه اصلا در آن زمان (بین 530 تا 540 قبل از میلاد) قزاق‌ها، حیات حداکثری در آن ناحیه از ایران نداشتند و جالب‌تر آنکه از امکانات و تعداد نفراتی برخوردار نبودند که بخواهند با امپراتوری ایران وارد آن نبرد سهمگین شده و علاوه‌بر کشتن کوروش، سپاه ایران را تارومار کنند. متاسفانه این، نخستین اصل مغفول‌مانده‌ای است که در این فیلم به چشم می‌خورد و قزاق‌ها با نهایت جعلی‌سازی، درصدد فخرفروشی به شخصیتی هستند که ملی-میهنی آنها نیست و چون شخصیتی تاریخی را به خود نمی‌بینند، حال با جعل تاریخ درصدد پروارکردن فرهنگ خود از حضور شیرزنان و شیرمردان باستانی کرده‌اند همچنان‌که ترکیه سال‌هاست اصالت مولانا، ملانصرالدین، ابوریحان بیرونی و حالا ابوعلی‌سینا را ازآن خود کرده، دولت آذربایجان ساز ایرانی تار، خاقانی‌شروانی و نظامی‌گنجوی را به‌نام خود ثبت کرد، افغانسان، بیهقی و حتی فردوسی را متعلق به فرهنگ خود می‌داند و... قزاق‌ها که تا پیش از این ملیت فارابی را ازآن خود می‌دانستند، حالا با همین استناد، «تومیریس» را هم شیرزنی قزاق عنوان کرده‌اند که موفق شد بزرگ‌ترین امپراتوری آن روزهای جهان را زمین‌گیر کند.

مورد دوم به نوع کشته‌شدن کوروش بازمی‌گردد. آنچه در فیلم «تومیریس» دیدیم، نشان از غافلگیری کوروش دارد و اینکه وی با اطمینان از پیروزی خود و تکیه بر ارتش عظیمی که داشت، فکرش را هم نمی‌کرد که بازنده شود و درنتیجه کشته شد. اما در روایات متقن تاریخی وجود دارد که کوروش، خود در حکمی و پیش از آنکه از دنیا برود، فرزندش «کمبوجیه» را به‌عنوان جانشین و پادشاه ایران معرفی می‌کند. حال آنکه این شکل کشته‌شدن کوروش، اصلا قرابتی با سندهای متقن تاریخی نداشته و نتیجه می‌دهد کمبوجیه بدون هیچ حکمی از سوی پدر، بر اثر کشته‌شدن ناگهانی او به پادشاهی ایران می‌رسد. حال آنکه بررسی‌ها نشان می‌دهد در هیچ سند محکم تاریخی، به «ناگهانی» کشته‌شدن کوروش اشاره‌ای نشده است.

مورد سوم آنکه بسیاری از مورخان عنوان کرده‌اند کوروش در سال‌های پایانی عمر، به‌دلیل کهولت سن در جنگ‌ها شرکت نمی‌کرد و به‌جای خود، فرزندانش را به سرکردگی سپاه می‌گماشت. نبرد مورد اشاره در فیلم «تومیریس»، در سال‌های پایانی عمر کوروش رخ داده و اینکه او با حدود 70سال، عملا قادر نبود فاصله میان پایتخت تا سیحون را با اسب بپیماید. بنابراین می‌توان به روایت بسیاری از مورخان استناد کرد که کوروش در سال‌های پایانی عمر خود، نمی‌توانست در جنگی حاضر شود.

مورد چهارم آنکه سکاها در تمام روایات تاریخی، قومی بیابانگرد بودند که با قبایل مختلف زندگی می‌کردند و استقلال سرزمینی و آیینی خاصی نداشتند. نگاه فیلم به این قوم، یک نگاه متمدنانه است که توجه ویژه‌ای به زنان، دختران و اساسا کانون خانواده دارند و درمقابل، ایرانیانی که طبق اسناد تاریخی، مجلل‌ترین دوران زندگی خود را در زمان هخامنشیان می‌گذراندند به اقوام بدوی، بیکار، دریوزه و فاقد رفاه اولیه نشان داده شده‌اند که از هیچ برتری به‌نسبت سکاها برخوردار نبودند. تصویر فیلم، استیصال امپراتوری یک ابرقدرت است دربرابر یک قوم بیابانگرد که البته دارای تمدن نشان داده می‌شوند و گویی مانند قومیت امروز یکی از کشورهای پیشرفته هستند که زنان را در راس هرم قدرت می‌نشانند و هیچ رابطه‌ای با کشتار و خشونت ندارند !

مورد پنجم آنکه کوروش در این فیلم، دیکتاتور بی‌درایت و آنتاگونیستی به تصویر کشیده می‌شود که عطش قدرت داشته و با جنون فتح دنیا دست به گریبان است که سکانس پرت‌کردن گوشت مقابل ببر، دقیقا مصداق این تعریف شخصیتی از پادشاه هخامنشی است درحالی که طبق اسناد به‌جای مانده و کتیبه‌هایی که از آن دوران باقی است، کوروش فرزندان خود را از این طمع‌ورزی برحذر داشته و تلاش کرده روحیه مهربانی از خود به تصویر بکشد. همچنین در کمتر کتب تاریخی، به این روحیه عجیب از کوروش اشاره شده است.

 درمورد روایتم تردید دارم اما روایتم بهتر از دیگر مورخان است !

مورد ششم که روایت «تومیریس» را کاملا جعلی و غیرواقعی نشان می‌دهد، استناد روایت فیلم به داستانی است که تنها از زبان «هرودت» نقل شده و خود او در سندیت این اتفاق مردد بوده است.درباره مرگ کوروش، بالغ بر 10 روایت وجود دارد که هیچ‌یک از این راویان، چندان محکم روی نظر خود پافشاری نکردند. در ادامه به‌صورت موجز، به مهم‌ترین این نظرهای تاریخی اشاره می‌کنیم.

هرودت (پدر علم تاریخ): کوروش با هدف خاتمه دادن به طغیان ماساگت‌ها، به‌سمت آنها لشکرکشی می‌کند و وقتی به پیشنهاد خود برای ازدواج با بیوه پادشاه این منطقه پاسخ منفی می‌شنود، مصمم می‌شود آنها را از بین ببرد. کوروش ابتدا پسر تومیریس را می‌کشد و این سبب خشم ملکه شده و وی را مجاب می‌کند با تمام تجهیزاتش وارد نبرد با سپاه ایران شود. درنهایت کوروش در این جنگ کشته شده و سرش گوش‌تا‌گوش بریده و در جامی پر از خون انداخته می‌شود.خصایلی که هرودت از کورش برمی‌شمارد در تناقضی آشکار با نوشته‌ها و اسنادی است که تاکنون به دست بشریت رسیده است و او برخلاف تمام آنچه تا امروز از وی شنیده‌ایم، فردی خون‌ریز، طماع، خودسر، مست و لایعقل و البته هوس‌‌باز نشان داده می‌شود. این، روایتی است که بسیار به مذاق قزاق‌ها خوش آمده و آنها را مجاب کرده بیشترین هزینه را برای ساخت یک اثر سینمایی در تاریخ کمتر از 30سال استقلال خود به عمل آورده و آن را به‌نام خود ثبت کنند. متاسفانه قزاق‌ها این روایت هرودت را خواندند اما تاکیدهای چندباره او را در باب اینکه «روایت راجع مرگ کوروش بسیار است و مطمئن نیست که روایت او درست باشد» را نخوانده‌اند. هرچند می‌توان راجع به این گفته هرودت نیز متعجب ماند که «درمورد این روایت تردید دارم اما روایتم بهتر از دیگر مورخان اس !»

کتزیاس (پزشک و مورخ یونانی که بخشی از عمرش را در ایران زندگی کرد): کوروش با قوم دربیک وارد جنگ شد و حین جنگ از روی اسب افتاد و یکی از سربازان دربیک، نیزه‌ای به پای او فرو کرد. کوروش پیروز جنگ می‌شود اما چندی‌بعد و پس از انتخاب کمبوجیه، بر اثر شدت آن جراحت از دنیا می‌رود.

برس کلدانی (مورخ یونانی): کوروش نه در جنگ با تومیریس بلکه در نبرد با قوم داها که در استرآباد (گرگان) زندگی می‌کردند، کشته شد.

گزنفون (فیلسوف و مورخ یونانی): کوروش خواب می‌بیند مرگ او نزدیک است. او جانشین خود را انتخاب می‌کند و این اتفاق را به نزدیکان خود اطلاع می‌دهد و سپس به مرگ طبیعی از دنیا می‌رود.

تروگ پمپهای (مورخ رومی): کوروش در نبرد با تومیریس کشته و تمام 200هزار سپاه وی نیز کشته شدند. این روایت مورخ رومی به‌اندازه‌ای مضحک است که حتی در فیلم تحریف‌شده «تومیریس» نیز اشاره‌ای به این قتل‌عام نشده است که اگر چنین قتل‌عامی اتفاق میفتاد، به‌عنوان بزرگ‌ترین قتل‌عام دسته‌جمعی تاریخ، گوش فلک را کر می‌کرد. ضمن اینکه اگر طبق این نظر، کوروش توسط تومیریس کشته شده و تمام نفرات سپاه او هم از بین رفته باشند پس هخامنشیان چگونه توانسته‌اند جسد کوروش را از ماساگت‌ها پس گرفته و در پایتخت ایران (پاسارگاد) به خاک بسپارند؟

داندامایف (مورخ روسی و کارشناس مطالعات بر امپراتوری باستانی ایران): تمام داستان‌هایی که از مرگ کوروش توسط مورخان یونانی عنوان شده، به یک رمان شبیه است که واقعیت ندارد.

اینها، مجموعه خلأهای تاریخی و علامت‌سوال‌های پررنگی است که نویسندگان این فیلمنامه تحریف‌شده، هیچ پاسخی به آن نداشتند. «آلیا نظربایف» (کوچک‌ترین دختر نورسلطان؛ رئیس‌جمهور قبلی این کشور) یکی از دو نویسنده کار بود که البته برخی منابع، این حضور خانواده نظربایف و اختصاص بودجه 10میلیون دلاری را کاملا تبلیغاتی و درجهت کسب محبوبیت برای انتخابات ریاست‌جمهوری دور بعدی عنوان کرده‌اند.

فیلم که با نیت ثبت یک تاریخ جعلی ساخته شده بود، با استقبال چندانی ازسوی مردم قزاقستان مواجه نشد و خاطره نارضایتی مردم این کشور از «بورات» در سال 2006 را تکرار کرد. رقم دقیق فروش این فیلم در کشوری که سالن‌های سینمایی چندانی ندارد، هیچ‌گاه اعلام نشد. این عدم استقبال نه‌تنها از جانب مردم قزاقستان، بلکه ازسوی کمیته فنی این کشور نیز چندان تحویل گرفته نشد چراکه پرهزینه‌ترین فیلم تاریخ این کشور را که می‌توانست پرچمدار فرهنگ سرزمینی و تاریخی آنها باشد از معرفی به آکادمی اسکار حذف کردند و به‌جای «تومیریس»، «تاج و تخت طلایی» را به اسکار فرستادند.این اتفاق در روزگاری رخ داد که نظربایف از قدرت کناره‌گیری کرده بود وگرنه اگر فیلم روایت صحیحی درجهت قدرت یک اسطوره سرزمینی بود، رئیس‌جمهور بعدی و ساختار سینمایی کشور باید پشت آن می‌ایستاد و با توجه به ساختار هالیوودی و تم ضدایرانی آن، قطعا می‌توانست محبوبیت‌های بسیاری برای داوران آکادمی داشته و شانس سینمای نوپای قزاقستان را برای حضور در فهرست اولیه بهترین فیلم‌های غیرانگلیسی‌زبان تقویت کند اما شکل روایت و غلظت تحریف به اندازه‌ای اغراق‌آمیز بود که نه مردم آن را باور کردند و به استقبالش رفتند و نه کمیته سینمایی این کشور، آن را به اسکار فرستاد.

سرنوشت کوروش وطنی چه شد؟

البته بی‌منطقی است اگر تیغ این تحریف‌ها را مستقیما به سمت سازندگان این‌گونه آثار ببریم. آنها به همان اندازه‌ای که سینما و اهالی فرهنگ ما در این زمینه با اهمال و سهل‌انگاری‌هایی مواجه شدند، مقصر هستند. در تمام این سال‌ها تنها اخباری مبنی‌بر محکومیت فیلم‌هایی که تاریخ ایران را به تحریف نشانه گرفته‌اند منتشر شده و اخبار محدودی که از برخورد با این آثار یا حمایت از تولید آثاری که تاریخ صحیح و شکوهمند ایران را بازگو می‌کنند، تماما در اندازه‌های شعار باقی مانده است. همان‌گونه که در مصادیق آثار تحریف‌شده باستانی ایران مشاهده کردیم، بیشترین حمله به دوران باستانی ایران، به زمان هخامنشیان مربوط است و پادشاهانی نظیر کوروش، داریوش و خشایارشاه مستمسک اهداف ضدایرانی کمپانی‌های غربی شده‌اند اما وقتی این میزان حساسیت روی این برهه تاریخی از ایران وجود دارد، باید ببینیم که خود ما برای این دوران چه کرده‌ایم. حدود یک دهه از تصمیم برای ساخت فیلم «کوروش کبیر» می‌گذرد؛ فیلمی که تا به امروز حتی به فرآیند تولید، نزدیک هم نشده است.

در نخستین روزهای مردادماه سال 91 بود که «مسعود جعفری‌جوزانی» و «علی معلم» عکس‌های یادگاری گرفتند و سرخوشانه اعلام کردند که بیگ‌پروداکشن «کوروش کبیر» را جلوی دوربین می‌برند. تصمیمی که با عدم صدور پروانه ساخت آن مواجه شد.

در اسفندماه 92 بود که شورای پروانه ساخت، موافقت اصولی خود را برای تولید این فیلم اعلام کرد و قرار شد طی سال 93 و با جذب سرمایه‌گذار، پیش‌تولید این فیلم آغاز شود.

در نخستین روزهای سال 93، «پرویز شیخ‌طادی» اعلام کرد که متن درستی با تحقیقات مفصل از زندگی کوروش انجام داده و قصد دارد تا پروژه کوروش را جلوی دوربین ببرد. پروژه‌ای که به گفته او نمی‌توان در یک فیلم خلاصه شود یا باید یک مجموعه چندقسمتی شود یا زندگی تا مرگ این شخصیت، در قالب 11 فیلم سینمایی گنجانده شود. وی حتی اعلام کرد که سرمایه‌گذاران، هزینه 20میلیاردی تولید اثر را هم قبول کرده‌اند و تنها به دلیل شرطی در زمینه تضمین اکران به توافق نرسیده‌اند.

در آبان‌ماه 93، جوزانی از گفت‌وگو با چند هنرپیشه هالیوودی سخن گفت و اینکه حتی تاییدیه آنها را هم گرفته‌اند و تنها مشکل ما، جذب سرمایه‌گذار است. این کارگردان گفت که برخی از بازیگران سرشناس سینمای ایران نیز اعلام آمادگی کرده‌اند تا به صورت رایگان در این پروژه بازی کنند.

اوایل بهمن‌ماه سال 93 بود که «علی معلم» در گفت‌وگویی اعلام کرد که هیچ سرمایه‌گذاری برای «کوروش کبیر» پیدا نمی‌شود.

نیمه‌های فروردین 94 بود که جوزانی اعلام کرد کوروش کبیر را حتما در همین سال جلوی دوربین می‌برم. وی با این خبر خوش که سرمایه‌گذار هم پیدا شده عنوان کرد که تعویق در ساخت این فیلم، ربطی به اختلاف‌های سال‌های گذشته ندارد.

10 مردادماه 94 «علی معلم» اعلام کرد وقتی در سازمان سینمایی درباره ساخت «کوروش کبیر» صحبت می‌کنیم آنها می‌خندند و می‌گویند که برو بساز!
نیمه اسفندماه 94، «مسعود جعفری‌جوزانی» از کتاب «کوروش کبیر» رونمایی کرد. کتابی که خیلی زود به چاپ دوم و سوم هم رسید.
29 فروردین‌ماه 95، «مسعود جعفری‌جوزانی» در برنامه «خندوانه» اعلام کرد «کوروش کبیر» را با سرمایه‌های مردمی خواهیم ساخت.
11 شهریورماه 95 جوزانی اعلام کرد که به اتفاق گروه بزرگی در حال انجام آرتبوک هستند و این کار روبه اتمام است. وی همچنین اعلام کرد که در حال تصمیم‌گیری برای انتخاب شهر یا استانی هستیم تا شهر پارسه را در آنجا بسازیم.
17 شهریورماه 95 بود جعفری‌جوزانی در گفت‌وگویی اعلام کرد مراحل پیش‌تولید این فیلم روبه پایان است و به‌زودی تولید این فیلم آغاز می‌شود.
3 اسفندماه 95 جوزانی اعلام کرد که منتظر کمک‌های مردم برای ساخت فیلم است. وی اعلام کرد تا امروز، 500 میلیون تومان برای کارهای ابتدایی هزینه شده است.
24 اردیبهشت‌ماه 96 خبری منتشر شد مبنی بر اینکه با بزرگداشتی برای «علی معلم»، مراسم رونمایی از کارهای انجام‌شده در فاز صفر «کوروش کبیر» همچون کارت فرااعتباری بانک ملت به نام «کوروش‌کارت» در تاریخ اول خردادماه در موزه سینما برگزار می‌شود.
28 تیرماه 98 بود که جوزانی در گفت‌وگویی اعلام کرد 700 میلیون تومان خرج «کوروش کبیر» شده است ولی فعلا ساخت آن را متوقف کرده‌اند. سرمایه‌گذارهای ایرانی شهامتش را ندارند و ما یک‌سری سرمایه‌گذار خارجی پیدا کردیم که با آنها قرارداد بستیم و کار را شروع کردیم ولی متاسفانه مشکلاتی را بر سر راه‌شان پدید آوردند که گذاشتند و رفتند. این کارگردان همچنین آرزو کرد که امیدوار است قبل از مرگش این پروژه را به سرانجام برساند.

و از آن روز تاکنون خبری در جهت پیشرفت این پروژه مخابره نشده است. پروژه‌ای که گویا سهم دولتی‌ها در آن صفر است و مساعدتی هم در زمینه پیشبرد امور این فیلم به عمل نیامده تا این پروژه بزرگ، تنها در همان فاز صفر خود متوقف مانده و پیشرفتی را به خود نبیند.

خسرو معتضد: از ماست که بر ماست

 «خسرو معتضد» تاریخ‌شناس کشورمان در گفت‌وگو با «فرهیختگان»، ریشه تمامی این اتفاق‌ها و حملاتی که در قالب فیلم و سریال علیه تاریخ کشورمان اتفاق می‌افتد را ناشی از اهمال و کم‌کاری‌های خودمان عنوان کرد و فیلم «تومیریس» را هم در ادامه همین روند ارزیابی کرد و گفت: «در زمان هخامنشیان، در اطراف دریای خزر، اقوام وحشی زندگی می‌کردند که یکی از این اقوام‌ها، ماساگت‌ها یا ماساژت‌ها بودند. اینها در آن زمان برای کشتی‌های ایرانی مزاحمت ایجاد می‌کردند. چون در آن زمان تجار ایرانی و حکومت مرکزی، ترددهای بسیاری در دریای خزر انجام می‌دادند و این قبایل برای کشتی‌های ایرانی مزاحمت‌های زیادی را رقم می‌زدند. مانند یونانیان که در آن زمان، مزاحمت‌هایی را برای کشتی‌های ایرانی به وجود می‌آوردند. کوروش برای تنبیه این اقوام به سمت شمال دریای خزر لشکرکشی کرد و آن جنگ معروف رقم خورد.»

معتضد با رد تصویری که از کوروش در «تومیریس» نشان داده شده، ادامه داد: «کوروش یک انسان جهان‌گشا بود اما این جهان‌گشا بودن با آن تصوری که همه در ذهن دارند فرق دارد. آشوریان هم در تاریخ جهان‌گشا بودند اما به وسیله آدمکشی و جنایت می‌توانستند بر کشور یا منطقه‌ای تسلط پیدا کنند اما کوروش نمی‌کشت و تلاش می‌کرد کنار بیاید و به همین دلیل نامش به نیکویی در تاریخ جاودانه ماند. مثلا زمانی که بابل را گرفت، به خدایان آنها احترام گذاشت؛ همین کار را داریوش در مصر انجام داد. همین کمبوجیه که نام نیکویی از او در تاریخ ثبت نشده، به گاو آپیس که مورد احترام مصری‌ها بود احترام می‌گذاشت. به همین دلیل این‌طور نیست که بخواهیم آن فتوحات را در نتیجه آدمکشی و طمع‌ورزی این حاکمان تصور کنیم.»

این تاریخ‌شناس با اشاره به داستان «تومیریس» می‌گوید: «ماساژت‌ها، حکومت مرکزی را اذیت می‌کردند و مانند یونانی‌ها، به کشتی‌های ما حمله می‌کردند. کوروش چون اهل خونریزی و کشتن نبود، خواست با اینها کنار بیاید و به همین دلیل، پیام پرمهری برای ملکه آنجا فرستاد و خواست که با ازدواج با او، به این مزاحمت‌ها پایان دهد. چون آن مزاحمت‌ها در آن ناحیه از دریای خزر ریشه‌دار شده بود همچنان که این ناحیه از خزر، هنوز هم محل تشویش است چراکه همین چند روز پیش بود که ترکمنستان، برای قایق‌های ایرانی ایجاد مزاحمت کرد. کوروش برای مردم این ناحیه پیام مهر فرستاد اما پسر ملکه که شجاع بود، خود را به جنگ زد و توسط سربازان ایرانی کشته شد، درحالی که کوروش از این موضوع اطلاع نداشت و همین سبب شد تا تومیریس قسم بخورد کوروش را زنده نگذارد. این اطلاعاتی است که هرودت به ما می‌دهد وگرنه مورخان ما تنبلی کردند و نوشته‌هایی از این دوران به جا نگذاشتند یا اگر گذاشتند، از بین رفته و به دست ما نرسیده است.»

معتضد در پاسخ به این پرسش که دلیل این همه تاختن به تاریخ باستان و حتی معاصر امروز ایران از سوی کشورهای کوچک و کم‌قدرت منطقه چه چیزی است، می‌گوید: «تقصیر خودمان است آن هم به چند دلیل. اول اینکه الان محتوای تمام سریال‌های ما مربوط به تاریخ پس از اسلام است و من نمی‌دانم که ما چه امتناعی از پرداختن به تاریخ قبل از اسلام داریم که اگر ما روایت نکنیم بقیه بیکار ننشسته‌اند. در سال 1950، دو پروفسور سرشناس ازجمله «جرج کامرون» در ایران بودند که کشف عجیبی را رقم زدند. آنها استخوان‌هایی را پیدا کردند که در آمریکا مورد آزمایش کربن 14 قرار دادند و مشخص شد که قدمت این استخوان‌ها، 100 هزار سال پیش است یعنی قدمت ایران را 100 هزار سال پیش عنوان کردند. این کشف سروصدای زیادی کرد و مطبوعات آن زمان نیز این خبر را پوشش دادند. پس باید به تمام زوایای این تمدن پرداخته شود.»

وی ادامه داد: «دوم آنکه نباید تعجب کنیم که کشوری مانند قزاقستان علیه ما فیلم ساخته است. برخی  کشورها سریال‌هایی به اسم خلفا ساخته‌اند و در آن به ایرانی‌ها توهین کرده‌اند. ترکیه، آتاتورک ساخته و جالب آنکه تمام اینها بعد از ما آغاز به‌کار کرده‌اند. «ملک فاروق» آدم فاسدی بود اما 30 قسمت درباره او تهیه کرده‌اند. این گناه ماست که درباره اساطیرمان نمی‌سازیم نه اینکه بیاییم و از قزاقستان تعجب کنیم که چرا علیه ما فیلم ساخت. ببینید همین آذربایجان چقدر علیه ما تبلیغ می‌کند. ما تبلیغات‌مان ضعیف است. فردا هم اصلا متعجب نشوید که امارات فیلمی علیه ما بسازد چون آنجا هم برای سال‌هایی در اختیار دولت ایران بود.»

معتضد در پایان یادآور شد: «از ماست که بر ماست. من در عجبم که چطور تا امروز سعدی را عرب جا نزدند. مردم ما خیلی تاریخ را دوست دارند و این‌گونه حرف‌ها برای مردم ما جالب است. الان دولت‌های کوچک و ضعیف منطقه دارند علیه ما تبلیغ می‌کنند اما دولت ما وسواس و حساسیتی در این زمینه خرج نمی‌کند. الان وزرای کابینه را در نظر بگیرید و از آنها بپرسید سلسله حکومت‌های ایران را نام ببرند، اگر توانستند پاسخ دهند. همین می‌شود که کشورهای منطقه برای ما شاخ‌وشانه می‌کشند؛ شوروی از بین رفت و آمدند یک‌سری کشورهای جعلی تاسیس کردند. در این بین، خیلی از فیلمسازان ما هم در جریان نیستند. کارگردانان و تهیه‌کنندگان ما الان دنبال تگزاس 1 و تگزاس 2 و ارتش سری هستند؛ فیلم‌هایی که حتی لباس‌های نظامی آن را هم اشتباهی پوشیده‌اند؛ واقعا اینها چطور جرات می‌کنند این چیزها را بسازند؟ چند شب پیش فیلم «سقوط» را دیدم که از هر نظر عالی بود آن‌وقت در فیلم‌های ما حتی لباس‌های نظامی ارتش آلمان را اشتباهی می‌پوشند وای به حال داستان آن. خوشحالم که عراق، کارگردان و سینمای آنچنانی نداشت و عمر صدام هم به این روزها نرسید وگرنه می‌دیدید آنها علیه ما چه چیزها که نمی‌ساختند.»

مرتبط ها